دوشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۰

به مناسبت 21آذر- كشتار فداييان فرقه دمكرات در اورميه


ازسلسله مقالاتی که مهم بوده وبا مسدود شدن این وبلاگ در بلاگفا از دسترس خارج شد مقالاتی با عنوان به مناسبت 21 آزر بود که بار دیگر جهت استفاده علاقمندان مجددا انتشار داده میشود.همچنین نسخه پی دی اف این مقالات را می توانید از قسمت دانلود کنید همین وبلاگ در آرشیو خود ذخیره نمایی
كشتار فداييان فرقه دمكرات در اورميه

دسته هاي شاه پرست كه متشكل از نوكرها وخدمه هاي ملاكين (كه از آذربايجان رانده شده بودند) ؛ گروهبانها و استوارهاي قديمي ؛ فواحش ومعتادين ؛ خوانين و عشاير ؛ ماموران دولتي كه با لباس مبدل وارد آذربايجان شده بودند . تاسف بار تر از همه تعدادي از عناصر فرصت طلب كه از اعضاي فرقه دمكرات بوده و به نيروهاي دولتي پيوسته بودند؛ قبل از ورود نيروهاي ارتش كه به بهانه نظارت بر انتخابات به آذربايجان حمله ورشده بودند به كشتار وحشتناكي در همه شهرها و روستاهاي آذربايجان دست زدند.
سقوط ناگهاني و تصميم غير منتظره مبني بر عدم مقاومت باعث بلاتكليفي بسياري از فداييان شد . سرماي بسيار طاقت فرساي آن سال هم به كمك نيروهاي دولتي آمد و بسياري را رقم زد . بعلت نبود روزنامه هاي مستقل و عدم انتشار آمار كشته شدگان از طرف دولت منابع مختلف از كشته شدن دو تا بيست و پنج هزار نفردر سراسر آذربايجان حكايت دارد.
علي دهقان كه بعدها استاندار آذربايجان شرقي شد از مخالفان فرقه بوده و صاحب كتاب اروميه سرزمين زرتشت است مي نويسد :
سران فرقه دمكرات را از جاهائيكه مخفي شده بودند بيرون آورده و در استانداري نگهداري مي كردند . اين افراد عبارت بودند از آزاد وطن رييس فرقه ؛ عباس فتحي معاون وي ؛ محمد عليخان مويد زاده ؛ بهرام نابي ؛ دكتر به به دندانساز ؛ يكاني از سران مشروطيت ؛ جيبو درشكه چي و كسان ديگر.
برنامه كشتار به اين روال بود :
 براي اينكه اين كشت و كشتارها به پاي قواي دولتي نوشته نشود و به اصطلاح امروز يك حركت مردمي و خود جوش تلقي گردد سريعاً توسط دسته هاي شاه پرست بدون محاكمه و سريع كشتار متجاسرين(اعضاي فرقه دمكرات ) را قبل از ورود ارتش به پايان ببرند . همين رويه در تبريز و ساير جاهاي آذربايجان نيز تكرار شد.
 باز از قول علي دهقان :
اهالي براي اينكه خودشان سزاي دمكراتها را بدهند تصميم گرفتند حاجي نصرت نظام احمدي و حاجي غلام فقهي مجازات را تعيين كنند .لذا اينان حكم اعدام را شفاهاً صادر مي كردند . چون آن موقع احساسات بر منطق غلبه داشت لذا شب هاي بين 23تا 26 آذر دستور اجراي اعدام صادر مي شد. معروف است احمدي اين جمله را بكار مي برد:
                                 ببريد اينها را راحت كنيد

اسامي تعدادي از كساني كه بي گناه و بدون ارتكاب هيچ جرم و جنايتي در اورميه اعدام شدند:
اين افراد را سوار درشكه كرده و در توتستان نزديك شهر معروف به چوكقور باغچا (محدوده فعلي خيابان باكري از انتهاي خيابان دانش تا اداره برق) برده وهمگي را گلوله باران كردند :
محمد امين آزاد وطن
در زمان رضا خان مدتي در زنجان تبعيد بود و مدتي را نيز در زندان قصر زنداني بود. عضو حزب توده ؛ عضو مجلس ملي آذربايجان و فرمانده فداييان اورميه ( اين شخص به شهادت بسياري از معتمدين شهر كه هم اكنون نيز تعدادي از آنان زنده هستند فردي مطلع ؛ سخراني چيره دست ؛ بسيار خوش سابقه و مهربان بوده است )
اسحاق يوناف (آشوري) ، يپرم زيندشت (آشوري) ، رابي يوشيت بت دانيل (آشوري) ،‌ حسن بختياري دانشجوي دانشكده افسري و پدرش ، آرشاك هاسوپيان (ارمني) اعدام در تبريز ،‌هوسپ هوسپيان(ارمني) اعدام در تبريز، بابا داريوش؛يوليوس يونان؛‌بهرام؛ علائ الدين برادر بهرام ؛ دكتر بابك (به به) دندانساز (همگي آشوري )، ويلسون سرگيز (ارمني ) اعدام در تبريز ؛ ابراهيم جليلي ؛ محمد عليخان مويد زاده ، الهوردي مهاجر، بهرام نابي ، عباس فتحي معاون آزاد وطن عضو مجلس ملي و دريافت كننده مدال 21آذر؛نوراله يكاني از ياران ستارخان از مشروطه چيهاي قديمي اروميه ؛ عضو مجلس ملي و رييس نظميه اورميه ايشان به دار آويخته شد.اين وطن پرست نامي در جنبش خياباني؛ پسيان؛ ماژور لاهوتي نيز شركت داشت.
جيبو درشكه چي (آشوري)، مير ايوب شكيبا رييس فرهنگ اورميه كه درقيام جنگل نيز شركت داشت،
 حيدر حيدري( صدر كارگران) ؛ ولي گنجه مهر
افراد زير همگي از دهاتيهاي اروميه و آشوري بودند :
مندو جبرئيل؛گورگيز خاچو؛ باباخان؛خسرو يعقوب ؛‌آرام يوسف ؛ گورگيز رستم ؛ كئكو؛ ابراهيم بدل ؛ يوشيه يعقوب؛ كرشون موهارچ
همچنين افراد زير در خوي و ماكو اعدام شدند:
اسماعيل اقبال ؛ اسماعيل قفقاز ؛ عبدالحسين احمدي(عضو مجلس ملي)
اما اين كشتارها به نخستين روزهاي شكست محدود نشد بلكه ماهها بعد نيز ادامه يافت.البته تراژدي فقط محدود به كشتار نبود بلكه افراد متنفذ و كساني كه مناصب خوبي داشتند خلعيت شده ودر اثر ناچاري مجبور شدند به كارهايي گمارده شوند كه قبلا ً حتي به فكرشان نيز نمي رسيد .يكي از اقوام نگارنده كه افسر ارتش بود و از حبشه روستايي در اطراف سالماس و ساكن اورميه كه با دختري اروميه اي كه قوم و خويش ما بود ازدواج كرده بود در آخر عمر خود در بلديه به شغل سپوري اشتغال داشت و در نهايت فقر درگذشت.بسياري نيز به جرم اينكه اقوامشان در فرقه فدايي بودند از مناصب دولتي محروم شدند. (وه كه چه شباهتي بين همه ديكتاتورها و فاشيست ها در همه اعصار  وجود دارد.)
 اورمولو تايماز 3/9/88