حاجی آقا
نوشته: صادق هدایت
کتابهای پرستو - انتشارات امیرکبیر
سال ۱۳۴۴، چاپ ششم
قطع جیبی، ۲۲۴ صفحه، ۶۰ ریال
سی سالی میشد که حاجی آقا را نخوانده بودم. سی سالی که خیلی چیزها عوض شد. معادلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ... کشور و منطقه و جهان بهم ریخت. دوباره خواندنش خیلی دلنشینتر بود. و تلختر.
کتاب حاجی آقا را میشود گفت از یک تاریخی به این طرف همیشه ممنوع بوده. شاید به جرات بتوان گفت که
این چاپ ششم آخرین چاپ در زمان رژیم پهلوی است. همان گونه که نسل در حال انقراض من دید و آیندگان شاید در کتب تاریخی ببینند، رژیم گذشته از اوائل دهه پنجاه به دلایلی که در این مقال نمیگنجد حصار دور خود را با فشار بر افکار عمومی روز به روز تنگ تر و دیوارهای آن را بلندتر کرد. سانسوری که از اواخر دهه چهل شروع شد در سال پنجاه و شش و هفت یعنی سیزده سال بعد از چاپ ششم حاجی آقا به اوج خود رسید تا به سرنگونی رژیم انجامید. و نوبت سانسور کتاب بعد از یک دوره بسیار کوتاه آزادی افکار و نشریات و وسائل ارتباطی جمعی به رژیم جمهوری اسلامی رسید. تا این سانسور کی؟ وبرای چه مدتی بشکند؟
سانسور شاه برای چندین ناسزا و بد و بیراه گفتن به رضا شاه بود. و سانسور جمهوری اسلامی برای خیلی چیزهایی دیگر که باید کتاب را بخوانید. جالب است بدانید که در رژیم فعلی اولین سانسوری که متوجه کتاب شد مربوط به توپ مرواری اثر دیگر هدایت است. این سانسور اولین در نوع خودش و در زمان دولت موقت انجام گرفت. افسانه آفرینش که در زمان شاه هم چاپ نشد و نسخی که تک و توک در دست است مربوط به چاپ پاریس این کتاب است. دامنه گیر و گرفتاری و به بند کشیدن کتب هدایت تا به امروز ادامه یافته تا در آخرین نمایشگاه کتاب در سال گذشته کلیه کتابهای این نویسنده بزرگ میهنمان جمع آوری شد و چه باک؟ چرا که روی جلد همین حاجی آقا این شعر نوشته شده. در واقع عکس روی جلد کتاب گونه ای سنگ قبر است:
بعد از وفات، تربت ما در زمین مجوی
در سینههای مردم دانا مزار ماست.
حاجی آقا رمانی است، نه رمان نیست، نوشتهای تاریخی است. تاریخی که توسط حاج ابوتراب به حج نرفته نقل میشود. این حاجی آقا به دلیل تولد در عید قربان نام حاجی را از بدو تولد بر خود دارد. شراب خواری میکند، گاهی دوگانهای میگذارد، پسرش را در مراسم عزداری به میرابی وا میدارد –ارزان تر است- گاهی خمس و زکاتی صوری میدهد و ....
تاریخی که در این کتاب نقل میشود، از زمان ناصرالدین شاه قاجار تا سال اتمام کتاب که اولین چاپ آن ۱۳۲۴ است را در بر میگیرد. یعنی یکی دوسال هم از زمان محمدرضا شاه را هم دارد. ولی به طور کلی یا از زمان اوائل پهلوی دوم صحبت می شود، یا پهلوی اول و نیز از قاجارها به طوراعم و ناصرالدین شاه –با لفظ شاه شهید- به طور اخص صحبت به میان میآید.
شخص حاجی آقا را میتوان به عنوان نماینده قشر سرمایه دار در حال تولد تاریخ امروز دانست. سرمایه دارانی که امروزه یاد گرفتهاند برای حفظ منافعشان هم که شده ژستی دمکرات منشانه به خود بگیرند و کارگران خود را تا حد ممکن به صورتی که نه سیخ بسوزد و نه کباب راضی نگاه دارند –این جا و میهن اسلامی را عرض نمیکنم، منظورم جهان مدنی خارج از اینجاست-. کاری که حاجی آقا در آن دوران بلد نبود. او قدرت خود را در نادانی مردم میدید.
حاجی آقا برای رسیدن به اهدافش از هیچ عمل پستی دریغ نمیکند. کلیه صفات منفی انسانی را یک تنه داراست: دزد، کلاش، شارلاتان، عوام فریب، مال مردم خور، نان به نرخ روز خور، حشری، قاچاقچی، دروغگو، ریاکار، دلال، کار چاق کن، جاسوس، خبرچین، قاتل، بیرحم، خسیس، بد گمان، ..
شیوه خمس و زکات دادنش بسیار جالب است. آنهایی که نمیدانند یاد بگیرند. به این شکل که: هرساله دقیقن میزان خمس و زکات اموالش را حساب میکرد. آن گاه یک فقره چک به آن مبلغ که معمولن چند صد تومانی میشد میکشید. این چک را داخل خرماهایی که از جنوب و از یکی از باغاتش برایش میآوردند میگذاشت و آنگاه حجته الشریعه را که آخوندی بود نرم، چون موم در دستانش، صدا میزد و خرما ها را به او میداد که بین فقرا پخش کند و یا آنها را به فروش رسانده و پولش را تقسیم کند. ولی قبل از بردن خرماها توسط حجتهالشریعه به بهانه اینکه بچه ها در اندرونی اصرار کرده اند که خرما ها را نفروشم که خودشان بخورند همانجا خرماها را به مبلغ چند ده تومانی از حجتهالشریعه میخرید و او را روانه میکرد که برود و آنگاه چک را از درون خرما ها بیرون آورده و باطل میکرد و خرما ها را با زنان تاق و جفتش میخورد. خمس و زکات راهم با این کلاه شرعی داده بود.
کتاب به درستی از زمان قاجار و پهلوی –حداقل تا سال ۱۳۲۴- یاد میکند. دمکراسی حاکم بر کشور در دو سه سال اوائل حکومت محمدرضاشاه بر کسی پوشیده نیست. که نمونه امروزیش را در اوائل دوران حاکمیت جمهوری اسلامی شاهد بودیم. حاجی آقا بارها اشاراتی چنین دارد که: اگر زمان شاه شهید بود میدانستم با فلانی چه کنم. اما حالا نمیتوانم و باید فلان کنم....
این نوشته را با گریزی به صحرای کربلا به پایان میبرم. مگر میشود هدایت را نوشت؟ آنهم من؟
در پشت کتابهای پرستو متن زیبایی است که یکی دو خط آن ایناست:
صادق هدایت چه در زندگی و ....... همه امیدها و نا امیدیهای ما را شناخت و دفتری برای ما گشود که شاید وسیله تفال باشد، تفال برای آنکه ببینند ملتی چگونه میزیسته است.
بیاییم و تفالی بر کتاب مستطاب حاجی آقا بزنیم:
حاجی آقا در جایی چکی به مبلغ ۸۲۰۰ تومان به حجتهالشریعه که ذکرش رفت میدهد که آنچه را که او میخواهد تبلیغ کند. سفارش میکند که باید به ارومیه برود. –قبلن به استانهای دیگر کشور روانهاش کرده است- در تبلیغ بر علیه کمونیسم که در حال رشد در کشور بود. به او میگوید:
عوض شدن جامعه یعنی مرگ ما و امثال ما. پس وظیفه شما رواج قمه زن، سینه زن، بافور خونه، جن گیری، روضه خوانی، افتتاح تکیه و حسینیه، تشویق آخوند و چاقو کش و نطق و موعظه بر ضد کشف حجابه. باید همیشه این ملت را به قهقرا برگردانید و متوجه عادات و رسوم دو سه هزار سال پیش کرد ........ سینما، تیاتر، قاشق چنگال، هواپیما، اتومبیل، گرامافون را تکفیر بکنید. در این قسمت دیگر خودتان استادید. مثل دفعه قبل که شهرت دادید رادیو همان خردجاله که یک چشم به پیشانی داره و از هر تار سیمی هزاران صدا میده و از این قبیل چیزها. بیدینی زمان رضا شاه را تبلغ بکنید. چادر نماز و چادر سیاه و عمامه را بین مردم تشویق و در صورت لزوم توزیع بکنید......
یعنی حجتهالشریعه موفق شد؟
منبع:ketabamoon.blogsky.com/ 1387/08/15/post-85/
در كتاب حاجيآقا نوشته صادق هدايت (1945)، حاجي به كوچكترين فرزندش درباره نحوه كسب موفقيت در ايران نصيحت ميكند:
توي دنيا دو طبقه مردم هستند؛ بچاپ و چاپيده؛ اگر نميخواهي جزو چاپيدهها باشي، سعي كن كه ديگران را بچاپي! سواد زيادي لازم نيست، آدم را ديوانه ميكنه و از زندگي عقب مياندازه! فقط سر درس حساب و سياق دقت بكن! چهار عمل اصلي را كه ياد گرفتي، كافي است، تا بتواني حساب پول را نگهداري و كلاه سرت نره، فهميدي؟ حساب مهمه! بايد كاسبي ياد بگيري، با مردم طرف بشي، از من ميشنوي برو بند كفش تو سيني بگذار و بفروش، خيلي بهتره تا بري كتاب جامع عباسي را ياد بگيري! سعي كن پررو باشي، نگذار فراموش بشي، تا ميتواني عرض اندام بكن، حق خودت را بگير! از فحش و تحقير و رده نترس! حرف توي هوا پخش ميشه، هر وقت از اين در بيرونت انداختند، از در ديگر با لبخند وارد بشو، فهميدي؟ پررو، وقيح و بيسواد؛ چون گاهي هم بايد تظاهر به حماقت كرد، تا كار بهتر درست بشه!... نان را به نرخ روز بايد خورد! سعي كن با مقامات عاليه مربوط بشي، با هركس و هر عقيدهاي موافق باشي، تا بهتر قاپشان را بدزدي!.... كتاب و درس و اينها دو پول نميارزه! خيال كن تو سر گردنه داري زندگي ميكني! اگر غفلت كردي تو را ميچاپند. فقط چند تا اصطلاح خارجي، چند كلمه قلنبه ياد بگير، همين بسه!!!!ا
منبع:ketabamoon.blogsky.com/
در كتاب حاجيآقا نوشته صادق هدايت (1945)، حاجي به كوچكترين فرزندش درباره نحوه كسب موفقيت در ايران نصيحت ميكند:
توي دنيا دو طبقه مردم هستند؛ بچاپ و چاپيده؛ اگر نميخواهي جزو چاپيدهها باشي، سعي كن كه ديگران را بچاپي! سواد زيادي لازم نيست، آدم را ديوانه ميكنه و از زندگي عقب مياندازه! فقط سر درس حساب و سياق دقت بكن! چهار عمل اصلي را كه ياد گرفتي، كافي است، تا بتواني حساب پول را نگهداري و كلاه سرت نره، فهميدي؟ حساب مهمه! بايد كاسبي ياد بگيري، با مردم طرف بشي، از من ميشنوي برو بند كفش تو سيني بگذار و بفروش، خيلي بهتره تا بري كتاب جامع عباسي را ياد بگيري! سعي كن پررو باشي، نگذار فراموش بشي، تا ميتواني عرض اندام بكن، حق خودت را بگير! از فحش و تحقير و رده نترس! حرف توي هوا پخش ميشه، هر وقت از اين در بيرونت انداختند، از در ديگر با لبخند وارد بشو، فهميدي؟ پررو، وقيح و بيسواد؛ چون گاهي هم بايد تظاهر به حماقت كرد، تا كار بهتر درست بشه!... نان را به نرخ روز بايد خورد! سعي كن با مقامات عاليه مربوط بشي، با هركس و هر عقيدهاي موافق باشي، تا بهتر قاپشان را بدزدي!.... كتاب و درس و اينها دو پول نميارزه! خيال كن تو سر گردنه داري زندگي ميكني! اگر غفلت كردي تو را ميچاپند. فقط چند تا اصطلاح خارجي، چند كلمه قلنبه ياد بگير، همين بسه!!!!ا
۱ نظر:
این بار دریاچه ارومیه خون می گرید تا تمام فریادهای باصدا و بی صدایش را به گوش دوستداران محیط زیست برساند.
لطفا اين خبر را به اطلاع ديگر دوستاران ا عروس آذربايجان برسانيد
با تاسف 35 ميليون تورك بيكار نشسته اند وسكوت در قبال اين فاجعه خيانت به سرزمين آذربايجان است
ارسال یک نظر