دوشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۹

جنگ هاي صليبي - قسمت چهارم


سقوط انطاکیه
پس از چندماه از محاصره خاکم موصل به نام کتبوغا تصمیم گرفت که با سپاهیانش به سمت انطاکیه حرکت کند. از طرفی یک ارمنی تازه مسلمان شده به نام فیروز به بوهیمند پیشنهاد کرده بود که با دریافت مبلغی سنگین دروازه شهر را بر روی صلیبیون بازکند. فرماندهان صلیبی مبلغ درخواست شده را بین خود تقسیم کردند و به فیروز دادند.
فردای آن روز صلیبیون اردوی خود را جمع کرده و به محاصره شهر پایان دادند. مدافعین گمان کردند که صلیبیون به خاطر سررسیدن سپاه کتبوغا فرارکرده اند از این رو شب به استراحت پرداختند.
شب هنگام به کمک فیروز دروازه شهر بر روی سپاه صلیبیون بازشد و انطاکیه پس
از 9 ماه محاصره سقوط کرد(سوم ژوئن1098) . صلیبیون تمام مردم شهر را به غیر از کسانی که با آنها همکاری کرده بودند قتل عام کردند. تعدادی از سربازان مدافع شهر فرار کردند و تعدادی نیز در داخل ارگ شهر سنگر گرفته و به مقاومت خود ادامه دادند. باغیسان (حاکم انطاکیه) نیز در این معرکه کشته شد.
محاصره مجدد انطاکیه، حرکت به سوی قدس شریف 
در اروپای قرون وسطی رسم بر این بود که پس از سقوط یک شهر یا دژ حکمرانی آنجا به اولین فرماندهی می رسید که پای به داخل آن شهر یا دژ نهاده بود. بر همین اساس بوهیموند ایتالیایی -اولین فرمانده صلیبی که از دیوار انطاکیه بالارفت و در آنجا را بر روی مهاجمان گشود- به صورت موقت حاکم انطاکیه شد.
همان طور که گفته شد کتبوغا حاکم موصل در زمان محاصره به سمت انطاکیه به
راه افتاد. در راه چند تن از سران سلجوقی هم با سپاهیانشان به سپاه کتبوغا پیوستند و همگی به اتفاق راه انطاکیه را در پیش گرفتند اما زمانی به شهر رسیدند که شهر به دست صلیبیون گشوده شده بود. پس مسلمانان شهر را محاصره کردند و اینبار مسیحیان بودند که محاصره شدند. الکس پادشاه بیزانس در همان زمان با سپاهی در حال نزدیک شدن به انطاکیه و کمک به صلیبیون بود که با شنیدن خبر حرکت کتبوغا ومحاصره انطاکیه عقب نشینی کرد و به بیزانس بازگشت. این امر نیز یکی از علتهایی شد که صلیبیون نسبت به او بی اعتماد شدند و کینه او را به دل گرفتند.
پس از مدتی شهر دچار قحطی شد و صلیبیون از روی ناچاری به مردار خواری روی
آوردند.
بوهیموند چندبار سعی کرد تا حلقه محاصره را بکشند اما موفق نشد و در انتها
از کتبوغا امان خواست. کتبوغا تقاضای او را رد کرد و محاصره شهر ادامه یافت.
در این زمان کشیشی به نام پیتربارتلمی به دروغ ادعا کرد که خواب حضرت
اندریاس را دیده و با رندی در یک کلیسا دشنه (یا نیزه) ای به دست گرفت و ادعا کرد که این دشنه همان دشنه ای است که پهلوی حضرت مسیح را با آن دریده اند. سپاهیان صلیبی در برابر او به زانو درآمدند و سوگند خوردند که دشمن را از پای درآورند. آنها کاملا از این معجزه!! روحیه گرفته بودند و آماده جانفشانی در راه عیسی(ع) شده بودند.
فردا صبح بوهیموند به سوارانش دستور داد که دسته دسته از دروازه خارج شوند و
در نقطه ای جمع شوند. کتبوغا گمان کرد که مسیحیان جهت تسلیم شدن از شهر بیرون آمده اند و اجازه نداد تا سپاهش راه بازگشت صلیبیون را به شهر مسدود کنند. بوهیموند به همراه افرادش از شهر خارج شد و پس آراستن لشکر دشنه کذایی را بالا سر گرفته و فریاد حمله سرداد.
هر دو سپاه به هم ریختند. کمی بعد صلیبیون توسط سپاهیان دمشق و حلب محاصره شدند و چون مرگ را به چشم دیدند بر شدت حملاتشان افزودند تا در نهایت حلقه محاصره شکافته شد و کتبوغا رو به فرارنهاد.
پس از آن، سپاه سلجوقی به هم ریخت و رو به فرار گذاشت. فردای آن روز زمان
سربازان سلجوقی که
داخل ارگ شهر سنگر گرفته بودند نیز تسلیم شدند و در نهایت انطاکیه کاملا پاکسازی شد. (29 ژوئن 1098)
طبق قراری که سران صلیبی با الکس اول گذاشته بودند باید پس از فتح
سرزمینهای جدید آنها را به پادشاه بیزانس تسلیم می کردند ولی به دلیل عهدشکنی های الکس آنها تصمیم گرفتند که این شهر را در دست خود نگه دارند. از طرفی بین ایتالیایی ها و فرانسوی ها رقابت بود و هر کدام دوست داشتند تا سهم بیشتری از سرزمینهای مفتوحه را نصیب خود کنند. از این رو بین آنها اختلاف افتاد و حرکت آنها به سوی بیت المقدس به تاخیر افتاد. درنهایت، شهر به بوهیموند رسید و این شهر مهم مرکز دومین ایالتی شد که توسط صلیبیون در خاک آسیا برپاشد و شاهنشین انطاکیه نام گرفت.

ادامه حرکت به سوی اورشلیم


در ابتدای سال 1099، سپاه صلیبیون به سمت بیت المقدس حرکت کرد و سر راه خود
به شهر معره النعمان رسید. پس از چند روز مقاومت به دلیل اختلاف بین مسلمانان شهر سقوط کرد و بیشتر مردم آن توسط صلیبیون قتل عام شده و باقی سکنه به اسارت درآمدند.
پس از آن سپاه صلیب به شهر عرفه رسید که پس از 4 ماه محاصره نتوانستند آن
را فتح کنند و درنهایت با گرفتن خراج حاضر شدند که دست از سرشهر بردارند. شهرهای قنسرین، حماه و حمص نیز از شهر عرفه تبعیت کردند ولی شهر ارکاس -در دامنه کوه جبل- در برابر صلیبیون مقاومت کرد و ناچار ریموند و تانگرد محاصره را ادامه داده و بقیه صلیبیون در 3 ستون راه بیت المقدس را پیش گرفتند. ستون اول از طریق بندر لاذقیه ستون دوم از طریق جبله و ستون سوم از جاده طرطوس حرکت می کردند.
ستون اول به سرکردگی بوهیموند بود که از انگلیسی ها، هلندی ها و بلژیکی ها
تشکیل شده بود. پس از مدتی بوهیموند در وسط راه سپاهش را رهاکرد و به انطاکیه بازگشت.
ستون دوم به فرماندهی گادفری بود که جبله را محاصره کرد و از آنجا رهسپار
اورشلیم شد. ستون سوم هنگامی به طرطوس رسید که اهالی شهر را خالی کرده بودند و آنها شهر را بدون خونریزی فتح کردند و به سوی بیت المقدس حرکت کردند.
در نهایت اردوهای صلیبی در روز 7 ژوئن 1099 به پای حصار بیت المقدس رسیدند
. استعداد این سپاه 40 هزار نفر بود و از آن سپاه عظیم 600 هزار نفری که 3 سال پیش حرکت کرد بیشتر آنها بر اثر گشنگی و تشنگی و سرما و یا حمله مسلمانان کشته شدند. از 7000 شوالیه ای که اروپا را ترک کرده بودند تنها 1500 نفر زنده مانده بودند. 12 هزار نفر نیز از صلیبیون در مناطق فتح شده -مانند انطاکیه- مانده بودند. همان گونه که گفته شد، زمانی که صلیبیون به بیت المقدس رسیدند این شهر در کنترل فاطمیون مصر بود.
سپاه دیگر صلیب به سرکردگی ریموند و تانگرد نتوانستند شهر ارکاس را فتح
کنند و تصمیم گرفتند تا از راه طرابلس به سمت بیت المقدس حرکت کنند. آنها پس از رسیدن به طرابلس آن را طرابلس را محاصره کردند ولی این محاصره چندین سال طول کشید. ریموند پس از قراردادن تعدادی از سربازانش در اطراف طرابلس
بندر لاذقیه را گشود. تانگرد هم توانست به کمک مسیحیان شهر بیت اللحم وارد آنجا شده و شهر را فتح کند.
و درنهایت سقوط بیت المقدس 
بیت المقدس دارای دو باروی تو در تو بود. باروی بیرونی باروی قدیمی شهر بود که در بعضی نقاط خراب شده بود و مردم به جای تعمیر آن در داخل آن یک بارو و حصار جدید ساخته بوند. جنوب و غرب شهر هم توسط ارتفاعات کوه صهیون محافظت می شد. زمانی که صلیبیون به پای دیوارهای بیت المقدس رسیدند این شهر در اختیار یکی از سرداران فاطمیون مصر به نام افتخارالدوله بود. افتخارالدوله برای مقاومت در برابر صلیبیون از چند راهکار استفاده کرد.
1-
تعمیر دیوار های حصار خارجی
.
2-
جمع آوری توشه در داخل شهر و انبارکردن آن
.
3-
سوزاندن مزارع خارج شهر و تخریب تمام چاه ها و قناتها و چشمه های خارج
از شهر.
4-
متمرکز کردن تمام قوای در دسترس در درون شهر و عدم پراکنده کردن آنها
.
صلیبیون در مدت یک هفته یکی پس از دیگری وارد منطقه شدند و در انتها شورایی
برپاکردند که نقشه حمله به شهر را تهیه کند. در نهایت سپاه صلیب به 3 دسته بزرگ تقسیم شد تا شهر را محاصره کند:
1-
از جهت شمال سپاه دوک نرماندی،کنت فلاندر و تانگرد
.
2-
از شرق گادفری، اسکاتیوس و بالدوین
.
3-
جنوب غربی و غرب ریموند، ویلهلم و کاستون
.
پس از آرایش نیروها صلیبیون از چند جهت دست به محاصره شهر زدند ولی ناموفق
بودند. بعد از چند روز صلیبیون با استفاده از ماشینهای قلعه کوب حصارخارجی شهر را درهم کوبیدند و از آنجا وارد شدند. مدافعین شهر نیز همگی به داخل حصار داخلی شهر بازگشتند. از فردای آن روز حمله به حصار داخلی شهر آغازشد اما پس از چند روز حملات بی نتیجه ماند و سپاه صلیب دچار قحطی و بی آبی شد. تنها منبع آب صلیبون رودخانه فصلی سلوان بود که در آن زمان خشک شده بود.
صلیبیها که رابطه خود را با امپراطور بیزانس قطع کرد بودند قاصدی به سوی
پاپ فرستاده بودند و از وی تقاضای ارسال گندم و خواروبار کرده بودند. کشتی هایی که پاپ اوربان دوم فرستاده بود در ساحل شام دچار حمله کشتی های مصری شد و غرق شد ولی خدمه کشتی ها توانسته بودند پیش از حمله بارهایشان را در ساحل تخلیه کنند. صلیبیون این توشه را با عرابه به پای دیوار بیت المقدس حمل کردند ولی هنوز از نظر آب در مضیقه بودند و باید آب را با استفاده از گاری و عرابه از چشمه های دور به پای دیوار شهر می رساندند.
صلیبیون استادکاران مسیحی که در شام زندگی می کردند و تعدادی نجار که توسط
کشتی آمده بودند را برای ساخت منجنیق و برج های متحرک و قلعه کوب بکارگرفتند. برای این کار از چوب کشتی های غرق شده، 
چوب خانه های روستاییان اطراف و هرچه که در دسترس بود استفاده شد. پس از اتمام ساخت وسایل ضدحصار شواری جنگی نقشه زیر را تدوین کرد 
ادامه دارد....