جمعه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۹

زنده باد محسن رضايي ، مرگ بر سوئد- اورمولو تايماز


زنده باد محسن رضايي ، مرگ بر سوئد

چند ي قبل در كوچه جوودلر(جوودلر كوچه سي -نام محله اي در اورميه) كه اكنون بازار عمده فروشي مواد غذايي مي باشد چند نفر را ديدم كه به صورت كاملاً خزنده در حركت بوده و به تبليغات پان تركي و تجزيه طلبانه مشغول بودند. وقتي علت اين حركت مذبوحانه شان را پرسيدم به زبان بسيار تلخ سوئدي چيزهايي گفتند كه من نفهميدم ! وقتي پرسيدم چرا به زبان شيرين فارسي صحبت نمي كنيد ؟ به يك باره با استفاده از تكنولوژي پيچيده اي فرار كردند. همين چند وقت پيش براي تشويق تيم پرسپوليس به تبريز رفته بوديم ، در آنجا هم جمعيتي در حدود يكصدوبيست هزار نفر دائم شعارهاي تجزيه طلبانه و بد بد سرداده بودند يكي از دوستانم وقتي ديد از اين شعارها تعجب كرده ام و خيلي ناراحت هستم گفت برادر ناراحت نباش اينها همه از سوئد آمده اند و دشمن زبان شيرين فارسي هستند ! انشاء الله در كرمان جوابشان را خواهيم داد! زيرا اين سوئدي هاي پدر سوخته اونجا نمي تونن بيان چون به هواي كوير آلرژي دارند ! وقتي به چهره طرفداران تيم تراكتور نگاه كردم ديدم راست مي گويد همه شان به طرز مشكوكي خوش قيافه و آراسته بودند و يقين كردم اينها حتما از سوئد پدر سوخته! براي ايجاد نفاق و تجزيه آمده اند. اما يك جوري ته دلم قرص نبود و يك جورهاي شك داشتم كه نكنه اينها از سوئد نيامده باشند تا اينكه امروز وقتي سايت وزين عصر ايران را مطالعه ميكردم يك مطلب از سايت وزين تر تابناك ديدم . مقاله به قدري فني و جالب و مستند به آراء علمي نوشته شده بود كه به يك باره تمام شك و شبهه هايم به يقين تبديل شد . تازه فهميدم اين سوئدي هاي پدر سوخته درآذر آبادگان ، تركمن صحرا ، بلوچستان ، خوزستان و كردستان مشغول چه طوطئه هاي هستند . همين جا بود كه فهميدم نوادگان آن چنگيز خان پدر سوخته مغول كه زبان تركي مغولي را جايگزين زبان شيرين فارسي آذري كردند همين سوئدي هاي پدر سوخته فلان فلان شده بوده اند كه خودشان را با استفاده از تكنولوژي بالا كه دارند جاي مغول ها جا زده بوده اند و الا مغولها از اين عرضه ها نداشتند . و يك بار ديگر خدا را هزار، هزار مرتبه شكر كردم كه هنر نزد ايرانيان است و بس . خدا را شكر كه ما سياستمداراني مثل آقاي سردارسابق، دكتر اقتصاددان فعلي، دبير مجمع تشخيص مصلحت ، هنرمند ، سخنران ، حاج آقا محسن رضايي ،راد مردي براي تمام فصول داريم كه اين طوطئه ها را با چه ظرافتي كشف و برملا مي كنند. درود بر محسن رضايي مرگ بر سوئد و تجزيه طلب هاي پدر سوخته ! 
                                                                                                         اورمولو تايماز
http://www.asriran.com/fa/news/114420

بیشتر رهبران گروه‌های تجزیه‌طلب ایرانی، بدون اینکه شاید خود متوجه باشند! از لحاظ نظری و تئوریک، توسط کارشناسان «سپو» تغذیه می‌شوند و مجموعه‌ای از اطلاعات نادرست تاریخی و هویتی و قومی و زبانی را به شبکه فرهنگی جامعه ایران، تزریق می‌کنند.

در حالی که دست‌های پنهان دشمنان ایران زمین در عرصه تحدید تمامیت ارضی ایران بسیار فعال شده‌اند، گسترش فعالیت‌های شوم تجزیه‌طلبانه ایران را این بار در سوئد می‌بینیم.

به گزارش تابناک، چندی است که علاوه بر محدود کردن حقوق ملی ایران در دریای مازندران، تحریف نام تاریخی، رسمی و بین‌المللی خلیج فارس، زیر سؤال بردن قرارداد رسمی مرزی ایران و عراق (1975 الجزایر) و حقوق ایران در اروندرود، توهین به هویت ملی ایرانی توسط بیگانگان حتی در خاک ایران و ادعای مالکیت جزایر جنوبی ایران، هم اکنون توسعه تحریکات و القائات قومیت‌گرایانه و تجزیه طلبانه را در مناطق کردستان، آذربایجان، بلوچستان و خوزستان شاهد هستیم.

بنا بر اطلاعات به دست آمده از وطن‌دوستان ایرانی در اروپا، دستگاه جاسوسی و ضد جاسوسی سوئد موسوم به «سِپو» سخت به انجام دلالی اطلاعات و همکاری با سرویس‌هایی همچون سیا، موساد و اینتلیجنس سرویس ـ به ویژه درباره کشورهای جهان سوم و کشورهای غیر غربی ـ مشغول است.

در پی فروپاشی اتحاد شوروی و طرح آمریکا برای ایجاد جهان تک قطبی و گسترش نئولیبرالیسم و اقتصاد بازار، طرح فروپاشی قدرت‌های منطقه ای نیز، در دستور کار سازمان‌های اطلاعاتی غرب ـ و از جمله سوئد ـ قرار گرفت. در پی چنین طرحی بود که پس از فروپاشی اروپای شرقی، بالکان تجزیه شد و نفوذ گسترده در حاکمیت‌های بازمانده از اتحاد شوروی نیز آغاز شد.

بر پایه این گزارش، طرح فروپاشی و تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه نیز بر خلاف تصور رایج، پس از روی کار آمدن جورج دبلیو بوش مطرح نشد! بلکه بسیار پیشتر، یعنی در آغاز ریاست جمهوری جورج بوش پدر، در دستور کار قرار گرفت؛ از جمله امکاناتی که در این جهت، برای غرب و به ویژه آمریکا و انگلیس مطرح بود، استفاده از دستگاه‌های اطلاعاتی ناشناخته برای دستگاه امنیتی ایران، همانند سازمان جاسوسی سوئد بود!

در راستای چنین مأموریتی، طرح سازماندهی قومی ـ به اصطلاح خودشان، ملیتی؟! ـ اقوام ایرانی نیز مطرح شده، و با دادن امکانات مالی، رادیوئی و رسانه ای، حمایت از برگزاری جشن‌ها و مراسم، و همچنین تشکیل انجمن‌های مستقل و جدا از انجمن‌های ایرانیان، همانند انجمن کردها، انجمن آذری‌ها، انجمن بلوچ‌ها و... فراهم شد.

میدان دادن و تبلیغ گسترده و به رسمیت شناختن هویت جداگانه از هویت ایرانی برای این گروه‌ها، کار را به آنجا رساند که پس از مدتی، نسل دوم این گونه مهاجرین، دیگر خود را نه ایرانی، بلکه، ترک و کرد و بلوچ می‌دانستند و می‌دانند! و حتی مردم عادی سوئد نیز، غالبأ بر این باورند که این جمعیت‌ها، هویت و سرزمینی مستقل دارند که به اشغال ایرانیان درآمده است!

این گزارش می‌افزاید: تأکید بر مسائل و تفاوت‌های گویشی و زبانی، مذهبی، و رسم و رسوم منطقه ای این گروه‌های انسانی و برگزاری گردهمایی‌ها و جلسات توجیهی، با حضور اساتید دانشگاه‌ها و سخنوران ـ مستخدمان سپو! ـ و تبلیغات گسترده پیرامون تفاوت‌های فرهنگی... همه و همه، آنچنان سازماندهی شد که بتواند نوعی نمونک ـ ماکت ـ از طرح بزرگ فروپاشی ایران باشد.

در گام دوم، این تشکیلات باید به مناطق بومی داخل کشور وصل می‌شد تا با کار تدریجی، آنچه در خارج عمل شده بود، در درون کشور نیز عملی شود! اینچنین است که به یکباره شاهد مثلأ برگزاری گردهمایی پیرامون زبان‌ها و گویش‌های اقوام، در ایران و در دانشگاه سیستان و بلوچستان و با شرکت مأمور کارکشته سپو (کارین ـ ج) و به تازگی نیز در سنندج ـ 16 اردیبهشت 1389 ـ هستیم.

هم‌اکنون سوئد به همراه کانادا و انگلیس، از جمله پایگاه‌های اصلی فعالیت تجزیه طلبان است؛ وطن فروشانی که از حمایت گسترده مالی و تدارکاتی اطلاعاتی و رسانه ای این کشورها و دستگاه‌های اطلاعاتی آنها برخوردارند.

دستگاه اطلاعاتی سوئد ـ بر خلاف بسیاری از کشورها ـ به کار تدریجی و فرهنگی دراز مدت، برای رسیدن به مقاصد خود اعتقاد دارد، چرا که آنها به تأثیرگذاری و ماندگاری این گونه عملیات‌ها، در تجارب طولانی کار اطلاعاتی خود پی برده‌اند. هم از این روست که در عین حفظ روابط دوستانه؟! با جمهوری اسلامی، توانسته اند آنچه را آمریکایی‌ها با تهدید و ارعاب و زور نتوانسته‌اند به دست آورند، به دست بیاورند.

آنها ـ سوئدی‌ها ـ تحت عنوان حمایت از تنوع فرهنگی و زبانی و قومی؛ یعنی چیزی که خود به هیچ وجه درباره کشورشان و دیگر کشورهای غربی بدان اعتقاد ندارند، هدایت رهبران قوم‌گرا و تجزیه طلب را در دست گرفته، و از این طریق، در راستای چند پاره کردن جامعه ایران، توانسته‌اند گام‌های بلندی بردارند.

این گزارش می‌‌افزاید: بیشتر رهبران گروه‌های تجزیه‌طلب ایرانی، بدون اینکه شاید خود متوجه باشند! از لحاظ نظری و تئوریک، توسط کارشناسان «سپو» تغذیه می‌شوند و مجموعه‌ای از اطلاعات نادرست تاریخی و هویتی و قومی و زبانی را به شبکه فرهنگی جامعه ایران، تزریق می‌کنند.

اکنون دیگر حرف‌ها و سخنانی را که تا چند سال پیش، تنها در محافل وطن‌فروشان و جاسوسان می‌شد شنید، از زبان برخی نوجوان و جوانان مناطق قومیتی می‌شنویم و این همه نیست، جز ثمره کار حساب شده دستگاه اطلاعاتی سوئد و شرکای انگلیسی و اسرائیلی آن! و عجیب‌تر از همه آنکه به نظر می‌رسد در تمامی یک دهه گذشته که «سپو»، بیشترین فعالیت را در ایران داشته، دستگاه‌های امنیتی جمهوری اسلامی، واکنشی درخور از خود نشان نداده‌اند.

هیچ نظری موجود نیست: