شنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۹

يك درخواست و دو خبر


درخواست اين است كه دوستان عزيز و طرفداران تيم محبوب تراكتور سازي آزربايجان علاوه بر نامه قبلي كه در پست قبلي ارائه شد لطفاً نامه زير را به فيفا بفرستند:
To who concern
I'm writing to say that Tractor Sazi, is an Azeri team in Iran super league,is in a terrible situation, however Iran Football Federation fine our team to play Two match without its fans. This decision is because of our fans objection against Pirozi(Perspolis) racist slogan fans during Pirozi - Tractor match on the date of 27/07/2010.

As a matter of fact , It isn't happen for first time. But we didn't see Iran federation fining the racist behavior of fars teams fans against Tractor Sazi.
It's really Unbelievable fining the team that its fans protest racism .It happened , however Iran government's channel 3 TV broadcasted their acist slogans.You can ask for the film of this match from Iran Federation and other organizations that are validated by AFC.

Best regards,
one of Tractor fans
و اما آخرين خبرها:

اخطار فیفا به فدراسیون فوتبال ایران

اخبار رسیده از واکنش فیفا نسبت به حوادث دیدار تراکتورسازی و پیروزی حکایت دارد. 
شبکه ی رادیویی رادیو جوان ایران ضمن اعلام خبر تماس مسئولین فیفا با فدراسیون ایران و پیگیری وقایع آن دیدار، نسبت به محروم شدن دو ساله ی فدراسیون فوتبال ایران در صورت اثبات ادعای هواداران تراکتورسازی اعلام خطر کرد.

گفتنی است بسیاری از هواداران تراکتورسازی از صبح روز پنج شنبه با اقدامی شایسته و هماهنگ تاکنون دهها ایمیل اعتراضی به دفتر فدراسیون جهانی فوتبال، فیفا، ارسال نموده اند.

حرکت بسیاری از فعالین آذربایجانی به سمت تبریز

 

در حالی که به دنبال پخش خبر محرومیت شدید تیم تراکتورسازی و برگزاری بازیهای خانگی بدون تماشاگر، موجی از خشم و نفرت از این تصمیم در میان ملت آذربایجان به وجود آمده است

بسیاری از فعالین حرکت ملی و طرفداران تراکتورسازی ار نقاط مختلف آزربايجان جنوبي به طرف تبريز در حركت هستند.

به گزارش سانا بنا بر گزارشات رسیده این امر در شرایطی است که بازار تبریز نیز طی بیانیه ای از نیمه تعطیل بودن خود در روز یکشنبه به منظور اعتراض به وقایع روی داده در دیدار تراکتورسازی آذربایجان و پیروزی تهران خبر داده است. از سوی دیگر جمعی از فعالین شهرهای آذربایجان جنوبی همچون مرند، جولفا، سولدوز و دانشجویان دانشگاههای تهران، تبریز و اورمو هم ضمن اعلام همبستگی با هواداران تراکتورسازی از حضور خود در روز یکشنبه در شهر تبریز خبر دادند.

گفتنی است آحاد کثیری از طرفداران این تیم و دیگر فعالین آذربایجانی به منظور اعتراض به محرومیت تراکتورسازی و در عین حال اعتراض به داده شدن شعارهای نژادپرستانه ی بیسابقه در دیدار تیمهای تراکتورسازی آذربایجان و پیروزی تهران، در صدد برگزاری تجمع اعتراضی گسترده در روز یکشنبه و همزمان با دیدار تیم تراکتورسازی برآمده اند.

اخبار رسیده حاکی است این تجمع گسترده از حوالی ساعت 17 در میدان ساعت شهر تبریز، میدان آبرسان، میدان راسته کوچه و دیگر نقاط شهر به صورت هماهنگ و پیوسته صورت خواهد گرفت.

در عین حال "اس ام اس" های اعتراضی نسبت به توهین های مکرر و پخش عمومی بی سابقه آن از رسانه ملی و دعوت به حضور در خیابانها در روز یکشنبه به شکل گسترده ای در حال پخش است.

پنجشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۹

شكايت هواداران تراكتور به فيفا


ما از سازمان بین المللی فیفا كه بشدت به این مساله تبعیض نژادی در فوتبال حساس است شكایت می كنیم. مطمئن باشید اینبار جواب خواهیم گرفت. لطفا این مطلب را در وبسایت یا ... بشدت تبلیغ و برای تعداد شكایات بیشتر، هواداران زیادی را جلب كنید. این مطلب را ایمیل كنید. با توجه به بی نتیجه ماندن اعتراضات هواداران تیم تیراختورسازی آذربایجان در رابطه با تبعیض و بی عدالتی مسئولان لیگ برتر ایران، عده ای از هواداران تیراختور تصمیم گرفتند تا با نوشتند نامه و طومار اعتراضی به فیفا به زبان انگلیسی، فیفا را از این طریق به این ناعدالتی آگاه كرده تا بر ایران فشار آورد. مطمئنا با همكاری شما هواداران عزیز تیراختور ما خواهیم توانست با این اعتراض به نتیجه برسیم. لطفا وارد لینكی كه در زیر آمده شده، نام، ایمیل و موضوع را پر كرده و فقط متن انگلیسی (بدون ترجمه فارسی) را در كادر مربوطه پر كنید و با نوشتن كد امنیت، سابمیت را بزنید.
براي راهنمايي به ادامه مطلب مراجعه فرماييد:

با عرض سلام خدمت شما هواداران تیراختور. دوستان این بار ما از سازمان بین المللی فیفا كه بشدت به این مساله تبعیض نژادی در فوتبال حساس است شكایت می كنیم. مطمئن باشید  جواب خواهیم گرفت. لطفا این مطلب را در وبسایت یا ... بشدت تبلیغ و برای تعداد شكایات بیشتر، هواداران زیادی را جلب كنید. این مطلب را ایمیل كنید. با توجه به بی نتیجه ماندن اعتراضات هواداران تیم تیراختورسازی آذربایجان در رابطه با تبعیض و بی عدالتی مسئولان لیگ برتر ایران، عده ای از هواداران تیراختور تصمیم گرفتند تا با نوشتند نامه و طومار اعتراضی به فیفا به زبان انگلیسی، فیفا را از این طریق به این ناعدالتی آگاه كرده تا بر ایران فشار آورد. مطمئنا با همكاری شما هواداران عزیز تیراختور ما خواهیم توانست با این اعتراض به نتیجه برسیم. لطفا وارد لینكی كه در زیر آمده شده، نام، ایمیل و موضوع را پر كرده و فقط متن انگلیسی (بدون ترجمه فارسی) را در كادر مربوطه پر كنید و با نوشتن كد امنیت، سابمیت را بزنید.

راهنمایی:

What is your name: نام خود را وارد كنید (به انگلیسی)

Email: ایمیل خود را وارد كنید

Subject برای موضوع متن زیر را كپی پیست كنید :
This letter is from fans of one of Iran super league football teams that named Tractor-sazi

Type your message here 
متن انگلیسی را كه در زیر آمده است، بدون ترجمه فارسی در كادر كپی پیست كنید
قسمتی كه در زیر تحت نام (متن موحتواسی) آمده است را كپی پیست كنید.

Enter the numeric code shown in the image below : 
كد امنیتی كه در آنجا مشخص شده، دقیقا در آنجا تایپ كنید

Submit روی این گزینه كلیك كنید تا شكایت شما ارسال گردد.

دوستلار. بو متنین انگلیسی چئوریمین آشاداکی آدرسده نظرات قیسمتینه کپی ائلیین و اؤز آدیزی یازین.

لینك سایت فیفا:




متن موحتواسی: متن انگلیسی زیر را در كادر مربوط به Type your message here كپی پیست كنید.

Dear sir/madam;
This is a letter from fans of one of the Super League football teams in Iran, named Tractorsazi to the directors in AFC

Tractor football club (abridged among the fans) is the only popular team of more than 35million Azeri Turks all over Iran. Many great football stars have been introduced from among Turkish people into the world, such as, Ali Daei, Karim Bagheri, Rasul Khatibi, and others who have gained fame in other Iranian teams just because of their not having enough facilities in their own region.
Tractor is one of the football teams in Tabriz, the center of East Azerbaijan province. But it has a great number of fans from all over the country, Turkish speaking countries in the neighborhood, like Turkey and Azerbaijan, and also from other Asian and European countries. There have always been more than an average number of 60 thousand spectators in each competition.
You may also find it interesting to know that the first Asian- player transferred to Europe in 1930 was from the Azerbaijan in Iran. He was the deceased Hussein Sadaghiyani, the best forward footballer in Belgium in the years, 1930 and 1932, and besides, he was also the father of football in Iran.
But now, the only football team from this populous region, Tractor, is facing so many problems, such as: the matches not being broad-casted on neither national TV channels, unfair judgments of the referees in different matches, and numerous problems which are encountered by the myriads of the fans and spectators who bare the burden of all difficulties and lack of any facilities in and outside the stadiums.
We have protested to the present condition several times but all in vain after a two-month struggle, as it was always the two teams of the Capital, Tehran important and worth consideration for them and took our objections as a political act. Most of the people believe that it's a clear racist reaction.
We would appreciate it if the Confederation of football in Asia would warn the Federation in Iran to change its biased and discriminating behavior towards Tractor ad its fans. For sure your supporting our team will be a great hope towards a brighter future of the world's football introducing more top footballers among the great potentials of the area.
And at last we would like to invite the directors and representatives of AFC to have a trip to Tabriz to see from a closer distance the excitement and exultant of so many admiring fans of Tractor.
Thank you for your caring consideration

ترجمه:
این نامه از طرف طرفداران یکی از تیمهای سوپر لیگ ایران بنام تراکتور به مسیولین مربوطه در ای اف سی .
تیم فوتبال تراکتورسازی تنها تیم محبوب بیش از 35 میلیون ترک آذری از سراسر ایران است. جامعه ورزش ترکهای آذری ستاره های زیادی به دنیای فوتبال معرفی کرده اند مانند ؛ علی دایی ، کریم باقری، رسول خطیبی، و سایر بازیکنان که بدلیل نداشتن تیم در منطقۀ خود در تیمهای دیگر شهرت پیدا کرده اند.
جالب است بدانید که اولین لژیونر فوتبال آسیا که در سال 1930 به اروپا رفت از آذربایجان ایران بوده .بله ، او بهترین گلزن بلژیک در بین سالهای 1930و 1932 بوده. نام او مرحوم حسین صدقیانی معروف به حسین افندی ، پدر فوتبال ایران که از آذربایجان ایران بوده هست.
اما تنها تیم این منطقه از ایران، تراکتور، با مشکلات زیادی از قبیل عدم پخش بازیهایش از تلویزیون، قضاوت ناعادلانۀ داورها، اختصاص ندادن هیچگونه امکانات برای تماشاچیان.
به همین سبب همه ما تماشاچیان با فرستادن هزاران ایمیل به وضعیت موجود اعتراض کردیم . ولی بعد از 2 ماه آنها هیچ توجهی به اعتراضات ما نکردند .آنها همیشه سعی دارند با اعتراضات ما سیاسی برخورد کنند.
اکثر مردم بر این باورند که این یک نژادپرستی آشکار هست.
تراکتور یکی از تیمهای تبریز- مرکز استان آذربایجانشرقی هست ولی طرفداران این تیم از سراسر ایران و نیز کشورهای آذربایجان و ترکیه و بعضی کشورهای اروپایی می باشد.
در هر مسابقۀ این تیم در ایران متوسط تماشاچیان بیشتر از 60 هزار نفر هست. ما از کنفدراسیون آسیا می خواهیم به فدراسیون فوتبال ایران اخطار کند که تغییر رفتار دهد. و ما از مسئولین کنفدراسیون آسیا دعوت می کنیم به تبریز سفری داشته باشند.
تیم ما با پتانسیل باورنکردنی خود می تواند تاثیر زیادی در پیشرفت فوتبال آسیا داشته باشد.
اگر شما از تیم ما حمایت کنید ما قادریم ستاره های زیادی از آسیا به فوتبال دنیا معرفی کنیم .

مسلموني حرف بزن!


اواخر دوران كودكي و اوايل نوجواني من مصادف شد با سقوط پهلوي ها و شروع درگيري هاي كردستان و جنگ 8ساله عراق ، كساني كه آن روزها را به ياد مي آورند خوب ميدانند كه همه چيز كوپني و با صف هاي طولاني همراه بود . از صف سيگار و دستمال كاغذي گرفته تا نان و بنزين و گوشت. در آن سال ها همسايه تخسي داشتيم كه هر وقت كه يكي از اقلام ضرور يا غير ضرور زندگي پخش ميشد و صف هم طولاني بود ، با استفاده از صحبت به زبان شيرين فارسي !!! يا اصلا در صف نمي ايستاد و يا كمتر معطل ميشد و هميشه به من و دوستانم ميگفت : اگه فارسي حرف بزني چون نمي تونن جوابت رو بدن زودتر راهت مي اندازن تا از نحسي صحبت به فارسي راحت بشن ! بعضي ها هم مي گفتند اين نشانه مهمان نوازي ما ترك ها است كه از زور ادب بيش از حد به سيم آخر بي ادبي زده ايم كه دشمن را نكو و دوست را خوار مي شماريم . به هر روي ديپلم را گرفتم و از دانشگاه قبول شدم و به تبريز رفتم . در تبريز هم ديدم كه داستان به نوعي ديگر و در قالب و رنگ و نوع ديگري همانجا هم برقرار است. اما وقتي فارغ التحصيل شدم و سربازي رفتم و بعدها براي كار و يا مسائل ديگر پايم به تهران و كرمانشاه و شمال و اصفهان و جاهاي ديگر باز شد ديدم قصه اصلا طور ديگري است و داستان و قهرمان هاي داستان به كل ، يك طور ديگر هستند . تهراني ها كه ماشا الله كارخانه توليد جوك برعليه ترك ها هستند . در اصفهان و نجف آباد و اون ورها به ترك ها نان نمي فروشند . شماليها وقتي مي بينند تركي حرف مي زني مي فرمايند : مسلموني حرف بزن ما هم بفهميم !و صد ها و هزار ها رفتار تحقير آميز و تبعيض هاي باور نكردني كه هم وطنان من ، آنها كه در فارسستان زندگي كرده اند بهتر از من ميدانند كه چه ها اتفاق  مي افتد. اگر دوستاني هستند كه فكر مي كنند من دروغ مي گويم يا سياه نمايي مي كنم يا زيادي قضيه رو بزرگش كردم لطفا همين قضيه بازي پرسپوليس و تراكتور سازي آزربايجان را يك مروري بفرمايند . اون از شعارها يا بهتر بگويم فحش هاي نژاد پرستانه آرياييها در ميدان ورزش و آن هم از مهمان نوازي نيروي محترم انتظامي و آن هم دروغ ها و جو سازيهاي تلوزيون و رسانه هاي نوشتاري و مجازي و غيره و آن هم محكمه عدل انظباطي كه مهمان را از بازي همراه با تماشاچي در خانه محروم مي كند. حالا شما هي بگوييد فردوسي گور به گور شده بيخود گفته هنر نزد ايرانيان (فارس ها ) است و بس !حالا شما حرف منو باور نكن و بگو ما همه با هم برابريم شما رگ پان تركيتون زده بالا! حتي بعضي مي توانند هي بگويند آزربايجان سر ايران است . مگه تن بدون سر ميشه ! اما من هيچ جوابي به شما ندارم بگويم جز آنكه بگويم: عمو قسم تو را باور كنم يا دم خروس را ! به خدا برادر بزرگوار كه عينك بي خيالي و من نديدم و نميدونم رو به چشمت زدي و يا در جبهه شكوهمند بي طرفي پنهان شده اي ، به خدا قسم خانه از پاي بست ويران است . فقط مواظب باشيد در زير آوار خرابي اين ديوار، شما بازنده نهايي نشويد . والا ملت بزرگ ترك يك روزي جوابي به اين همه كج روي خواهد داد كه واويلا ! آن روز مي ترسم آن عينك معجزه آسا وآن سپر محكم و آن قسم هاي از ته دل به كارتان نيايد. ديگر عرضي نيست جز آرزوي سلامت عاجل براي چشم و گوش و ...براي  بعضي ها !!!

سه‌شنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۸۹

نمايش جام زرین حسنلو در موزه اورمیه


دیدار جام و یابنده جام بعد از 52 سال در حاشیه موزه ارومیه گنجینه ای از هنر و تمدن



"در سال 1337 شمسی در بعد از ظهر یک روز کاری کاوش،رابرت دایسون باستان شناس آمریکایی دانشگاه پنسیلوانیا و سرپرست حفاریهای پروژه حسنلو به همراه چارلزبرنی یکی دیگر از باستانشناسان انگلیسی در ادامه حفاریهای یک سرکارگر، داخل گودال شده و حفاری را ادامه می دهد. او می گوید: وقتی خاکها را کنارزدم، دیوار پشت و تعدادی استخوان دست نمایان شد. جسد موجود در میان آوارهای ساختمان سوخته ظاهر به نحوی روی زمین افتاده بود که دست راست وی که شمشیر را در آن داشت مقابل دیوار افتاده بود... در آن لحظه میان استخوانهای دست راست و دیوار لبه نازکی از طلا نمایان شد. حیرت زده شدم. برسم را چند بار روی آن کشیده خاکها کنار رفتند و ظرفی بزرگ پوشیده از شمایلهای برجسته نمایان شد. ما جام زرین حسنلو را یافته بودیم.گنج بی بدیلی که حدود 3000 سال قدمت داشت."

این عبارات بر روی بنری در محوطه موزه ارومیه نقش بسته بود و محمدی یابنده جام فاخر حسنلو در حاشیه ای بر یافته گرانقدرش خیره بود و فوج فوج نور و فلش عکاسان رسانه های داخلی و خارجی بودند که از چشمان دوخته شده پیرمرد به جام تصویر ثبت می کردند.

موزه ارومیه 29 تیرماه تا 11 شهریور میزبان گنجینه های ارزشمند کشف شده در تپه باستانی حسنلوی سولدوزدر نمایشگاهی تحت عنوان ارومیه گنجینه ای از هنر و تمدن است.

آزاده اردکانی رئیس موزه ملی ایران این اشیاء را به زادگاهش آورده و مدتی به متولیان میراث فرهنگی استان امانت داده تا نسل امروز تاریخ و مفاخر گذشتگان خوود را باز یابد.

پژاك لا گوروش

Pejak-la görüş!
گوناذپورت: آذربایجان تورک میللتی‌نین چاغداش میللی حرکاتینین آز مدتده بؤیوک باشاری‌لار قازانجینین بیر، بلکه ان اهمیتلی سببی ده اونون دئموکراتیک اولماسی، بئین الخالق حقوق نورما‌لارینا اویغونلوغودور.
 
 
تئهرانداکی فارس حاکیمیتی و اونون آلتئرناتیو‌لری بو ده یری آنلادیق‌لارینا گؤره‌دیر کی، چئشیت‌لی واسطه و حیلگرانه سیاست‌لرله، بیر یاندان بو کسرلی سلاحی الیمیزدن آلماغا چالیشیر، بیر یان‌دان دا بیزی رئژیم داعواسینین قویروغونا باغلاماق ایستییر. آیاغا قالخمیش بیر میللتی زورلا سیندیرماق، باسقی‌لارلا ازمک مومکون اولماییب، اولسا دا گئچیجی صیفتینی داشیمیش‌دیر.
 
هله، یوکسک قابیلیتی‌لی آذربایجان تورکونون، سیاسی گئچمیشی و جانانه مقاومتی‌نین بوتون هوجوم‌لاری عقل قالخانی ایله سوواجاغی گون کیمی آیدین‌دیر. گئچن 20 ایلده اوزریمیزدکی باسقیلارنین، آسدی-کسدی سیاست‌لری‌نین قارشی‌سیندا، گنج‌لریمیزین گؤستردیگی دیرنیش بو ایددعانین بیر ثبوتودور. اؤزل‌لیکله سون آیلاردا توتولان سویداش‌لاریمیزین، سینما‌دان- قیریلما‌دان  قول‌لارین‌داکی زنجیرلری چئینییه‌رک قیرا‌جاق‌لاری، ظالم حاکیمیتین یوخوسونو قاچیرمیش. اونا گؤره‌ده، چئشیت‌لی شایعه‌لر یایا‌راق، پسیکولوژیک باسقی‌لاری سیناماغا اوز دؤندرمیش‌دیر.
 
اللرینده اولان بوتون ایمکان‌لارا باخمییا‌راق، بیرئی و توپلومون سوسیودورومونو دقتله آراشدیرما‌لارینا باخمییا‌راق، گئچن 100 ایلده میللتیمیزین باشینا گتیردیک‌لری حاق‌سیزلیق‌لارین یاراتدیغی مقاومت گوجونو اؤلچمک‌دن عاجیزدیرلر. آما بیر شئیی آنلامیش‌لار، فردلر چتین‌لیک‌لره دوشمه‌دن اؤنجه چکینسه‌لر ده، توشلاشدیق‌دان سونرا آشیلاجاغینین یولونو تاپیپ آشدیق‌لارینا گؤره روحاً یوکسلیرلر. باشقا ایفاده ایله، زیندان‌لاردا چکیلن آجی‌لاری اینکار ائتممکله بیرلیکده، چکیلرکن آغیرلیغینین ایتیریلمه‌سی فلسفه‌سی اینکار ائدیلمزدیر. بو ایسه، اینسان‌لاریمیزین پسیکولوژی‌سینده موثبت تأثیر قویدوغونا گؤره سوسیوپسیکولوژسینی ده یوکسل‌دیر. اؤزل‌لیکله، زین‌دان خاریجین‌دکی قوه‌لرین آردیجیل مودافعه‌سی بو دیرنیش و یوکسلیشی زیروه‌یه چات‌دیرا‌راق قورتولوش گونونو یاخینلاشدیریر.
اونون اوچون‌دور کی، فارس حاکیمیتی یئنی مئتودلارلا، پسیکولوژیک اویغولاما‌لارلا، صف‌لریمیزی آییرماغا و ایچیمیزده گرگین‌لیک یاراتماغا چالیشماقدا‌دیر.
 
سایین رضا بی تورک ون یازی‌سینی اوخورکن، بیر چوخ دیرلی فیکیرلرینه قوشولماقلا بیرلیکده، هر هانسی بیر آذربایجانلینین و یا آذربایجان تشکیلاتینین “پژاک” لا گؤروشمه شایعه‌سینی ده بو کاتاگوریده گؤرورم. اؤزل‌لیکله، سون زامان‌لار توتولان‌لارین بیر بؤلومونو چوخ‌دان تانیدیغیما گؤره، اونلارین میللی حاق‌لاریمیزی ان یوموشاق فورماسیندا و تام دموکراتیک اصول‌لارا دایانا‌راق، حتی آنایاسا چرچیوه‌سینده ایستدیک‌لرینی بیلدیگیمه گؤره بو شایعه‌لره قطعیتله اینانماماقدایام. همن آرتیرما‌لییام کی “ شایعنی دوشمن سالار، دوست یایار”. آتا‌لاریمیزین بو سؤزونو اونوتمویاق” سؤزو آت یئره اؤزو گؤیرر.
 
قالدی کی، راسیزمین بویوندوروغو آلتیندا اینله‌ین میللتیمیزین آییلمیش جاوان‌لارینین حیسسیاتینی نظرده آلا‌راق، بو شایعنی ائشیدن‌دن سونرا، داخیل و خاریجده آدی چکیلن قوروم و فردلرله ایلیشکییه گئچه‌رک آراشدیردیم. بو اینسان‌لار و قورومون، بئله بیر گؤروشده اولمادیق‌لارینی اؤز آغیزلارین‌دان ائشیتدیم. حتی، سهند توپ مئیدانین‌داکی معلوم اولایدا، او 2- 3 نفرین یاراتدیغی حادثه ایله‌ده ایلیشکی‌لری‌نین اولمادیغی آیدینلاشمیش‌دیر.
 
کورد دسته‌لری‌نین آشیری شووینیست ترکیبی، اؤزل‌لیکله ایراق-این شومالین‌داکی آشیری جریانین بو گولونج ایددئا‌لارا آرخا چیخماسی، البت‌کی میللتیمیزی تئدیرگین ائدیر. بونون یانیندا گئچمیشده اورمودا باش وئرن‌لری و او بؤلگه‌نین آجی تاریخی، آرا قاریشان زامان‌لار کورد هوجوم‌لارینین تورک اینسانینین مال و جانینا قییماسینی درین‌دن بیلن سایین رضا بی تورک کیمی گنج‌لریمیزین نیگاران‌چی‌لیغی یئرسیز دئییل‌دیر. اؤزل‌لیکله بو دسته‌لرین آشیری تبلیغاتی و توپ‌راق ایدعا‌لارینی گؤسترن خریته‌لری‌نین ییغیشما‌دان اؤنجه، بعضی آذربایجان‌لی شخص و قوروم‌لارین اونلارلا ایش بیر‌لیگینه گئتمه‌سی “ آغاجی ایچین‌دن قورد یییر” مثالینا بنزدیگینه گؤره دوروم دیرلندیریلیر. بو اینسان‌لارین و بعضی تشکیلات‌لاریمیزین “ اساس دوشمنیمیز فارس شووینیزمی‌دیر، باشقا خالق‌لارلا دوروشا‌راق غئیری فارس میلله‌لرین گوجونو آزالتمامالیییق” تبلیغاتی، پروبلمی داها دا سیخ دویونلییر. بو تبلیغاتی آپاران‌لار بیله‌رک و یا بیلمییه‌رک یانلیش چیزگیده یئریدیک‌لرینه گؤره، اوریی یانان گنج‌لریمیزی دا ها قوشقولاندیریر. چونکی، میللت‌لر آراسیندا گرگین‌لیک یاراندیقجا فارس عیرق‌چی‌لارینین ایشینه یارایاجاغی آیدین اولدوغو کیمی بو گرگین‌لیگی یارا‌دان‌لارین دا کیم اولدوغو گون کیمی آیدین‌دیر. سببکاری دانلاماق یئرینه اؤز میللتمیزه آرخا چئویرمیین بؤیوک زیان‌لاری ایندی‌دن اؤلچولمه‌لی و اونلارین اؤنونون آلینماسی اوچون تدبیرلر گؤرولمه‌لی‌دیر.
 
تاریخی دوزگون دیرلندیرمه سک، حادثه‌لری دوزگون ترزیده اؤلچمسک، باشیمیزی قارا قویلاییب خیالات قانادلاری ایله اوچارساق باشیمیزین بلاسی بؤیوک اولا‌جاق‌دیر. بوگون، تئهران بو شایعه‌لرله قول‌لاریمیزا ووردوغو زنجیره حاق قازاندیرماغا چالیشدیغی کیمی، صاباح، ایکی عیرق‌چی منگنه‌نین ایچینده سیخیشا‌راق قانیمیزی سو کیمی آخیدا‌جاق‌لار. یوگوسلاویا‌داکی صیرب عیرقچیلیغی‌نین یاراتدیغی دوننکی فاجعه صاباح باشیمیزا گلمه‌سین دییه، میللتین، اؤزونو مدافعه ائتمه‌یه حاضیر‌لاشماق‌دان باشقا چاره‌سی یوخ‌دور.
 
  25.07.2010
 



http://www.gunazport.com/site/images/stories/soru2.jpgگوناذپورت: در عرصه حرکت ملی آذربایجان عدم درک صحیح و شناخت نادرست از منافع ملی مساله مهمی است که بدلیل استراتژی غلط و تاکتیکهای اشتباه آثار سوء و لطمات زیادی را بر پیکره آذربایجان وارد می کند.


مباحث تئوریک در فضای پرتنش حرکت ملی که بسیاری از نیروهای کاردان و باتجربه را به خانه نشینی مجبور کرده است و در فقدان تئوری پردازانی که با اشراف بر منافع ملی و با تاکید بر واقعیت گرایی و پرهیز از آرمان گرایی تئوری پردازی می کردند و نتایج مطلوبی را عاید حرکت ملی می شد، اکنون هرکسی از راه میرسد فقط با اصطلاحات غلیظ تورکی و منش و صفتی مرشد و بچه مرشدگونه نسخه ایی برای این ملت مظلوم میپیچد و در خوشبینانه ترین حالت آنقدر گرفتار نظریات اندیشمندان بزرگ جهان می شود که از اصل غافل شده و تصوری مملو از آرزوهای ذهنی اش را متصور می شود. به ندرت می توان نمونه هایی را در حرکت ملی آذربایجان یافت که با کار میدانی و یا با دستاوردهای اطلاعاتی مباحثی را مطرح کنند، آنچه که هست بیشتر تصورات و آرزوهاست که در ذهن پرورش یافته اند و اگر ناامید و افسرده نکنند به بیراهه میروند.
غرض از این مقدمه انتقادی اینست که اخباری مبنی بر اینکه برخی از فعالان حرکت ملی در داخل ایران و خارج از ایران که اتفاقا در بازداشتهای سالهای اخیر نیز بازداشت بوده اند و عمدتا از یک منبع فکری تغذیه میشوند و از نیروهای لایه دوم یک گروه خاص سیاسی محسوب میشوند، در کشور عراق دیداری با برخی از سران گروهک تروریستی پ.ژ.ا.ک داشته اند. ماهیت پژاک بر تمامی فعالان راستین و آگاه حرکت ملی روشن است و اینکه اکراد افراطی تنها هدفی که دارند تشکیل دولت مستقل از طریق اشغال نرم و تدریجی اراضی آذربایجان است. نمیدانم چه بر سر برخی از فعالان آمده است که راه نجات آذربایجان را در دیدار با دشمنان قسم خورده آذربایجان میدانند.
آیا این فعالان معنی خاک و سرزمین را میدانند؟ آیا اینان بطور میدانی و از نزدیک با مساله غرب آذربایجان برخورد نموده اند؟ آیا در نزد ایشان باید از خاک گذشت تا فقط تبریز برای آذربایجان باقی باشد و بس؟ آیا اینان فریاد نفرت تروریسم کرد از تورکها را نمی شنوند؟ آیا جنگ نقده و قتل عام های اوایل انقلاب ۵۷ را فراموش کرده اند؟ آیا فراموش کرده اند که شیخ عبیدالله با هجوم بر نواحی غربی آذربایجان چه جنایاتی را آفرید و تورک کشی های سیمیتقو و بارزانی ها را فراموش کرده اند؟ آیا تلاشهای جبهه منحله کرد را فراموش کرده اند که با تلاشهای افراد ضد تورک همچون بها الدین ادب ملعون و رمضان زاده و … برای اینکه در شورای شهر اورمیه و نقده و سلماس یک کرد را وارد کنند حاضر می شدند میلیونها تومان صرف کنند تا انگ جاش بودن را پاک نمایند و از غافله سردمداران اشغال نرم اراضی غربی آذربایجان عقب نمانند. و یا شیطنت های معنی دار روزنامه ها و اهل قلم کردی مبنی بر اطلاق نام کردستان بر استان آذربایجان غربی از ایلام تا چالدران که اکنون تبدیل به ذهنیت آنها شده است را نمی بینید؟ آیا خیل شهدا آنان را وادار به تفکر نمیکند؟ آیا از برنامه های بلند مدت دول بزرگ در منطقه آگاهی دارند؟ آیا قادرند آینده شمال عراق را متصور شوند؟ و صدها سوال دیگر که باید آندسته از فعالان که طرفدار برقراری ارتباط با تروریسم کرد هستند باید پاسخگو باشند. اساسا ارتباط بخشی از حرکت ملی با گروهکهای تروریستی اعم از اکراد یا غیره به چه معنا میتواند باشد؟
زمانیکه برخی از تشکلها و گروهها و فعالان حرکت ملی در محکومیت دولتهای ترکیه و ایران در مورد سرکوبی گروهکهای تروریستی پ.ک.ک و پژاک مشترکا بیانیه میدادند و ابراز انزجار میکردند باید فعالان راستین حرکت ملی فکر چنین روزها و دیدارهایی را نیز متصور میشدند.
بحث دیدار با پژاک علاوه بر اینکه تماما بر علیه منافع ملت آذربایجان است بلکه نوعی دهن کجی به فعالان حرکت ملی در غرب آذربایجان است که اکنون رودرروی سیاست مهار قومی و سیاستهای اشغال نرم غرب آذربایجان ایستاده اند تا خاک آذربایجان اسیر دست دشمنان قدیمی اش نشود.
بنده مخالف رایزنی یا توافق و تفاهم نیستم اما مخالف هرگونه ارتباط با جریانها، گروهها و افرادی هستم که امتحان خود در مورد آذربایجان را داده اند و مردود شده اند. اصلا نمیتوانم تصور کنم که با مدعیان ارضی آذربایجان دور یک میز چای و نوشابه صرف کنم.
عقلای هر قوم مناسبترین گزینه برای گفتگو و گفتمان هستند، عقلا آن کسانی هستند که تنها برای سعادت بشر و برای صلح و همزیستی مسالمت آمیز تلاش می کنند نه آنهایی که هرکدام المی افراشته اند و از هر اقدامی برای رسیدن به مقصود خود بهره میگیرند. چگونه می توان با قاتلان مردم غرب آذربایجان و با قاچاقچیان انسان و قاچاقچیان اسلحه و مواد مخدر در مورد سعادت ملتهای تورک و کرد به مذاکره یا صحبت نشست؟
بهرحال بنده بنا بر وظیفه ژورنالیستی خود و بعنوان فرزند حاک پاک آذربایجان بر خود وظیفه دیدم تا این مساله مهم را با فعالان راستین حرکت ملی در میان گذارم، باشد که برخی از دوستان از من دلگیر شوند، اما اعتقاد دارم در راه مبارزه نباید دچار خودسانسوری شویم که این از آفتهای بزرگ محسوب می شود که آثار سهمناک آن بعد از چند سال بروز خواهد کرد.

رضا تورک

یکشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۹

تعریف شکنجه را نمی دانستیم

وضعیت دهها تن از فعالان مدنی آذربایجانی که در اردیبهشت و خردادماه امسال توسط مأمورین امنیتی بازداشت شده اند، همچنان نامشخص است و خانواده اغلب آنان از اتهام وارده بر آنها هیچ اطلاعی ندارند. ابراهیم رشیدی (ساوالان) شاعر و روزنامه نگار یکی از این زندانیان بلاتکلیف است که از حدود ۴۰ روز قبل دستگیر شده و هم اکنون در زندان مشکین شهر به سر می برد. جلال رشیدی برادر کوچکتر او که خود نیز قبلا در بازداشت اداره اطلاعات به سر برده است، در مصاحبه با روز از اختلاف نظر مسئولین دادگاه اردبیل، دادگاه انقلاب مشکین شهر (خیاو) و زندان این شهر در ارتباط با پرونده برادرش خبر می دهد: "علیرغم اینکه دادگاه اردبیل یک باردستور آزادی برادرم را صادر کرد، دادگاه خیاو (مشکین شهر) قرار بازداشت را لغو نکرده است."
خانواده ابراهیم رشیدی، سه بار یعنی مواقعی که او را برای محاکمه به دادگاه برده اند، در راهرو دادگاه با او ملاقات کرده اند، امابه گفته برادر این زندانی سیاسی آنها حق به ورود به جلسه را نداشتند و در نتیجه از اتهام وارده نیز اطلاعی ندارند: "هیچ کدام از اینها، به سئوالات ما درباره اتهام برادرم پاسخ درستی نمی دهند، کشاورز قاضی شعبه دو دادگاه خیاو می گوید، خودتان خوب می دانید!"
 

یک سال تعقیب
به گفته جلال رشیدی، از خردادماه سال پیش بعد از دستگیری چند تن از جوانان مشکین شهری به جرم پخش اعلامیه، برادر او هم تحت تعقیب مأموران اطلاعات مشکین شهر بوده است: "چندین بار به منزل آمدند ولی ابراهیم را پیدا نکردند. می گفتند که ابراهیم در نوشتن و پخش اعلامیه ها دست دارد. از بازداشت شدگان  در مورد ابراهیم سئوالات زیادی کرده بودند. مرا هم یک روز بازداشت کردند." 
سایت های خبری و گروههای مدافع حقوق بشر آذربایجانی خردادماه سال ۱۳۸۸ از دستگیری چند فعال از جمله آیدین ذاکری٬ منصور سیفی و فردین نوبخت در شهر مشکین شهر خبر داده بودند.
 

بیش از ده سال فعالیت
اما آنچنان که در وبلاگ شخصی این نویسنده آذربایجانی نوشته شده است، ابراهیم رشیدی از بیش از ده سال پیش با عناوینی همچون عضو هیأت مؤسس سازمان غیر دولتی "آذر توپراق"، عضو هیأت مؤسس و دبیر اجرائی کانون استاد شهریار دانشگاه ارومیه، مدیر مسئول نشریه دانشجویی "اولدوز"، سردبیر نشریه دانشجویی "بولوت" عضو شورای نویسندگان نشریات دانشجویی "باخیش"، "اویانیش"، "اؤلکه" و "اولوس"، مدرس زبان و ادبیات ترکی در دانشگاههای ارومیه و علوم پزشکی ارومیه فعالیت کرده است. این فارغ التحصیل رشته مهندسی مکانیک دانشگاه ارومیه، همچنین، دبیر کنگره استاد شهریار در سال ۱۳۷۷، دبیر سمینار زبانهای ملی- قومی ساکنان ایران در سال ۱۳۷۸ و دبیر چند سمینار ادبی، فرهنگی و تاریخی دیگر که در دانشگاه ارومیه برگزار شدند، بوده است.

بازداشت در شهرهای مختلف
 

در وبلاگ ابراهیم رشیدی همچنین به سوابق بازداشت او در شهرهای مختلف مانند تبریز، ارومیه، اردبیل، اهر و تهران اشاره شده است. برادر این زندانی سیاسی در مورد سوابق بازداشت برادرش به روز چنین می گوید: "دیگر شمارش از دستمان در رفته است؛ نمی دانم هشت یا نه بار بازداشتش کرده اند." 
سازمان عفو بین الملل هم در سالهای گذشته، بیانیه هایی در خصوص بازداشت و تحت فشار قرار گرفتن این شاعر و نویسنده صادر کرده است. 
آنچنان که از نوشته های ابراهیم رشیدی پیداست، او علاوه بر روزنامه نگاری، سرودن شعر و فعالیت های مدنی در زمینه دفاع از حقوق بشر نیز فعال بوده است. رشیدی مقاله هایی هم در مورد بعضی از زندانیان سیاسی آذربایجان به هنگام حبس آنها منتشر کرده است. برخی از این مقالات، از جمله نوشته هایی در مورد زندانیان سیاسی مانند هادی حمیدی شفیق، جواد حسن پور، شهناز غلامی، سعید متین پور و عباس لسانی را می توان در وبلاگ او و سایت های اینترنتی گروههای مدافع حقوق بشر آذربایجانی پیدا کرد.

زمانی که حقوق خود را نشناسیم
 

رشیدی در مقاله ای با عنوان "زمانی که حقوق خود را نشناسیم" در مورد روزهایی که در گذشته در بازداشت سپری کرده است چنین می نویسد:" پس از هر بار دستگیری و آزادی، اولین سئوال دوستان این بود: آیا در مدت بازداشت شکنجه شدی؟ و من جواب می دادم: خیر، شکنجه نشدم. و نمی فهمیدم شکنجه یعنی چه؟ از دید ملت سرکوب شده ما شکنجه یعنی کشیدن ناخن، سوزاندن قسمتی از بدن، اتو، داغ، کابل، باتوم برقی، شوک الکتریکی و صدها عمل غیر انسانی تحقیر کننده و ظالمانه دیگر. دلیلی ندارد که مشت، لگد و سیلی در قیاس با این جنایات شکنجه تلقی شود. هر افسر راهنمایی و رانندگی می تواند راننده متخلف را کتک بزند. مشت و سیلی قسمتی از زندگی ماست. تابستان ۸۲ در بازداشتگاه تاریک اردبیل محبوس شدم، چهار شب در کف خیس و نجس و سرد بازداشتگاه اهر خوابیدم، ۴۳ روز در بازداشتگاه انفرادی بودم. در طول دو ماهی که در بازداشتگاه ارومیه بودیم، به دلیل نبود میوه، سبزی و هر غذای حاوی ویتامین دیگری، لثه و دندان اکثر ما خونریزی و عفونت کرد؛ ولی باز هم گفتیم ما شکنجه نشده ایم. تا اینکه روزی تعریف شکنجه را خواندیم."

شنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۹

MehrAbad Control tower


MehrAbad Control tower

A British Airways flight was going to Tehran from London. When it gets close to Tehran it starts having some kind of trouble. The pilot contacts the air tower at Tehran airport and asks for help:

'Tehran, this is Captain Smith, British Airways flight 000, do you read me?'

'Felight 000, dis iz Tehran felight contorol, go ahead'

'Tehran, this is flight 000, we have a problem'

'Dis iz Tehran, vat kind of peroblem?'


'This is flight 000, we have lost power to our engines, please advice'

'Dis iz Tehran, I reed you, peleez check some sings for me, ok?'

'This is flight 000, go ahead'

'Dis iz Tehran, can you get emerzency pover to your enzines?'

'This is flight 000, negative, no power is available'

'Dis iz Tehran, can you peleez bering your altitutde to 20,000 feet?'

'This is flight 000, negative, our wing controls do not respond'

'Dis iz Tehran, can you peleez see if you can lover your veels?'

'This is flight 000, negative, landing gears are stuck'

'Dis iz Tehran, vould you peleez repeet theez vords after me'

'This is flight 000, go ahead'

'Dis iz Tehran, repeet theez words peleez: ASH'HADO ANNA LA ILAHA ELLALLAH VA ASH'HADO ANNA MOHAMMADAN RASUL ALLAH

احمد شاملو شاعر پوشالي پايتخت يا بزرگترين فارسي سرا بعد از حافظ


دوم مرداد سالمرگ احمد شاملو است . او در 21آذر1304در تهران بدنيا آمد. به گفته خودش در شعرمن بامدادم پدرش حيدر از اهالي كابل و مادرش كوكب شاملوي عراقي از آزربايجان شمالي كه در جريان انقلاب بولشويكي به ايران كوچيده بودند .در اينكه او شاعر بزرگي است هيچ حرفي نيست . اما انديشه هايش نيز به بزرگي سخن سرايي اش باشد چيزي است كه هركس بايستي با تكيه بر وجدانش به آن پاسخ بگويد. اين نظر شخصي من است كه ماحصل انديشه ها و برآيند تبليغاتي اشخاصي مثل شاملو ، شريعتي ، چمران ، آل احمد و حتي خواننده اي مثل داريوش  و برخي ديگرعلي رغم گوناگوني و متضادي افكارشان وسوسه كننده و موجب بيداري حس آنارشيسم در بين نسل بعد از كودتاي 28مردادسال 32منجر به انقلاب شد . انقلابي كه هركس با توجه به خواست ها و گرايشات خود در ان شركت كرد و در نهايت خيلي ها سرخورده از اين ياري شدند كه البته موضوع صحبت امروز من نمي باشد. نسلي كه من به آن تعلق دارم قطعاً شعرهاي شاملو را خوانده و از زخمه صداي گيراي وي دمي به خلسه فرو رفته است . در آن سال ها كه اثري از بيداري ملي ترك هاي ايران ديده نميشد و يا آنقدر كم رنگ بود كه به نواي عاشقان و شعر حيدر باباي شهريار محدود ميگرديد اثر امثال شاملو بسيار پررنگ تر از امروز بود و كمتر روشنفكر يا تحصيل كرده اي بود كه شعري از شاملو ازبر نباشد و يا كتاب و نواري از وي خريداري نكرده باشد . در اينجا من قصد نوشتن يادبود براي شاملو و ذكر آثار وي ندارم زيرا علاقه مندان مي توانند به آساني در دنياي اينترنت و يا از كنج كتابفروشي ها و يا كتابخانه ها به منابع بي شماري دست بيابند . موضوع مورد علاقه من سخنراني جنجالي وي در دانشگاه بروكلي آمريكا در سال 1999مي باشد كه داد شوونيسم و فاشيسم فارس در آورد . در اين سخنراني شاملو حمله به فردوسي را وجه خود قرارداده و كمبوجيه و طوطئه كودتاي داريوش را مورد نقد قرار ميدهد و نيز داستان ضحاك فردوسي را به نقد مي كشد. به جشن مهرگان زرتشتي ها هم سري ميزند كه جيغ باستان پرستان را در مي آورد. در اينجا به نقل چند سطر از سخنراني سي و پنج صفحه اي وي اكتفا مي نمايم . 
 
... بعدها که‌ مورخان‌ مغرض‌ قلم‌ به‌ مزد، به‌ اقتضاى‌ سياست‌هاى‌ روز گفتند تصوف‌ از همان‌ اول‌ چيزى‌ مفت‌خورى‌ و گدامنشى‌ و درويش‌مسلکى‌ نبوده‌، ما اين‌ حکم‌ را مثل‌ وحى‌ منزل‌ پذيرفتيم‌.
اگـر گفته‌اند انوشيروان‌ آدمکش‌ دودوزه‌باز فرصت‌طلب‌ مظهر عدل‌ و انصاف‌ بوده‌، اين‌ حکم‌ را هم‌ مانند وحى‌ منزل‌ پذيرفته‌ايم‌ واگر فردوسى اشتباه‌ کرده‌ يا ريگى‌ به‌کفش‌ داشته‌ و اسطوره‌ى‌ ضحاک ‌ را به‌ آن‌ صورت‌؛ جازده‌، حتا طبقه‌ى‌ تحصيل‌ کرده‌ و مشتاق‌ حقيقت‌ ما نيز حکم‌ او را مثل‌ وحى‌ منزل‌ پذيرفته‌اند.
من‌ موضوع‌ قضاوت‌ نادرست‌ درباره‌ى‌ نهضت‌ تصوف‌ يا اسطوره‌ى‌ ضحاک‌ را به‌عنوان‌ دو نمونه‌ى‌ تاريخى‌ مطرح‌ کردم‌ تا به‌ شما دوستان‌ عزيز نشان‌ بدهم‌ که‌ حقيقت‌ چه‌قدر آسيب‌پذير است‌. اين‌ نمونه‌ها را آوردم‌ تا آگاه‌ باشيد چه‌ حرام‌زادگانى‌
بر سر راه‌ قضاوت‌ها و برداشت‌هاى‌ ما نشسته‌اند .

در تاریخ‌ ایران‌ باستان‌ از مردى‌ نام‌ برده‌ شده‌ است‌ به‌ اسم‌ گئومات ‌ و مشهور به‌ غاصب‌. مى‌دانیم‌ که‌ پس‌ از مرگ‌ کوروش ‌ ، پسرش‌ کمبوجیه ‌ با توافق‌ سرداران‌ و درباریان‌ و روحانیان‌ و اشراف‌ به‌ سلطنت‌ رسید و براى‌ چپاول‌ مصریان‌ به‌ آن‌جا لشگر کشید، چون‌ جنگ‌ و جهان‌گشایى‌ که‌ نخست‌ با غارت‌ اموال‌ ملل‌ مغلوب‌ و پس‌ از آن‌، با دریافت‌ سالانه‌ى‌ باج‌ وخراج‌ از ایشان‌ ملازمه‌ داشته‌، در آن‌ روزگار براى‌ سرداران‌ سپاه‌ که‌ تنها از طبقه‌ى‌ اشراف‌ انتخاب‌ مى‌شدند، نوعى‌ کار تولیدى‌ بسیار ثمربخش‌ به‌حساب‌مى‌آمده‌.(البته اگر بتوان‌ غارت‌ و باج‌خورى‌ را کار تولیدى‌ گفت‌!)
در جايي ديگر مي گويد:
فقط‌ میان‌ مجانین‌ تاریخى‌ حساب‌ کمبوجیه‌ى ‌ بینوا از الباقى‌ جداست‌. این‌ آقا از آن‌ نوع‌ مَلَنگ‌هایى‌ بود که‌ براى‌ گرد و خاک‌ کردن‌ لزومى‌ نداشت‌ دور و برى‌ها پارچه‌ى‌ سرخ‌ جلو پوزه‌اش‌ تکان‌ بدهند یا خار زیر دمبش‌ بگذارند. چون‌ به‌قول‌؛ معروف‌ خودمان‌ از همان‌ اوان‌ بلوغ‌ ماده‌اش‌ مستعد بود و بى‌دمبک‌ مى‌رقصید. این‌ مردک‌ خل‌وضع‌ (که‌ اشراف‌ هم‌ تنها به‌همین‌ دلیل‌ او را به‌تخت‌ نشانده‌ بودند که‌ افسارش‌ تو چنگ‌ خودشان‌باشد) پس‌ از رسیدن‌ به‌ مصر و پیروزى‌ بر آن‌ و جنایات‌ بى‌شمارى‌ که‌ در آن‌ نواحى‌ کرد، به‌کلى‌ زنجیرى‌ شد. غش‌ و ضعف‌ و صرع‌ و حالتى‌ شبیه‌ به‌ هارى‌ به‌اش‌ دست‌ داد. به‌ روزى‌ افتاد که‌ مصریان‌ قلباً معتقد شدند که‌ این‌ بیمارى‌ کیفرى‌ است‌ که‌ خدایان‌ مصر به‌ مکافات‌ اعمال‌ جنایتکارانه‌اش‌ بر او نازل‌ کرده‌اند.
شاملو در نقد بزرگان و شاهان آريايي و آنان كه مورد پرستش شوونيست ها است با جمله هاي زير ياد ميكند:
از دم یه چیزیشان میشده!
از دم مشنگ بوده اند!
مشنگی!
آنقدر موس موس کرده اند!
دمبشان!
بعضی جاهایشان را لیس کشیده اند!
رهبر خرمند چپانشان کرده اند!
یکهو یابو ورشان! داشته است!
بالاخانه را اجاره داده بوده!
از نوع ملنگ هایی بود که!
دور و بری ها پارچه ی سرخ جلو پوزش تکان بدهند!
این مردک خل وضع!
بلوغ ماده اش مستعد بود و بی دمبک میرقصید!
همين يك سخنراني و اين نقد ها كافي بود كه فارس پرستان آريايي به تكفير وي بپردازند. اما فاشيست هاي عاقل تر (كه مثلا بي بي سي و صداي آمريكا را به محل جولان خود تبديل كرده اند ) براي اينكه شهريار ما را به محاق بيندازند از وي به عنوان بزرگترين شاعر ايران پس از حافظ تاكنون ياد مي كنند .
نكته بعدي كه ميخواهم با شما در ميان بگذارم اين است كه شاملو از نام خود بسيار ناراضي بوده و در جايي گفته است از اسم كوچك خود بخاطر اينكه عربي است (و نام ديگر پيغمبر مسلمانان است)و نام فاميل خود كه ريشه تركي دارد (نام يكي از طوايف ترك ) منزجر مي باشم .
شاملو به سبب آنكه پدرش نظامي بوده در رشت شناسنامه گرفته و در شهر هاي اصفهان ، سميرم ، آباده ، شيراز ، مشهد و نيز اورميه زندگي كرده است . در حوادث آذر 1324در اروميه ساكن بوده و گويا پدرش در معرض تير باران نيروهاي حكومت ملي آزربايجان بوده كه البته اين امر اتفاق نيفتاده است . شاملو سه بار ازدواج كرد كه نفر سوم يك خانم ارمني به نام ریتا آتانث سرکیسیان بوده كه بعد ها  معروف به آيدا شاملو مي شود. شاملو درباره تأثیر فراوان آیدا در زندگی خود به مجله فردوسی گفت: «هر چه می‌نویسم به خاطر اوست و به خاطر او... من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکرده‌بودم پیدا کردم»حال به چه مناسبت يك بانوي ارمني كه شوهرش اتفاقاً نظر خوبي به ترك ها ندارد نامي صد در صد تركي براي خود انتخاب مي كند جاي سوال و صد البته تعجب دارد . سرانجام شاملو در دوم مرداد 79در تهران بدرود زندگي گفت و در امامزاده طاهر تهران به خاك سپرده شد.
منابعي براي مطالعه بيشتر:


پنجشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۹

بير خبر


سولدوز خبر سايتي كي سون زامانلاردا گوونيلير و دوغري خبرلر و ها بله متنوع مقاله لر ياييملاماقلا مشغول اولان سايقي ديه ر بير قورولوشا چويريلييب دير ، بعضي محدوديت لردن دولايي يني آدرس ده يني مطلب لر يايملاقمادير. بو سايتين بير نچه سون مقاله لري باتي(غربي) آزه ربايجان و كورد تروريست قروپلارينين ياراديقي موضوعلارين ايضاحيندا چاليشيليبدير. بو سايتين اداره ائدنلرينه جان ساغليقي و باشاريلار آرزو ائدرك يني آدرس لرين ماراخلي دوستلاريميزا تانيتماني بوينوموزون بورجي بيلديك: http://www.sulduzxeber.mihanblog.com/

برپایه شاخصهای جهانی ایران اصلا اینترنت ندارد

خبرگزاری مهر: کارشناس فناوری اطلاعات با بیان اینکه اتحادیه جهانی مخابرات حداقل دسترسی کاربران به اینترنت 256 کیلوبیت در ثانیه را به عنوان شاخص ضریب نفوذ محاسبه می کند گفت: از نظر اتحادیه جهانی مخابرات، ایران اینترنت ندارد و ضریب نفوذ اینترنت در ایران زیر یک درصد است.

علی اکبر جلالی در گفتگو با خبرنگار مهر با تاکید بر اینکه ضریب نفوذ اینترنت و تلفن همراه معیار توسعه یافتگی ارتباطات در کشورها تلقی می شود گفت: در شرایطی که نهادهای بین المللی مانند اتحادیه جهانی مخابرات (ITU) بررسی مقایسه ای کشورها را انجام می دهند و عدم حضور یک کشور در این مقایسه ها به طور قطع منفی تلقی می شود نیازمند پذیرش شاخص های بین المللی هستیم.

وی با تاکید بر اینکه شاخص های جهانی معتبر هستند و ایران نیز عضو ITU است افزود: اتحادیه جهانی مخابرات دسترسی کاربران به اینترنت با سرعت کمتر از 256 کیلوبیت در ثانیه را در آمارها محاسبه نمی کند.

جلالی با بیان اینکه دسترسی کاربران به اینترنت دایل آپ (کمتر از 56 کیلو بیت) جزء شاخص های ضریب نفوذ محسوب نمی شود ادامه داد: از نظر اتحادیه جهانی مخابرات، ایران اینترنت ندارد و ضریب نفوذ اینترنت در ایران زیر یک درصد است.


این کارشناس فناوری اطلاعات با بیان اینکه با توجه به شاخصهای بین المللی همچون ITU، استناد به شاخص های داخلی بی مورد است ادامه داد: اگر از نظر مسئولان مشکلی در نحوه انجام این مقایسه ها وجود دارد باید به عنوان یک عضو سازمان ITU از روشهای قانونی اعتراض خود را به آن نهادها منتقل کنند و در غیر این صورت باید تابع قوانینی بود که در سطح جهانی مطرح می شود.


استاد دانشگاه علم و صنعت با تاکید بر اینکه باید استراتژی مشخصی را برای توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات در نظر بگیریم و اگر واقعا آن را مضر به حال جامعه می دانیم آن را تعطیل کنیم افزود: سازمان های بین المللی در ارائه شاخص ها هیچگونه خصومت و غرض ورزی با ما ندارند و پاک کردن صورت مسئله مشکلی را حل نخواهد کرد.

جلالی گفت: انتظار نمی رود کسانی که باید مسئول توسعه اینترنت در کشور باشند و از آن دفاع کنند خود عامل تاخیر و ترمز در توسعه این فناوری شوند.


وی گفت: کشور ما در بعضی شاخص ها مانند اینترنت با پهنای باند زیاد مسلما جایگاه خوبی ندارد چرا که برای مثال در کره جنوبی 97 درصد مردم از اینترنت با پهنای باند متوسط 5/14 مگابیت در ثانیه استفاده می کنند و این در حالی است که در کشور ما کمتر از یک درصد مردم به اینترنت با سرعت 128 کیلوبیت دسترسی دارند

پاسخ به چند شبهه در مورد دولت تركي آزربايجاني صفوي

1- آسياي ميانه، خاورميانه، قفقاز و آسياي صغير كمابيش به مدت هزار سال صحنه درگيريهاي گروههاي مختلف توركي (توركيك) بر سر اقتدار و حاكميت سياسي بوده است. اين درگيريها در برهه هائي از زمان رنگ مذهبي نيز داشته اند. پس از دوره قاراقويونلو-صفوي و آغ قويونلو-عثماني، درگيريهاي مذكور بين تركان غلات شيعه و تركان سني بوده است.

٢-درگيري و رقابت ميان قاراقويونلوها-صفويها-افشارها-قاجارها از يك سو و آغ قويونلوها-عثماني ها از سوي ديگر، درگيري و رقابت بين گروههاي ترك هترودوكس (غلات شيعي) آسياي صغير-خاورميانه-قفقاز كه اغلب بافت عشيره اي داشته اند (گروه اول) با گروههاي ترك ارتودوكس (سني) آسياي صغير كه عمدتا بافت شهري داشته اند (گروه دوم) بوده است و ربطي به عنصر ايراني (ايرانيك) ندارد. رقابتها و درگيريهاي بين دولتين صفوي و عثماني نيز رقابتها و درگيريهاي داخلي بين تركان منطقه است. در همين راستا جنگ چالدران جنگي بين تركان غلات شيعه (علوي) با تركان سني است و در آنها به جز گروهي اندك از سربازان تالش، عنصر ايراني به هيچ وجه دخيل نيست. بنابراين در جنگ چالدران كه حادثه اي اسفناك در تاريخ ترك و دولتين آزربايجان و تركيه است، ايرانيان از خود حماسه اي نشان نداده اند و نمي توانسته اند نشان دهند. زيرا قشون شاه اسماعيل از قزلباشان ترك تشكيل مي شد كه بيش از ٩٠ درصدشان اصلا از تركان قزلباش خاك عثماني بودند كه بر عليه اين دولت عصيان كرده و با حركت به سوي شرق، دولت صفوي را بنيان گذارده بودند. ده در صد بقيه نيز از تركان قزلباش قفقاز و خاورميانه (ايران، آزربايجان، ..) بوده اند.

٣-قلمرو دولت تركي آزربايجاني صفوي و يا قزلباشيه، بخش اعظم خاورميانه و قفقاز امروزي را شامل مي شد و از جمله كشورهاي امروزي ايران، آزربايجان، ارمنستان، گرجستان و بخشهائي از تركيه، عراق، افغانستان و تركمنستان را در بر مي گرفت. به صرف قرار داشتن ايران امروزي در داخل قلمرو دولت صفوي، قلمرو و يا نقشه قلمرو اين دولت را نمي توان ايران ناميد. به همان دليل كه به صرف قرار داشتن ارمنستان فعلي در داخل قلمرو صفوي، نمي توان نقشه قلمرو صفوي را نقشه ارمنستان دانست. بنابراين كساني كه نقشه هاي قلمرو صفويان (و ديگر دولتهاي توركي مانند ايلخانيان، سلجوقيان، خوارزمشاهيان، قاراقويونلوها، آغ قويونلو،ها، جلايريان، غزنويان، تيموريان، ....) را با نقشه كشور ايران يكي مي گيرند سخت در اشتباهند. نقشه هائي كه در منابع دولتي و غيردولتي فارسي، بنام نقشه ايران در دوره صفوي عرضه مي شوند نيز همه خيالي اند. زيرا همچو نقشه هائي نقشه ايران نبوده، نقشه هاي قلمرو دولت ترك و آزربايجاني صفوي است

٤-صحبت از كرد ايراني نژاد و نژاد ايراني و آريائي و... نژادپرستي محض است. چرا كه نژادي بنام ايراني و آريائي وجود خارجي ندارد و كردان مانند همه مردم خاورميانه بويژه فارسها به لحاظ تباري آميخته اي از بوميان و ايراني زبانان و سامي زبانان و ترك زبانان اند. اكثر گروههاي ملي خاورميانه و در اين ميان كردها تركيبي از تبارهاي بوميان ايراني (ايرانيك) زبان، سامي و توركي (توركيك) هستند. اما فارسي وضعيت ويژه اي مانند زبان اردو در پاكستان دارد. زيرا اين زبان، زبان هيچ گروه بومي در ايران نيست و زباني ديواني بوده است كه در طول تاريخ از بالا به پائين در ميان توده هاي ايراني زبان غيرفارس، سامي و توركي رايج شده و نتيجه اين عوض شدن زباني، ظهور عنصر قومي فارس در سده هاي اخير است.

٥-زبان دولتي دولت صفوي بي شك تركي بوده كه در دربار، روابط خارجي، ارتش، .... (در برهه هائي از زمان به همراه فارسي) بكار مي رفته است. اما در همه منابع تاريخي نشان داده مي شود كه قزلباشان ترك خود كوچكترين دلبستگي به زبان فارسي و فرهنگ ايراني نداشته اند بلكه آنهارا حقير كرده خوار مي شمردند. شاهنامه سرائي در بخشهائي محدود از قلمرو امپراتوري صفوي نيز دليلي بر حمايت اين دولت تركي از فرهنگ فارسي نيست. شاه اسماعيل خود علاوه بر فارسي، به تركي جغتائي نيز شعرهائي سروده است و دولت صفوي در مكاتبات داخلي و خارجي خود تركي جغتائي را نيز بكار برده است. اين فقط نشان مي دهد كه آنها مشكلي با زبانها و فرهنگ ملل معاصر خود نداشته اند و حتي از انعطاف كاربرد ابزاري آنها در راستاي منافع و اهداف سياسي خود برخوردار بوده اند. اما زبان و هويت دولت صفوي، تركي است.

٦-كساني كه ادعاي بزرگداشت شاه اسماعيل را دارند، از جمله دولت جمهوري اسلامي ايران و ناسيوناليستهاي فارس و پان ايرانيستها، مي بايست لااقل پيگير اجراي مهمترين اقدام شاه اسماعيل يعني رسمي و دولتي كردن زبان تركي در ايران باشند. در غير اين صورت ادعاي بزرگداشت وي چيزي بيش از عوامفريبي و دوروئي نخواهد بود.

پاسخ اينگونه ادعاهاي مليتگرايان فارس را پناهي، آشيق قزلباش دربار دولت تركي آزربايجاني صفوي در زمان شاه اسماعيل در شعري كه خطاب به وي و به مناسبت رسميت زبان تركي سروده، داده است:
گؤزه ل شاهيم، شئيخ اوغلودور
شاه ختايي، شاه ختايي
قوي وار اولسون توركي ليسان
شاه ختايي، شاه ختايي

ترجمه:
شاه زيبايم، فرزند شيخ است
زنده باد زبان تركي،
شاه ختايي، شاه ختايي

٧-در مورد اينكه در برخي منابع تاريخي از شاهان ترك با وصف شاه ايران ياد شده است. مشكل شما اين است كه در موضوعي كه مربوط به تركان و تاريخ تركي است، اصلا به منابع خود تركان و از جمله آثار شاه اسماعيل و قزلباشان و ... مراجعه نمي كنيد. اگر اين منابع را مطالعه مي كرديد مي ديديد كه اين ياووز سلطان عثماني -داراي ديوان شعري به زبان فارسي- است كه خود را به شاهان افسانوي ايران (سرزميني افسانوي در رديف توران ويا چين و ماچين) منتسب مي كرد، در حاليكه شاه اسماعيل - داراي ديوان شعري به زبان تركي- خود را به افراسياب ترك و توراني.

واژه هاي توران و ايران و شاه ايران وخاقان توران كه در مورد بسياري از سلاطين ترك بكار مي رفته، بيشتر از آنكه معني جغرافيائي و بويژه ملي-ائتنيك داشته باشد و يا به كشور ايران امروزي مربوط باشد، معاني مجازي و نشان جهانگيري و اصالت و ... بوده است. در وصف شاهان و رجزخوانيهاي جنگ و ... نيز شاه ايران به معني حاكم خاورميانه و شاه توران به معني حاكم آسياي ميانه (و چين به معني آسياي جنوب شرقي و ماچين به معني ماوراي آن) است. نادرشاه افشار آخرين جهانگير ترك هم طبق اين سنت خود را پادشاه ايران (حاكميت بر خاورميانه) و شاه توران (حاكميت بر آسياي ميانه) دانسته است

٨-اين ادعا كه دولت صفوي مذهب شيعي را مذهب رسمي ايران كرد ادعائي بي پايه است. بنيانگذاران دولت صفوي يعني تركان قزلباش، همانگونه كه از نامشان پيداست بر مذهب قزلباشي يعني آنچه شاخه تركي غلات شيعه را تشكيل مي دهد بودند. مذهب قزلباشي و يا آنگونه كه امروز ناميده مي شود علوي، غير از مذهب شيعه امامي كه مذهب فارسان امروزي است مي باشد.

به سبب اختيار فرم محافظه كار شيعه امامي از سوي ايراني زبانها مانند فارسها كه بخشي از تبعه دولت تركي آزربايجاني صفوي را تشكيل مي داد، احتياج به مقابله با دستگاه ديني خلافت سني عثماني در ساحه كلامي و فقهي، و تشكيل سيستم حقوقي در نتيجه تاسيس دولت قزلباشيه، توركان قزلباش غالي به ناچار به سياست مدارا با شيعيان امامي كه داراي فقه مدون بودند و حتي ازحمايت از روحانيت امامي فارس آغاز نموده اند. روحانيون شيعه امامي فارس نيز با آنكه غاليان و صوفيان قزلباش ترك را كلا بددين و مرتد مي شمرده اند، به خاطر روحيه در دست كردن سمتها و مقام پرستي، نسبت به غاليان قزلباش در آغاز انعطاف نشان داده اند. به عبارت ديگر نوعي اتفاق تاكتيكي ضمني بين غلات شيعه ترك (علوي تشيع متصوفه)، و شيعيان امامي فارس (تشيع متشرعه) بر عليه خلافت سني عثماني پديد آمده است.

با تاسيس دولت صفوي، بين سه مذهب علوي قزلباشي، شيعي امامي و سني در همه عرصه هاي سياسي و فقهي و ... كشمكش و نزاعي آغاز شد كه دو سده ادامه پيدا كرد. اين نزاع در تاريخ بنام جنگ متصوفه (غلات شيعه ترك، قزلباشان) با متشرعه (روحانيون شيعه امامي فارس به سردمداري ملامحمد باقر مجلسي) مشهور است. در آن زمان تركان سني ايران و آزربايجان نماينده جريان سنيگري و طرفدار نفوذ عثماني در دولت صفوي بوده اند. تركان قزلباش نماينده اقتدار مذهب قزلباش علوي و فارسهاي درون حاكميت و روحانيون فارس نماينده مذهب فارسي شيعي امامي.

اين گروهها همه در تلاش بدست آوردن نفوذ و حاكميت در دستگاه دولتي صفوي بوده اند. و در برهه هائي از زمان موفق بدان نيز شده اند. چنانچه در زمان شاه اسماعيل اول دولت صفوي داراي جهتگيري قزلباشي (علوي تركي) بود، در زمان اسماعيل دوم ميرزه داراي جهتگيري سني و در زمان شاه عباس داراي جهت گيري شيعي امامي.

اما بالاخره غالب اين كشمكش، فارسهاي امامي بودند كه نه تنها قزلباشان ترك را از اقتدار سياسي و نظامي دولت تركي و آزربايجاني حذف كردند، بلكه موفق به شيعي امامي كردن تركان قزلباش علوي و سني ايران و آزربايجان شدند. در واقع قزلباشان ترك از اولين گروههائي هستند كه توسط روحانيان شيعه امامي فارسي و تشيع فقاهتي به قدرت رسيده تكفير شده و به شكلي خونين سركوب شده اند.
موضع منفي شاه اسماعيل نسبت به قيام شاهقولو در عثماني دليل مذهبي نداشت و صرفا به دلايل سياسي و از جمله ناهمخواني قيام كنندگان با سياستهاي دولت قزلباش بود.

روند واقعي تسلط شيعه امامي فارس در دوران شاه تهماسب آغاز شده است، پس از وي در دوره اسماعيل دوم كه سني بود و شروع به قتل و سركوب باطنيان و قزلباشان ترك كرد به سكته گرائيد و در زمان شاه عباس تكميل شد. شاه عباس سياست همه جانبه ضد تركي را در عرصه هاي فقهي، مذهبي، سياسي، نظامي و اداري تدوين و اجرا كرد. تصفيه قزلباشان ترك از نيروهاي مسلح و جايگزيني آنها با تاتها و ارمنيها و تبريها و...، تكفير و ريشه كن كردن قزلباشي به عنوان مذهب از آزربايجان و ايران و تخريب جمع خانه ها و ممنوع نمودن آئينهاي ديني قزلباشي مانند سماع، اتحاد همه جانبه و اتفاق استراتژيك با دول استمعاري اروپائي بر عليه عثماني تنها چند نتيجه سياستهاي وي اند.

بنابراين بر خلاف غلط مشهور، اين دولت تركي آزربايجاني صفوي نيست كه مذهب شيعه را در ايران رسمي كرد. بلكه اين روحانيون فارس و تكنوكراتها و بروكراتهاي فارس شيعه امامي هستند كه توانستند بر دولت تركي آزربايجاني صفوي و ملت ترك نفوذ و تسلط يابند. در واقع دولت تركي آزربايجاني صفوي خود اولين قرباني شيعه امامي فارسي است نه عامل رسمي ساختن آن.
 مئهران باهارلي