شنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۹۰

شعوبيه بزرگترين نهضت جعل تاريخ و دروغ سازي-قسمت اول

از مهمترين مقالاتي كه در وبلاگ "اورمو آزه ربايجانين قلبيدير" منتشر شد سلسله مقالات شعوبيه بزرگترين نهضت جعل تاريخ و دروغ سازي مي باشد كه به علت مسدود شدن آدرس اين وبلاگ در بلاگفا از دسترس عموم خارج شده است. آسيب شناسي تاريخي و آسيميلاسيون ملت هاي غير فارس بدون شناخت كامل از شعوبيه غير ممكن مي باشد. لذا اين سلسله مقالات بار ديگر در بلاگر منتشر مي گردد تا علاقمندان به مباحث تاريخي  از اين مقالات استفاده كنند.نسخه پي دي اف اين سلسله مقالات را مي توانيد از قسمت دانلود كنيد همين وبلاگ به آرشيو خود بيافزائيد.
نهضت شعوبيه را بشناسيم
مقدمه:
حق آن است كه بگوييم اين گروه سياسي كه مشخصاً در پاسخ بر سيادت اعراب بر غير اعراب مقارن با سلسله هاي اموي و عباسي در خراسان بوجود آمد، در طول تاريخ جريان داشته و بدون اغراق امروزه ما در هر كتاب علمي يا فرهنگي و ادبي را مي گشائيم كساني آگاهانه و يا ناآگاهانه از آن پيروي نموده يا بر آن دامن زده اند. بنابراين براي شناخت اين گروه لازم است اندكي با تاريخچه و منش اين گروه آشنا شويم.
احمد امين نويسنده كتاب ضحي الاسلام پيدايش اين گروه را مربوط به قرن اول خلافت عباسي كه مقارن با پيدايش علوم و فنون اسلامي ،حكمت، شريعت و فقه مي داند.
جداي از مضار و بدعت هاي ناصوابي كه اين گروه داشتند و به رقابت جدي با اعراب در دواير دولتي مي پرداختند ؛ به طور نا خواسته باعث ظهور جريان سومي شدند كه هيچگاه نتوانستند آنها را تاكنون عقب بزنند .اگرچه در صد ساله اخير به پيروزيهايي نائل آمده اند. اين جريان سوم عنصر ترك نام دارد. به طوريكه بعد ها مركز خلافت مملو از ترك ها شد و سلسله هاي متعدد ترك در آناتولي و فلات ايران بيش از هزار سال بر منطقه حكم راندند.
به نظر نگارنده شناخت سازمان يا نهضت شعوبيه و نيز مداخلات يهود در سير تاريخ شرق بخصوص آنچه اكنون به نام تاريخ ايران به طور رسمي تبليغ مي گردد علاوه بر اهميت تاريخي، بسياري از رفتارها و مشكلات مزمن و بيماريهاي اجتماعي ، سياسي ،فرهنگي ، عقيدتي را كه در عصر حاضر گريبان همه مردمي كه در ايران زندگي مي كنند را گرفته به طور واضح و روشن توضيح خواهد داد. گسست فرهنگي ، تاريخي و اجتماعي كه بين ايرانيان و ملل همسايه و نيز گسست هاي اجتماعي ، قومي كه بين ملل ساكن در ايران اين روزها بيشتر مشهود شده است ؛خود معلول اقدامات اين سازمان سياسي مي باشد. اين همه جوك ها ي  سخيف و تحقير ها بر عليه ترك و عرب و رشتي و قزويني و ديگران، بيماري خود بزرگ بيني ايرانيان(فارس ها ) ، امثال بي معني از قبيل هنر نزد ايرانيان است و بس، بي اعتنايي به فرهنگ و زبان ملل و اقوام غير فارس در ايران ، عدم رسيدگي به معيشت و زندگي اقوام ؛ملل و اقليت هاي زباني و قومي و مهم تر از همه عمق و وسعت پديده دروغ گويي و تهمت زني ،دورويي و نخبه كشي در ايران همه و همه بيش از تمام عوامل ديگر مديون قرن ها ترويج دروغ و هتك حرمت و جعل و سند سازي تاريخي است كه ملت پرستان فارس از قرن اول سيادت عباسيان و حتي قبل از آن در خراسان شروع كرده اند و تا كنون بدون وقفه به آن ادامه مي دهند. نگارنده در اين مقاله سعي نموده است به تبيين نهضت شعوبيه بپردازد. اين مرقومه شامل چهار  فصل اصلي شامل:الف) زمينه هاي تاريخي و اجتماعي پيدايش نهضت شعوبيه. ب) ترمينولوژي. ج) اشكال مختلف منازعه شعوبيه با عرب.  و د)جاي پاي شعوبيه در عصر معاصر مي باشد. ليكن براي درك بهتر موضوع ، مطالعه  ضميمه هاي يك تا چهار در باب موضوعات هم راستا و مرتبط مفيد فايده خواهد بود. در پايان ضميمه شماره پنج يك مقاله مي باشد كه توسط حاميان و طرفداران شعوبيه نوشته شده است كه مطالعه آن بي شك خالي از فايده نيست.
زمينه هاي تاريخي و اجتماعي پيدايش نهضت شعوبيه:
بايد توجه داشت كه در صدر اسلام تا پايان زمامداري خلفاي راشدين مسائلي از قبيل نژاد ،مليت، رنگ و غيره مطلقاً در ميان مسلمانان مطرح نبود. با تعويض مسير خلافت اسلامي و افتادن قدرت بدست سلاطين خليفه نماي اموي و عباسي و نيز توسعه قلمرو خلافت و فتوحات جديد كه در نتيجه آن رنگ ها ،نژاد ها و ملل مختلف زير يك حاكميت گرد آمدند؛ بتدريج اعراب در اقليت قرارگرفتند و شماره مسلمانان غير عرب بر اعراب پيشي گرفت. امويان بتدريج شروع به اضافه نمودن برتري عرب بر غير عرب در فرهنگ جامعه نمودند. و ما شاهد ظاهر شدن عناويني چون موالي (جمع مولي به معناي بنده)،عجم ،رقيق و عبد در فرهنگ و ادب عربي هستيم. رفتار غير انساني برخي سرداران عرب با غير عرب و نيز روحيه سركش و آزاديخواه برخي ملل كه براحتي حاضر به تسليم در برابر استيلاي عرب نبودند باعث كشمكش ها و جنگ هاي خونين در برخي مناطق شد. در آذربايجان بايبك(بابك)بمدت بيش از دو دهه در مقابل مهاجمان ايستاد و تلفات و ضايعات بسياري را بر مهاجم تحميل نمود. گردنكشي ها و انقلاب هاي نا فرجام از اين دست باعث شد جمعي از يهوديان ؛ نصارا و شاهزادگان ساساني با كمك زرتشتي هاي هند نهضت فكري زيرزميني بسيار سياس ،منسجم و پيچيده اي را پايه گذاشتند كه با استفاده از انواع روشها سعي در تخريب و انحراف اصل اسلام داشت تا به اين طريق بتواند سيادت جامعه را در دست بگيرد .عمده روش يا تاكتيك اين گروه مبتني بر محور هاي عمده زير مي باشد:
الف)اختراع تاريخ و مفاخر فرهنگي ؛ علمي و تاريخي دروغين بر پايه تورات و ايجاد روح ملت پرستي پارس ، و ايجاد يك نهضت بزرگ جعل تاريخ .
تحقير اعراب و ايجاد حس برتري نژادي ايرانيان يا به گفته بهتر فارس ها نسبت به اعراب كه بعد ها به تورك ها هم تعميم پيدا كرد.
مثال بارز اين تلاش تدوين شاهنامه بدست چهار شاعر خراساني يكي پس از ديگري مي باشد كه نهايتا بدست ابولقاسم فردوسي تكميل شد.
ب)احياي زرتشتي گري به طوريكه  چهار صد سال پس از ظهور اسلام اولين نسخه مكتوب اوستا در خراسان نوشته مي شود.
ج)پناه بردن به تفكر تشيع با استفاده از برخي تعصبات ديني رقيق كه بعدا جهت پيدا كرد و در خدمت تشيع قرارگرفت. از اين جمله است بزرگ نمايي بيش از حد نقش سلمان فارسي در صدر اسلام ، ازدواج امام حسين با دختر يزد گرد و غيره كه در جاي خود به تفضيل در اين خصوص صحبت خواهيم كرد.

آنچه شعوبيه بدان متكي بود تمايلات ميهني در وهله اول ، و تنفر از سلطه عرب بود. زرتشتيان ،يهوديان و نصارا كراهت داشتند از اينكه به سلطه عرب تن دهند. بعلاوه جهان وطني اسلامي براي ايشان توجيه نشده بود و اعراب با اخذ جزيه و سرانه و غير تا حدي نا معقول ايشان را مي آزردند.
شايد بتوان گفت نخستين حزب در تاريخ بعد از اسلام شعوبيه بود . و نيز شايد بتوان گفت نخستين توطئه سياسي اين حزب (در واقع بسيار قبل از ظهور عيان و آشكار اين نهضت در خراسان) قتل عمر ابن خطاب خليفه دوم مسلمين توسط ابولولو يا فيروز مي باشد. به تقاص خون خليفه دوم برخي سرداران فارس مانند هرمزان كشته شدند. به همين علت سازمان اوليه شعوبيه تخم كينه عمر را در دلها پروراند كه هم اكنون تظاهرات مختلف آن در فرهنگ عامه كاملاً مشهود است .از قبيل جشن عمر كشان در اصفهان كه مردان در آن شب لباس زنانه مي پوشند و با آرايش زنانه و اعمال و لطيفه هاي بسيار سخيف  كه در مذهبي ترين قشر جامعه (حتي برخي معممين )و مجالسشان ديده و شنيده مي شود ، شركت مي كنند.

ترمينولوژي:
اما شعوبيه و شعوبي از نظر لغت به چه معني است ؟در لسان العرب ذيل واژه شعوبي آمده است:
آنكه از شان عرب بكاهد و از براي عرب فضيلتي بر غير عرب نبيند.
واژه شعوبي از شعب مشتق شده است .كه جمع آن شعوب مي شود. و آن توده مردم است. چنانكه در عرب گويند : اول شعب است، بعد قبيله ، بعد بطن ، بعد فخذ و آخر فضيله ، به اين قرار شعب به معني ملت است.
برخي ديگر شعب و جمع آن شعوب را از كلام خداوند ماءخوذ مي دانند كه مي فرمايد:
يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفو. ان اكرمكم عندالله اتقيكم.ان الله عليم خبير.(سوره حجرات آيه 12)
اي مردمان بدرستي كه ما شما را از مذكر و مو نث آفريديم و گردانديم شما را از ملت ها و قبيله ها تا بشناسيد يكديگر را . بدرستي كه گرامي ترين شما نزد خدا پرهيز گارترين شماست.
شعوبيه چنين تفسير كرده اند: شعوب عجم ها و قبايل اعراب مي باشند. كه البته صحيح نيست.

اشكال مختلف منازعه شعوبيه با عرب:
يكي از مواضعي كه عرب به آن تفاخر نموده فن سخنوري و خطابه ايشان است. شعوبيه در تخطئه و تمسخر عرب در كتاب "البيان و التبيين "چنين مي گويد: پس جاحظ به اعراب گويد : كجاست معاني و حكم شما ؟ و طريق فكري شما ؟ كه آن يا از ايرانيان ( فرس) آمده يا از يونا ن يا هند!
دوم: آلات و ادوات و تنظيم لشگريان عرب را به تمسخر مي گرفتند ، گويي فراموش كرده بودند كه اعراب با همين تجهيزات و وسايل ابتدايي موفق شدند ايران (امپراتوري ساساني ) و روم را شكست دهند.
سوم : جعل اسناد و كتب. شعوبيه كتاب هاي فراوان در منقبت اهل عجم و تحقير عرب تصنيف كرده اند. سعيد ابن حميد بختگان ادعا مي كرد كه از اولاد پادشاهان ساساني بوده و كتابهايي داشته به نامهاي انتصاف العجم من العرب و فضل العجم علي العرب و افتخار ها ؛ ابن نديم در الفهرست كتابي به نام مفاخر العجم به او نسبت مي دهد. هيثم ابن عدي نيز در كتب متعدد در مثلب عرب نوشته از جمله : كتاب المثالب الصغير و كتاب المثالب الكبير و كتاب المثالب الربيعه. ابن نديم باز در الفهرست مي نويسد  سهل ابن هارون حكيمي فصيح و شاعر بود ، ايراني الاصل ، شعوبي مذهب و شديد العصبيه نسبت به عرب و او را كتب متعدد است در اين باب. به همين ترتيب ابو عبيده معمر بن المثني كه از مشهورترين علما در نحو و اخبار بوده اصلش از يهوديان ايراني بوده و كتبي در ضم (دشنام) و هتك حرمت اعراب تصنيف كرده است. از آن جمله كتاب لصوص العرب و ادعيا العرب و كتاب فضائل الفرس را مي توان نام برد.
ابن نديم در كتاب الفهرست به صدها كتاب و رساله از نويسندگان متعدد شناخته نشده ذكر مي كند و صد ها صفحه در خصوص اين كتاب ها مي نگارد. اما نكته جالب توجه اين است كه در پايان مي نويسد كه از اين همه تاليف چيزي به ما نرسيده است.!!! گويا عرب ها و اسكندر مقدوني تمام كتب را در كتابخانه تيسفون آتش زده اند! ظاهرا در اين مملكت به اين فراخي بجز تيسفون هيچ جا كسي از اين كتاب ها نمي خوانده و يا نگهداري نمي كرده است!!! اين در حالي است كه اساساً نه زبان پهلوي و نه كتابت ميخي ايران باستان اساساً اجازه تاليف متون ادبي و علمي و فلسفي و غيره را نمي داده است. شاهد اين امر نيز اين است كه بعد از زمان بسيار طولاني پس از ورود اسلام به ايران فعلي در سايه خط و زبان عربي است كه فارسي رشد مي كند ؛بطوريكه اگر كلمات عربي را از فارسي خارج كنيم در حقيقت چيز زيادي باقي نخواهد ماند. تاكنون اثري از شعر به پهلوي و امثالهم ديده نشده است. در صورتيكه شعري نباشد خود حدس بزنيد وضع موسيقي و ترانه هاي عاشقانه چه مي توانسته باشد. و توصيف باربد و خنياگران پارسي دربار ساساني تا چه حد واقعي است؟!
بزرگان شعوبيه در ذكر مثالب عرب تنها به تاليف و تصنيف كتب اكتفا نكرده اند و از طريق ديگر نيز به مقابله با اعراب پرداخته اند. از آن جمله است دست بردن در ادب عرب و جعل امثال و داستان هاي فراوان در تاييد مدعياتشان. اين امر به مراتب خطرناك تر از موارد پيشين است. اين چنين جعليات را مي توان بدو دسته تقسيم كرد:
دسته اول: قصه هاي تحقير آميز و گاه شنيع در شرح ادبيات يا امثال عرب كه عاري از حقيقت است ساخته اند. هيثم ابن عدي داستاني طويل از اين مقوله روايت مي كند كه خلاصه آن چنين است:
مردي از قبيله تنوخ به قبيله اي از بني عامر نزول كرد و كنيزكي او را پيش آمد و پرسيد از كدام قبيله اي ؟ گفت از تميم. پس كنيزك ابياتي گفت در ضم بني تميم. مرد او را گفت من از تميم نيستم بلكه از قبيله عجل هستم. كنيزك مشابه آنچه گفته بود در ضم قبيله عجل انشا كرد. سپس مرد به ترتيب قبايل عرب را ذكر نمود و كنيزك ابياتي در ضم ايشان مي گفت تا اينكه اكثريت قبايل را بر شمردند و نوبت به بني هاشم رسيد.
دسته دوم: انتساب فساد و هرج و مرج به عرب و اغراق و مبالغه نسبت به آنچه از ايران آمده . يعني بزرگ كردن و غلو در مورد ادباي فارس. مثلاً از عقلايي نظير بوذرجمهر امثال و روايات زياد به بهترين و بديع ترين وجه ممكن بيان داشته اند. به پادشاهان حكم و سياسات فراوان نسبت داده اند و بديشان تا آنجا كه در توان قلم و گفتار بوده لباس مجد و عظمت پوشانده اند. از جمله حتي حضرت علي (ع) را خواسته اند به نوعي به ايران نزديك كنند. مثلا شعوبيه در حديثي نقل مي كند: شخصي از اصل علي (ع) پرسيد. حضرت فرمود: ما جماعت قريش نبط از اهل كوثي هستيم. (كوثي شهري در حدود عراق است كه به تيسفون (مدائن) پايتخت ساسانيان نزديك مي باشد.
يا ارج عظيمي كه نسبت به سلمان فارسي بخشيده اند. و چيزهايي به او از زهد و حكمت روايت كرده اند كه براي ديگر اصحاب متصور نبوده است. از جمله حيات سلمان را بسيار طولاني نوشته اند و گفته اند زمان عيسي مسيح را درك نموده است.
به همين ترتيب جعل حديث در نزد شعوبيه شايع بوده است. از اين جمله است احاديثي در فضيلت ابوحنفيه ايراني الاصل وارد شده است. "ان آدم افتخر و انا افتخر برجل من  امتي ، اسمه نعمان و كنيته ابو حنيفه" و آنچه به عنوان نمونه هنوز مي توان ذكر كرد اثر انگشت شعوبيه در مسائل فقهي ديانت است. از جمله كفو يا هم وزن بودن و هم شان بودن در امر ازدواج بين موالي و عرب.( براي توضيح بيشتر به كتاب مبسوط اثر سرخسي نگاه كنيد.)
تاويل و تطبيق برخي آيات قرآن بر اساطير و تاريخ باستان ايران، نمونه برجسته آن ؛تاويل ذوالقرنين بر كوروش هخامنشي. در حوزه فقه اسلامي به خلق قواعدي در كاستن از فشار حقوقي بر اعاجم و تلاش بر به رسميت شناختن دين باستاني ايران.
در حوزه مذهب شيعه شعوبيه تلاش نموده تا با ايجاد و تعقيب خط غلو با مايه هاي اشرافيت نژادي و خوني ايران باستان و ادغام الهيات ثنوي و خط تحريف افسانه ؛كيش شخصيت امامان و ادعاي الوهيت براي امامان و تلاش براي تجزيه اصحاب پيغمبر اسلام برخي اوهام و خرافات را وارد مذهب كند. بخصوص در دوره غيبت با پشتوانه قراردادن ازدواج امام حسين با دختر يزدگرد و رسميت دادن به شعائر و سنن باستاني به ادغام اساطير ايران در ادبيات مذهبي شيعه بپردازد. در قالب جاسازي و جايگزيني مرثيه سياووش و حماسه رستم در قالب تعزيه و نوحه سرايي بر ائمه به ايرانيزه كردن تمام عيار تشيع اقدام نمودند.(نگاه كنيد به كتاب اسلام در ايران اثر محمود افتخارزاده)
آنچه بيشتر مورد تاسف است اينكه شعوبيه در عصري ظاهر شدند و شروع به تبليغ نمودند كه عصر تدوين علوم و فنون اسلامي بود. و اينان از زمان امويه تا حال جعليات و انحرافات بسياري ايجاد نموده اند. قطعاً نقش شعوبيه در تاريخ  تخريبي و در جهت فضيلت سازي براي فارس بوده است. فضيلتي بيش از آنكه واقعاً دارا بوده و اگر اين گروه و يهوديان اجازه نشو و نماي عادي براي اين قوم مي دادند قطعاً امروزه مشكلات مزمني كه به آنها دچار مي باشيم اين چنين ما را آزار نمي داد. اين سازمان سياسي همچنان كه قبلاً هم گفتيم با قدرت گرفتن ملل ديگر بخصوص ترك ها در دربار خلفاي عباسي به همان اندازه اعراب سعي در تخريب چهره تركان نيز داشته اند. شدت و حدت اين امر در صد ساله اخير بخصوص بعد از انقلاب مشروطيت و بخصوص پس از قدرت گرفتن رضا خان بيشتر و بيشتر شده است.
جاي پاي شعوبيه در عصر معاصر:
با روي كار آمدن رضا شاه و سرازير شدن مستشرقين رنگ وارنگ از روسيه ، فرانسه ، آلمان و حتي آمريكا از قبيل هرتسفلد؛ گريشمن؛دياكونوف؛ ويل دورانت و ديگران كه همگي يا خود يهودي بودند و يا همسران يهودي داشتند موج جديد تاريخ سازي و جعل اسناد، راه اندازي شد. روشنفکران دوران پهلوی با اشاره یهود (در پوسته استعمار انگلیس) چنان با استناد به جعلیات شعوبیه و یهودیان آنزمان، تاریخ و هویت ملل این سرزمین را تحریف کردند که بازسازی و درست سازی آنها سالهای طولانی وقت می گیرد. موضوع جالب آن است که در حدود هزار سالی که از بوجود آمدن شاهنامه می گذشت هیچ سخنی و اثری از فردوسی و شاهنامه در بین مردم نمی بینیم و تا این اواخر می توان گفت که شاهنامه به درستی به ورطۀ فراموشی سپرده شده بود، ولی چه سود که شعوبیان تازه به دوران آمده‌ای چون پورداوود، دشتی، تقی زاده و ... با هدف مخالفت با اسلام و ملل این سرزمین با بر کشیدن شاهنامه و گرفتن هزاره برای فردوسی و ایجاد بنیاد شاهنامه فردوسی و بازسازی قبر او آنهم درست به شکل قبر به اصطلاح کوروش کبیر، توانستند تخم نفاق و تفرقه را در این سرزمین بکارند و بدین وسیله به اهداف اربابان خود دست یابند.
اينان با نابود كردن يا مخفي نمودن نشانه هاي تمدن هزاران ساله قبل و هزار و چهارصد ساله بعد از سلسله هاي هخامنشي و اشكاني و ساساني ونيز دوران سلوكيان ، سعي در اختراع ملت و فرهنگ جداگانه اي در ايران نمودند. اين بد اخلاقي تاريخي متاسفانه بعد از انقلاب اسلامي هم ادامه پيدا كرد و نمايندگاني چند از درون و بيرون نظام مي توان نام برد. به طور عمده جبهه ملي؛ نهضت آزادي ؛حزب ملت ايران؛ پان ايرانيست ها ؛مجاهدين خلق از اپوزوسيون و گروههايي از حاكميت منسوب به انجمن حجتيه و برخي عناصر كه در راديو و تلوزيون ؛ بانك مركزي ؛ ايران خودرو و شوراي عالي انقلاب فرهنگي و بسياري از نقاط كليدي ، فعال هستند از اين جمله مي باشند.(نگاه كنيد به ضميمه شماره يك)از اقدامات گروه اخير مي توان به نشر برنامه هاي ترك ستيز از صدا و سيما؛ انتشار اسكناس پنج هزار توماني با حديثي جعلي از پيامبر اسلام ؛نامگذاري پرشيا بر محصولات توليدي ايران خودرو و صدها مثال ديگر اشاره نمود.
پيروان اخير شعوبيه در قرن معاصر به خلق دروغ هاي شاخداري همچون نوشته شدن شعر معروف سعدي(بني آدم اعضاي يكديگرند...) بر سر در سازمان ملل گرفته تا ايراني جلوه دادن دانشمندان اسلامي از قبيل ابن سينا و فارابي تا سخنوراني همچون نظامي و دهلوي و مولانا  گرفته تا مردان سياسي همچون سيد جمال الدين افغاني به ايران نيز ابايي نداشته اند. در سايه اقدامات همينان است كه اكنون دروغ به قدري در كشور نهادينه شده كه به عمق جامعه و سياست و اقتصاد و نيز دين ايرانيان رخنه نموده است. يكي از اين دروغ هاي شاخدار كه همه هم مي گويند اين است كه ملت ايران باهوش ترين ملت دنياست. معلوم نيست اين نوع تحقيقات را چه كسي انجام داده وچه كسي تاييد كرده است. از اين نوع چرنديات بيش از همه مردم ايران كه از ملل متفاوت هم تشكيل شده اند ضرر مي كنند. به نظر نگارنده تنها راه پيشرفت كشور به دور ريختن چرنديات شعوبيه و كار و تلاش و عدالت در سايه آزادي و احترام به تفاوت هاي ملل همسايه كه در يك كشور زندگي مي كنند ، مي باشد و لا غير.

اورمولو تايماز(تابستان1388)