در قارنا چه گذشت
قارنا روستايي است در هفت كيلومتري شهرستان سلدوز(نقده) . طبق ادعاي احزاب كرد نيروهاي سپاه پاسداران در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۳۵۸ شمسی برابر با ۲ سپتامبر ۱۹۷۹ به اين روستا حمله و تعدادي بين 39تا 68نفر را به قتل مي رسانند. انگشت اتهام به سوي غلامرضا حسني نماينده امام و امام جمعه اروميه متوجه ميشود.
جهت درك بهتر اوضاع بايستي كمي در مورد وقايع ديگر منطقه و آرايش سياسي و مواضع طرفين درگيربه مرور اطلاعاتي در اين مورد بپردازيم. به ياد داشته باشيد اكراد مسلح در تاريخ 31فروردين همان سال با حمله به سولدوز باعث قتل عام چندين خانواده ترك و شهادت بسياري از اهالي كرد و ترك اين شهر و تعداد زيادي از وطن دوستان اورميه اي كه به كمك اهالي آمده بودند شدند. آقاي حسني به عنوان منجي شهر مورد كينه كردها واقع شده بود. از طرف ديگر در مرداد همان سال غائله پاوه پيش آمد كه موجب كشتار بسياري از اهالي كرد و مدافعين دولتي اين شهر شد . در اين شهر نيز احزاب كرد و چپي به كمك يكديگر و حمايت دولت عراق جنگ خونيني را شروع كردند كه در نهايت به شكست ايشان ختم شد . آيت اله خميني در اين باره مي نويسد: «... مرزها را آزاد کردند، قلمها را آزاد کردند، گفتار را آزاد کردند، احزاب را آزاد کردند، به خیال این که اینها یک مردمی هستند... اینها خرابکارند، دیگر با این اشخاص نمیشود با ملایمت رفتار کرد... اینها یک جمعیت خرابکار هستند، یک جمعیت فاسد هستند. اینها را ما نمیتوانیم که بگذاریم که هر کاری که دلشان میخواهد بکنند. حالا هم اعتراض کردهاند که خود شماها دارید این کارها را میکنید. نظیر آنها که پریروز و چند روز پیش آن خرابکاری را کردند... خودشان ایجاد غائله میکنند بعد گردن مردم میگذارند... یک چنین مردمی هستند... با اینها باید با شدت رفتار کرد و با شدت رفتار میکنیم...»
به دنبال اين وقايع عده اي از كردها كه طرفدار انقلاب و مخالف احزاب چپي رو درروي يكديگر قرارگرفتند. به جز درگیری احزاب کرد و چپ با نیروهای دولتی در کردستان ( که پس از آغاز جنگ از سوی عراق به شدت حمایت میشدند) درگیریهای قومی نیز میان احزاب مذکور و کردهای طرفدار دولت مرکزی رخ داد که از جمله آن درخواست حزب دموکرات از ایل منگور برای عدم همکاری با دولت و تحویل دادن سلاح هایشان بود. در پی مقاومت ایل مذکور درگیرهای خونین میان طرفین روی داد. ( مصاحبه حقگو استاندار وقت آذربایجان غربی با مجله چشم انداز ایران ، ویژه نامه کردستان) در چنين اوضاع و احوالي در تاريخ 10/6/58در پاسگاه دوآب میان نیروهای نيروهاي حزب دمكرات كردستان یک گروه از نیروهای جوانمرد اهل سولدوز بدون سلاح و از محل ماموريت خود در پادگان جلديان جهت سركشي به خانواده هايشان در مسير بازگشت مورد حمله واقع شده و همگي قتل عام مي شوند . تعداد تلفات بين 15تا 18نفر گزارش شده است. در پي اين كشتار مهاجمين به مثله كردن اجساد پرداخته و به قولي آلت تناسلي يكي از شهدا را بريده و در دهان ديگري قرار مي دهند. يك نفر از جوانمردان فرار كرده و خود را به شهر مي رساند . در پي اين خبر اوضاع رو به وخامت مي رود . احزاب تروريست كرد مدعي هستند يك روز بعد نيروهاي پاسدار به قارنا حمله كرده و به كشتار اهالي پرداخته اند . انگشت اتهام نيز متوجه عظيم معبودي به عنوان فرمانده مهاجمين مي شود. حال آنكه يك روز قبل عظيم معبودي در نامه اي خطاب به معتمدين روستا مي نويسد: جناب اقای بهلول گلستان و عزیز بازدار و خلیل خسروی. پس از سلام خواهشمندم برای آمد و رفت شهر برای خاربار(خواربار)ده قارنا هم خودتان و هم برادران دیگرده قارنا آمد و رفت داشته باشید. هرکسی کوچک ترین ناراحتی برای شماها و برادران کرد دیگر ایجاد نماید فوری به انتظامات یا خود بنده مراجعه فرمایید تا باسم ضد انقلاب ان کس را گرفته و به مقامات دولتی تحویل دهم خلاصه هیچگونه وحشت و ناراحت نباشید، ما هم برادر هستیم. با تقدیم احترام حاج عظیم معبودی – امضاء:۱۰/۶/ ۱۳۵۸همين طور به ياد داشته باشيم بعد ازجنگ فروردين سولدوز عليرغم قتل عام وسيع ترك ها به دست اكراد هيچ نوع انتقام گيري شخصي به عمل نيامد و گزارشي در اين مورد در دست نيست . بنابراين چگونه و طبق چه اسنادي چنين كشتاري در چندين كيلومتر دورتر از واقعه دوآب در روستاي قارنا به تقاص كشتار روز قبل اتفاق مي افتد . آيا اين كشتار نمي تواند يك تسويه حساب بين گروهي اكراد موافق و مخالف انقلاب باشد و به منظور مظلوم نمايي احزاب تروريست اتفاق بيافتد؟ نظير اين اتفاقات براي تبليغات سوء و آژيتاسيون قبلا توسط ارامنه و اسرائيلي ها بارها اتفاق افتاده است . به دنبال حادثه قارنا حقگو استاندار وقت آذربایجان غربی اعلام کرد: مسببین این حادثه دستگیر و مجازات خواهند شد. سپس هیاتی مرکب از حکیم نژادی از سوی نخستوزیر،محمد باقر هاشمي از طرف استاندار آذربایجان غربی و عبدالله رحیمی برادر حاج ملا صالح رحیمی(امام جمعه اهل سنت نقده) به این روستا عزیمت کرد و پس از تماس با روستاییان و تحقیق پیرامون این حادثه فجیع، گزارش خود را تسلیم نخستوزیر و استاندار آذربایجان غربی کرد. برابر تحقيقات به عمل آمده سند قابل توجهي حاكي از دست داشتن نيروهاي ترك و دولتي در اين كشتار به دست نيامده است . احزاب كرد به گزارش آقاي مهدی بهادران نماينده آيت اله منتظري اشاره كرده و سرهنگ (تيمسار ظهير نژاد) ،شهيد چمران ، سرهنگ شهبازيان را مسبب اين كشتار مي نامند. آقاي حقگو استاندار وقت آزربايجان غربي در اين مورد طي مصاحبه اي با مجله چشم انداز ایران میگوید: ظاهراً دو گروه اظهار نظر کردهاند یکی آقای بهادران که از سوی آقای آیتاللهالعظمی منتظری به منطقه آمدند و یکی هم گزارش استانداری بود .گزارش آقای بهادران به دست من نرسید احتمالاً بعد از فوت نامبرده از بین رفته باشد. آمدن آقای بهادران به منطقه بدون خبر و هماهنگی بود خودشان آمدند و اظهارنظرهائی هم کردندو رفتند البته زحمات آقای بهادران و مانند ایشان که در مواردی برای انجام مأموریتهائی به منطقه میآمدند ناشی از عشق و علاقه شان به انقلاب بود و قابل احترام و تقدیر است اما این کارهای هماهنگی نشده همه موازی کاری و باعث لوث مدیریت میشد و نهایتا نیز نتیجهای هم نداد. از آنجا كه در آن زمان آقاي حقگو و ملاحسني در رقابت بودند و يكي به جبهه ملي و ديگري به آقاي خميني وابستگي داشت اگر سند قابل توجهي مبني بر دست داشتن نيروهاي نظامي و شخص آقاي حسني در اين واقعه بدست مي آمد طرف مقابل هيچ عبايي از برملا كردن آن نمي توانست داشته باشد. به هرحال حادثه قارنا در دست اشرار و تروريست هاي كرد تبديل به پيراهن عثماني شده است كه در تبليغ عليه طرف مقابل و اهرمي براي مظلوم نمايي آنان استفاده ميشود . در پايان لازم ميدانم به عنوان يك انسان و يك آزربايجاني مسلمان هر نوع خشونت توسط هركس را محكوم كنم وليكن همچنان كه در نوشته هاي قبلي خود نيز اشاره نموده ام بايستي يك بار ديگر يادآوري كنم هر نوع سوء استفاده برخي از گروه ها كه به نام طلب فدراليسم به هرنوع مظلوم نمايي و همكاري با تروريسم و نيروهاي سمپات تروريسم كرد مي پردازند ، حركت در روي پل لرزان خيانت به ملت آزربايجان است و اين پل قطعاً محل مناسبي براي قدم زدن نخواهد بود .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر