پنجشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۹

جوک های قومیتی چه کسری از جوک های فارسی را تشکیل می دهند؟


آنچه در ادامه می آید بخشی از تحقیق درس فرهنگ عامه یک گروه از دانشجویان انسان شناسی دانشکده است.

جوک های قومیتی  چه کسری از جوک های فارسی را تشکیل می دهند؟

آنچه در اینجا می آید حاصل بررسی 46 وبلاگ فارسی ازمجموعه وبلاگ های طنز "پرشین بلاگ" است که به طور تصادفی انتخاب شده و در آن روز خاص مجموعا بیش از هزار جوک را در صفحات اصلی خود داشته اند.ما در ابتدا این جوک ها را در 6  سرفصل کلی مذهبی ، سیاسی ، قومیتی ،بازی با کلمات ، بی ادبانه و سایر جای دادیم اما جالب آنجا بود که حدود 70 درصد این جوک ها دارای عنصر قومیت بوده و به نوعی در سرفصل قومیتی ما قرار گرفتند.آیا این مسئله ارتباطی به چند فرهنگی و چند قومیتی بودن ایران دارد؟کارکردهای این جوک ها چیست؟چه کسانی این جوک ها را می سازند؟قومیت های جوک ساز کدام ها هستند؟چه مواردی بیشتر در جوک های قومیتی تکرار می شوند؟علت گسترش این جوک ها در چیست؟ همین رقم بالا و این سوال ها بود که مسیر تحقیق را تغییر داد و ما را به بررسی جوک های قومیتی، دلیل تکرار و اهمیتشان در جامعه ایران علاقمند کرد.طی بررسی های بعدی ، توجه ما باز هم جزئی تر و دقیق تر شد ، به طوری که پس از طبقه بندی جوک های قومیتی و جای دادن انها در 8 گروه توانستیم  تعدادشان  را با درصدهایی مشخص کنیم که به شرح زیر است:

جوک های ترکی : 70 درصد

جوک های شمالی : 10 درصد

جوک های لری : 5 درصد

جوک های قزوینی : 5 درصد

جوک های جنوبی : 5 درصد

جوک های تهرانی : 2 درصد

جوک های اصفهانی : 2 درصد

جوک های کردی : 1 درصد

در بخش های بعدی به تشریح بیشتر این مسئله خواهیم پرداخت.

چه کسانی جوک های قومیتی را می سازند؟

اکثر صاحب نظران در زمینه فولکلور تاکید دارند که فرهنگ عامه چیزی متعلق به شخص یا گروه خاصی نیست،بدین معنا که نمی توان شخص خاصی را به عنوان پدیدآورنده فولکلور ذکر کرد.جوک ها نیز به عنوان بخشی از فولکلور چنین وضعیتی دارند و مکانیزم ساختن و چگونگی و مسیر اشاعه آنها چندان بارز و قابل بررسی نیست.خصوصا اگر عامل رسانه را نیز به این معادله بیفزاییم.رسانه ها با متنوع تر شدن و همه گیرتر شدن،هم سرعت مبادله اطلاعات و هم گستره نفوذ را بالا برده اند و مهمتر از همه امکان ارتباط غیر مستقیم و غیر چهره به چهره را نیز میسر کرده اند.مجموعه این شرایط  ، بستر مناسبی جهت تولد ، رشد و اشاعه جوک ها ایجاد نموده است.گرچه نمی توان به طور صریح و دقیق به این سوال پاسخ داد که پدیدآورندگان جوک ها چه کسانی هستند؟ اما با توجه به داده های موجود می توان دست به یک سری گمانه زنی های کلی در این زمینه زد.به نظر می رسد سازندگان اصلی جوک "فارس"ها  باشند که به دلایل خاصی ، در این تیپ از جوک ها به تشریح و اظهارنظر در مورد قومیت ها می پردازند.فارس ها با ساختن این جوک ها می توانند برتری خود را حفظ کنند، اعتماد به نفس قومیت ها را تضعیف نمایند و در نتیجه سلطه زبانی و فرهنگی خود را استمرار بخشند.البته ظهور چنین جوک هایی در جامعه چند قومی ای مانند ایران از لحاظ هویتی هم قابل توجیه است؛یعنی جوک می تواند به عنوان یک مکانیزم،با ارائه تصویری سلیقه ای و گزینشی از دیگر قومیت ها فاصله خود با دیگری را حفظ کرده و حس قوم مداری و تفوق طلبی انسان ها را ارضاء نماید. دلیل دیگر ما برای این مدعا بسیار ساده است.چرا ما در جوک هایمان جایی که پای قومیتی دیگر مطرح باشد به صراحت نام ترک ها یا کردها را می اوریم یعنی یک عنوان کلی که همه انواع آن قومیت را دربرمی گیرد و از مشخصات رویکرد ethic  است؟ منظور آن است که ما تمام ترک ها و تمام کردها و تمام لرها را یک شکل می بینیم و تمایزی بین آنها قائل نمی شویم که مثلا بگوییم یک رو ز ترک اردبیل یا ترک زنجان یا ... کاری که خود قومیت ها با آن رویکرد emic نسبت به خودشان انجام می دهند و ما نمونه آنرا در همین جوک های مورد بررسی خود نیز داشتیم که مثلا لرهای خرم آباد برای لرهای لرستان جوک ساخته بودند و جالب آنجاست که "لر" در این تیپ از جوک ها برخلاف جوک های عمومی و سراسری تحت یک عنوان کلی و بدون پسوند و پیشوند به کار نرفته بود؛ اتفاقی که در مورد فارس ها نیز می افتد و بر همین اساس هم هست که ما معتقدیم فارس ها قومیتی جوک ساز هستند. ما کمتر جوکی را داریم که با عنوان کلی "فارس" خود را درگیر کند.جوک های قومیت فارس محدود به گویش ها و لهجه های خاصی است،یعنی وقتی جوک تعریف می شود از همان اول تاکید می گردد که منظور از این یک اصفهانی است،یک قزوینی است و نه تمام فارس ها.چنین دقت نظر و وسواسی در تعیین و تقسیم بندی قومیت ها چیزی است که نتیجه یک رویکرد emic است ؛رویکردی که نمی تواند اصفهانی و قزوینی و رشتی را تحت عنوان کلی فارس جمع بزند در صورتی که اگر سازنده جوک یک کرد یا ترک یا لر بود همه این ها را بدون چنین وسواسی "فارس" می نامید.به نظر می رسد اگر نگوییم فارس ها سازندگان تمام جوک های قومیتی هستند ولی بدون شک بخش وسیعی از این جوک ها توسط آنها ساخته می شود.

چه عواملی در ساخته شدن جوک های قومیتی نقش دارند؟

در اینجا کلیه عوامل موجود را می توانیم در دو مقوله "عامدانه" و "غیرعامدانه" طبقه بندی کنیم؛یعنی یکسری از جوک ها به عمد و با نیت خاصی ساخته می شوند(مثلا تخریب یک قومیت و کاهش اعتماد به نفس آنها) و یکسری دیگر صرفا حاصل کج فهمی و سوء تعبیرهای  ماست و عمد خاصی در کار نیست.

1 - قوم مداری و قضاوت بر مبنای رویکرد ethic :

اگر نخواهیم تمام جوک های قومیتی موجود را به توطئه و تلاش عامدانه گروه یا گروهی جهت تخریب گروه و گروه های دیگر ربط دهیم پس باید به دنبال دلایل دیگری هم باشیم.بخشی از جوک ها می توانند براساس یک داوری سطحی و تبیین نادرست رویدادها از سمت نظاره کنندگان بیرونی یک فرهنگ ساخته شده باشند؛ یعنی بدون آنکه عمدی در کار باشد و توسط یک روند از پیش تعیین نشده ، من به عنوان یک مشاهده گر خارجی که مجهز به رویکرد ethic است در بافت فرهنگی دیگری قرار می گیرم،پدیده های به اصطلاح عجیب و نامتعارفی را مشاهده می کنم و بعد ناشیانه آنها ار بر مبنای اصول و ارزش های فرهنگی خودم تفسیر می نمایم.نتیجه واضح چنین مسئله ای مثله کرده پدیده فرهنگی،جداسازی ان از زمینه خود و طبیعتا اشتباه در تفسیر آن است.این سوء تعبیر مختصر بر اثر تکرار می تواند برای سایرین به حقیقت محض تبدیل گردد.تماشای منظره زنانی که با لباس و وضعیتی خاص در مزارع شمال کار می کنند و یا به هنگام اذان در هر شرایطی که باشند جلوی همه وضو می گیرند شاید من مشاهده گر خارجی را به این نتیجه گیری برساند که مردمان شمال کشور چه انسان های لاقیدی هستند در صورتی که اصلا این طور نیست و ما اگر دقیق تر نگاه کنیم در کنار این مناظر،باید و نبایدهای دیگری نیز می یابیم که نگاه کردن مردان به زنان را در این حالات منع می کند.

2 - تاثیر دوزبانگی بر فهم متقابل :

عده ای از زبان شناسان معتقدند زبان فقط یک ابزار ارتباطی ساده نیست بلکه ظرف تفکر و احساس است.آنها از دو سطح زبان آموزی برای دوزبانه ها صحبت می کنند : سطح ارتباطی و سطح شناختی؛که اولی بسیار سطحی بوده و مختص ارتباطات روزمره معمولی است و در حقیقت مرحله اول زبان آموزی است.دستیابی به مرحله دوم که به زبان آموزی شناختی مشهور است بسیار سخت تر و زمان برتر می باشد و بسیاری از دو زبانه ها به این مرحله نمی رسند.زبان شناسان حتی این مسله را در افت تحصیلی بچه های دوزبانه بسیار موثر می دانند.اکثر معلمان این طور استدلال می کنند که یک کودک ترک زبان که می تواند در حد معمول،فارسی صحبت کند پس حتما این زبان را یاد گرفته و برای همین وقتی که او در حل مسائل فکری و فهم درس دچار مشکل می شود انگ کند ذهنی و یا تنبلی بر او می زنند در صورتی که مشکل جای دیگری است.کودک از آنجا می تواند خوب فارسی صحبت کند که سطح ارتباطی زبان را آموخته ولی این الزاما به معنای یادگیری سطح شناختی زبان نیست.بسیاری از کودکان و در حالت کلی تر دوزبانه ها با زبان دوم صحبت می کنند ولی فرایند تفکر برای آنها با زبان مادری صورت می گیرد.این مسئله حتی طی تاریخ،متفکران دوزبانه بزرگی را که به عنوان مهاجر در سرزمینی غیر از سرزمین مادری خود زندگی می کرده اند در ابتدا به عنوان کودکان عقب مانده ذهنی روانه مدارس استثنائی کرده است.توجه به چنین مسئله ای نقش زبان را در تعاملات اجتماعی پررنگ تر خواهد ساخت. اینکه ما ترک ها را مردمانی نادان فرض کرده و در جوک هایمان به کرات این مسئله را تکرار می کنیم به چه دلیل است؟ آیا ترک ها واقعا مردمان کم هوشی هستند؟ پس نمونه های موفق انسان های ترک که تعدادشان کم هم نیست از کجا امده اند؟ و سوال اساسی تر اینکه آیا اصولا می توان رابطه ای بین قومیت و توانایی هایی چون هوش برقرار کرد؟ این نظریات مدت هاست که بی اعتبار شده اند.پس مسئله در کجاست؟ به نظر من می توان این سوال را با استفاده از همان دو سطح زبان آموزی پاسخ داد.به طور مثال جوک های زیر را با در نظر گرفتن عنصر زبان بررسی کنید:

از ترکه می پرسن:" فاميلی خدا چيه ..؟"ميگه ": خدا وکيلی"

ترکه ميره ساندويچي ميگه: "ببخشيد بندري داريد؟" يارو ميگه" بعله. "تركه ميگه": پس قربون دستت، ‌بگذار يك حالي بكنيم"!

به ترکه ميگن:" اينهمه سيگار کشيدي به کجا رسيدي؟ "ميگه: "به فيلترش"

به ترکه می گن :"با لوبیا جمله بساز".می گه:" کوچولو بیا."

به ترکه می گن :"با عدس جمله بساز."می گه:" اد دس من ناراحتی؟ "

به ترکه می گن:" با مردان آنجلوس جمله بساز."می گه:"دستشویی مردانه آنجلوس."

تركه ميره خواستگاري، باباي دختره ازش ميپرسه": شما شغلتون چيه؟" تركه ميگه: "قازي"! باباهه حال ميكنه، ميگه: "كدوم شعبه؟" تركه ميگه": ايلده ايران قاز!!!"

کنایه "خداوکیلی" یا "به جایی رسیدن"، ایهام واژه "بندری" ،شباهت ظاهری واژه ها در جوک های 4 و 5 و 6 و یا مقوله تلفظی "ق" و "گ" تا چه حد اصولی زبان شناسانه هستند؟ آیا ممکن نیست سوء تعبیرهای مشابهی برای خود ما هم در یک شرایط زبانی متفاوت ایجاد شود؟ به عنوان مثال عدم آشنایی با کنایه های زبان انگلیسی تا چه حد می تواند از ما در ذهن انگلیسی زبان ها یک احمق و یا نادان بسازد؟ زبان عنصر مهمی در تحلیل فولکلور و جوک هاست خصوصا آنکه ما در کشور با تنوع زبانی بالا زندگی می کنیم.
qaynaq:sananews

هیچ نظری موجود نیست: