وقتي در بازي ديروز علي دايي و كريم باقري موقع ورود به ورزشگاه، مورد تشويق گرم تماشاگران آذربايجاني قرار گرفتند شايد نمي دانستند حين بازي از اين خبرها نخواهند بود و موقع حرفه اي گري(!) حساب حساب است و فقط كسي مورد تشويق قرار مي گيرد كه در خدمت تيم مورد حمايت ميليونها تراختورچي باشد. اواخر سال قبل بود كه حميد استيلي زاده شهر تهران پس از بازي مقابل تراختور چنين تحت تاثير قرار گرفت و آرزوي مربيگري براي تيمي كرد كه چنين پرشور تشويق مي شود و پرطرفدارترين تيم كشور است:
وي در پاسخ به اين سوال كه آيا علاقهاي به مربيگري در تراكتورسازي داريد، تاكيد كرد: من خودم آذري هستم و هرچند امروز نتيجه خوبي براي تيم ما كسب نشد، اما بسيار خوشحال شدم كه تماشاگران پرشور تبريزي در ورزشگاه حضور داشتند و آرزو دارم روزي در تراكتورسازي مربيگري كنم.
وی در پایان با زبان ترکی صحبت کرد و گفت پدر من از شهرستان سراب و مادرم باکوست. (تراكتور اسپور)
چنين آرزويي براي حميد استيلي كه مربي يك تيم كم طرفدار بوده و جايگاه رفيع كمالوند غير ترك را مي بيند، و از سويي شايد نتواند به سادگي مربي تيمي مثل پرسپوليس شود، منطقي و بديهي به نظر مي رسد. ولي من خودم باور نداشتم چند صباحي نگذرد كه مشابه چنين آرزويي را پرافتخارترين بازيكن آسيا هم بكند، به خصوص وقتي كه علي دايي در دي ماه سال قبل پس از حرف و حديثهاي پيش آمده در مورد نظرسنجي كذايي فردوسي پور، در يك مصاحبه تلويزيوني چنين تذكري به همزبانانش داد كه آذربايجاني ها بايد بدانند تراختور فقط در آذربايجان پرطرفدارترين است و در كل ايران نه! خيلي ها از اين سخن دايي رنجيدند ولي آن را باز به حساب حرفهاي گري و ... گذاشتند و منتظر ماندند تا گذر دايي به تبريز هم بيافتد تا ببينند موضع او آيا تغيير خواهد كرد يا نه! و البته همه مطمئن بودند قدم گذاشتن در ميداني كه كانون تمركز مستقيم بيش از يكصدهزار نفر در ورزشگاه و غير مستقيم براي ميليونها آذربايجاني است، دايي و غير دايي ندارد و چنين واكنشي پس از بازي كوچكترين انتظار از كساني است كه سالهاست آذربايجان را تنها گذاشته اند:
كاش اون ايل جاوان اولايديم و تيراختوروچون اوينايايديم (كاش جوان بودم و براي تراكتور بازي مي كردم).
خيلي ها مي گويند اين شايد يك تعارف خشك و خالي پس از انجام بازي باشد و حتي بعضي مي گويند دايي دروغ مي گويد، اگر راست مي گويد مربي شود! ولي من فكر مي كنم حرفهاي قبلي و فعلي دايي را اگر مقايسه كنيم، مي شود تغيير رويكرد آشكاري را ديد. دايي پر افتخارتر و مشهورتر از استيلي است، ولي او هم مجبور مي شود به اين اعتراف كند كه وضعيت تغيير پيدا كرده و مردم آذربايجان در روش تشويقشان تاكتيك و درايت به خرج مي دهند و همينطور به صرف بودن دايي و باقري در پرسپوليس، فقط به فكر تيم خود هستند و بس. تيمي كه ديگر به وجود ستاره متكي نيست و انرژي خود را از سينرژي و انسجام بي نظير ميليونها آذربايجاني مي گيرد كه حتي در صورت باخت محبوب تر مي شود و به مربي و بازيكنان خود ناسزا نمي گويد و آنها را متهم به كم كاري متهم نمي كند.
آرزوي علي دايي براي جوانان مستعد و جوياي نام آذربايجاني مفهوم ديگري دارد: "شهرت و افتخار حتي اگر جهاني باشد، ولي در آن هويت آذربايجاني بودن ناديده گرفته شود، براي ترك جماعت پشيزي ارزش ندارد؛ و باعث مي شود انسانها در اوج قله هاي افتخار آرزوهايي كنند كه به زعم گذشتهشان موفقيت هم نبوده چه برسد به افتخار."(قايناق:http://anayurdumla.blogspot.com/)
چند عكس از بازي ديروز(اختصاصي اورمو آزه ربايجانين قلبيدير)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر