شنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۸

غرب آذربایجان و برخی نخبگان هویت خواه

توضيح : در همان سال اول انقلاب گروه هاي تروريست كرد با بهانه هاي واهي مختلف سعي در تغيير بافت دموگرافي آذربايجان غربي داشته و صدها مورد عمليلت ايذايي و قتل و كشتار هموطنان تركمان را طراحي كردند و همچون هم مسلكان ارمني خود با بزرگ نمايي برخي رويدادها سعي در تطهير اعمال ضد انساني خود دارند.(نگاه كنيد به سلسله مقالات مسئله كرد و آذربايجان). در اين ميان برخي فعالين آذربايجاني با ژست هاي انترناسيوناليستي خود آب به آسياب اين تروريست ها مي ريزند . مقاله زير به قلم اياز اورمولو به اين مسئله پرداخته است(اورمولو تايماز):

آیاز اورمولو
حرکت ملی آذربایجان جنبشی ست برخاسته از نیاز طبیعی یک ملت در سیر تعالی به سوی سعادتی که در گرو حراست از هویت خویش است و هویت خواهی را مقدم بر خواست های دیگر می یابد.آن چه که شالوده ی این هویت خواهی را شکل می دهد نه در قالب ، یک حزب ، شخص و یا جریانی خاص می گنجد و نه تا دگم بودنی ایدئولوژیک فروکاستنی ست و زیبایی آن نیز بر گشوده بودن درهایی ست به روی انسان های آزاده ای که حقیقت ظلم بر ملت خویش را به پوست و استخوان دریافته و سکوت در قبال آن را گناهی نابخشودنی بر خود می یابند.این فریاد تظلم خواهی به حقیقت تنوع موجود در افکار بشری نواهایی گوناگون به خود می گیرد و با نگاههایی متفاوت سعادت ملی را در قالب هایی گوناگون به تصویر می کشد.گروهی شیفته ی شعارهای عدالت خواهانه گشته و عدالت را بر آزادی رجحان می دهند و گروهی نیز تجربه ی عملی تقدم آزادی بر عدالت را در ایجاد رفاه و برابری برای حیات آدمی مبنای عمل خویش قرار می دهند.برخی با سبک سنگین کردن عرصه سیاست ایران هنوز امید خویش به اصلاح این ممالک محروسه را ناممکن نیافته و برخی نیز حد اعلای سعادت ملی را در قالب استقلال وطن خویش خواهان اند.تمامی این جریانات و دیگر تکاپوهایی که خویشتن را مرتبط با حرکت ملی آذربایجان می دانند تا زمانی که اصل بر تقدم منافع ملت آذربایجان در قامت ملی گرایی قرار داده باشند محترم هر دلسوز آذربایجانی خواهند بود. طبق خبرهای منتشره در هفته های گذشته کنگره ملل تحت ستم ایران طی مصوبه ای حادثه "قارنا" را بعنوان نسل کشی تصویب و حمایت از آن را خواستار گشته است.بی تفاوت به چگونگی تصویردهی این عزیزان از این حادثه و صحت اطلاعات صادره ایشان آن چه که نگارنده را نه تنها در ابن مورد بل در مواردی مشابه به تامل واداشته است نحوه ی برخورد برخی عزیزان هویت خواه آذربایجانی مرتبط با چنین مجامعی در قبال مسئله ی غرب آذربایجان می باشد.این دوستان که اکثریت ایشان را فعالانی تشکیل می دهد که چندان علاقه ای به بازترسیم مرزهای ایران ندارند هماره در قبال حوادث مرتبط با مسئله کرد یا سکوت اختیار کرده و یا نگاهی متقابل با دیگر اکثریت ملی گرایان آذربایجان داشته اند.حتی یکی از عوامل عدم توجیه خویش مبنی بر قبول استقلال خواهی آذربایجان جنوبی را ترس از بالکانیزه شدن این منطقه ابراز نموده اند.مؤید این سخن و بی تفاوتی این عزیزان بسیار بیانیه های صادره ی منتسب بدیشان است که سعی در ارائه خواست هایی از آذربایجان برمی آید بی آنکه این خواست اولویت دار مبنی بر توقف اشغال نرم و هدفدار خاک وطن از سوی اکراد را منعکس نموده باشد.رسانه های منتسب بدین جریان نیز هماره اخبار و نوشتارهای مربوط به این مسئله را یا بایکوت نموده اند و یا به گونه هایی غیرمستقیم بی پاسخ نگذاشته اند.این عزیزان که اکثرا سال های مدیدی است دور از مام وطن و در گوشه ای از جهان به زندگی خویش مشغول اند گاه بنا به دلایلی نامعلوم تعامل با گروههای کردی که هوز چشم طمع به خاک این منطقه را ز سر بیرون نکرده اند در پیشبرد منافع حرکت ملی آذربایجان امری مثبت قلمداد می نمایند و مخالفان این گونه تعامل ها را افراطی لقب می نهند تا به نوعی دست پیشی گرفته باشند تا پس نیفتند.بحث بر سر عدم تعامل با مخالفین سیستم شوونیستی حاکم نیست بل چگونگی تعامل است.در حالی که هنوز ماهیت همین گروهها شهرهایی از غرب آذربایجان را داخل در نقشه های خیالی خویش ترسیم می کند و زنگ هشداری برای آیندگانی می گردد که وقوع دگرباره ی گذشته تلخمان ناممکن نیست ، پشت میزمذاکره نشستن بازی با والایی حیثیت یک ملت است.اما ملال آورتر آنکه این عزیزان تعامل خواه در مناسبت هایی گوناگون که موعد تعامل با خودیهاست چندان رغبتی نشان نداده و اصل بر پیشبرد خواست خویش قرار می دهند.به نظر راقم سطور عزیزانی که نام تعامل را ارتباط و قبول خواست های گروههای کردی پنداشته اند و در تکرار این اشتباه مصمم می باشند یا وقوف چندانی به جدیت مسئله کرد در غرب آذربایجان ندارند و این مسئله را امری خیالی که از توهم چند میللیت چی افراطی نشات گرفته می دانند و یا خدایی ناکرده تحت تاثیر عوامل دیگر سکوت اختیار کرده اند.اگر به واقع این عزیزان زنده نگاه داشتن حافظه ی تاریخی ملت آذربایجان ، مظلومیت آن در دفاع از خانه ی خویش ، تلاش برای عدم تکرار گذشته ای نه چندان دور و دردناک ، تلاش برای عدم تجربه ی دگرباره ای شبیه قاراباغ و آمادگی برای دفاع از تمامیت خاک را افراطی گری می دانند و زیاده خواهانی که عامل اصلی دردناکی همین تاریخ را سبب گشته اند به حق تصور می کنند مصداق این سخن می گردند که " نئجه سن قانمایام قالاسان یانایانا ".اما اگر خود به نیکی بدین امر واقف می باشند باید عملشان طوری دگر رقم خورد.به گونه ای که وقتی قلم برای تاریخ این سرزمین می زنند به جای تمسک به برخی اشتباهات پدران بزرگوارمان که به دلیل انسان بودن جایزالخطا بوده اند و مثال آن در باب فرقه ی دموکرات آذربایجان و نحوه ی برخورد آن با سرزمین های تاریخی مان نمود دارد ، قدری به ملامت شقاوت های اکراد بپردازند و یا اگر خواستی از آذربایجان را خواهان منعکس کردن هستند فراموش ننمایند که با ادامه ی روند موجود از هم اکنون اورمیه بوی خون می دهد ، اگر به تعامل با دیگرجریانات معتقدند ابتدا اصل بر خودیها قرار دهند ، اگر به همیاری با گروه های کردی می اندیشند سعی نمایند که چونان کردها قدری هم به دفاع از حیثیت ملت خویش مشغول باشند نه آن که چون لابی کردها قویتر است فعلا مصلحت را بر اطاعت قرار دهند.و سخن آخر اینکه انتظار نابجایی نیست که گذشته مان چراغ راه آینده ای این بار پیروز گردد و برخی سرد و گرم چشیدگان عرصه سیاست مان اگر همیاری نمی نمایند رعایت برخی از حداقل ها در دفاع از ملت آذربایجان را به افراطی گری متهم نکنند. 

هیچ نظری موجود نیست: