درس ادبيات فارسي
دوستان خواننده اگرچه كمي غير معمول به نظر آيد ولي در اينجا لطيفه اي را برايتان نقل مي كنم . قبلا از برخي كلمات اين مطلب عذر خواهي ميكنم ولي چه كنم كه در مثل مناقشه نيست !
گويند خواجوي كرماني و سعدي شيرازي رقابتي همراه با خصومت داشتند. روزي سعدي با دخترش در منزل نشسته بود كه درب خانه به طرز نامعمول و گستاخانه علي الدوام كوفته ميشود . دختر سعدي كه خود دستي بر شعر داشته سراسيمه در را باز مي كند و پيري فرتوت بر در خانه مي بيند كه با گستاخي مي گويد اينجا خانه سعدي است ؟ دختر از اسم او جويا ميشود و پيرمرد با بي ادبي ميگويد سرور شما خواجوي كرماني! دختر از همان دم در صدا مي كند:
بابا بيا ، بابا بيا
خواجوي كرمان(1) آمده
كرمان(2) ز گه آيند برون
اين گه زكرمان(3) آمده !!!
...........................................................................................................................................................
گه : مدفوع ، (1) : اهل كرمان ، (2) : جمع كرم ، كرم ها (3): شهر كرمان
يعني : بابا بيا و ببين خواجوي كرماني آمده است. كرم ها از مدفوع آدمي بيرون مي آيند ولي اين مدفوع از شهر كرمان آمده است . به اين صنعت در شعر ايهام يا تجنيس گفته مي شود.(فارسي را پاس بداريم)
اورمولو تايماز
اورمولو تايماز
۱ نظر:
بابا ايييييييييييييييييي ول.
چوخ ياشا تورك بالاسي
ارسال یک نظر