ازسلسله مقالاتی که مهم بوده وبا مسدود شدن این وبلاگ در بلاگفا از دسترس خارج شد مقالاتی با عنوان به مناسبت 21 آزر بود که بار دیگر جهت استفاده علاقمندان مجددا انتشار داده میشود.همچنین نسخه پی دی اف این مقالات را می توانید از قسمت دانلود کنید همین وبلاگ در آرشیو خود ذخیره نمایید.
به مناسبت 21آذر- احمد قوام
اكنون بر همه واضح است كه يكي از اصلي ترين مهره هاي ديپلماسي تاريخ معاصر ايران احمد قوام مي باشد. و اگر او نبود شايد سرنوشت حكومت ملي آذربايجان و به طبع آن تاريخ معاصر ايران و خاورميانه و مهمتر از آن جغرافياي سياسي دنياي ترك سرنوشتي غير از اين كه حال شاهد آن هستيم قابل تصور مي بود. احمد قوام اين پير سياست تاريخ معاصر را بشناسيم:
میرزا احمد خان قوام (ملقب به قوامالسلطنه)، فرزند میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه، متولد ۱۲۵۲ ه.ش. (۱۲۹۰ ه.ق.)، وفات ۲۸ تیر ۱۳۳۴ در تهران، سیاستمدار پایان دوران قاجار و روزگار پهلوی بود که پنج بار نخستوزیر شد (سه بار در پایان دوران قاجار و دو بار در زمان حکومت محمدرضاشاه پهلوی). او برادر کوچکتر وثوقالدوله بود.(اين وثوق الدوله همان است كه طرح تقسيم ايران به دو قسمت تحت نفوذ روسها و انگليس را تقديم مجلس كرد )
قیام کلنل محمد تقی خان پسیان در خراسان و حركت ملئ آذربایجان در دوران نخست وزیری قوام رخ داد. او در زمان قاجار لقب قوامالسلطنه یافت و محمدرضاشاه به او لقب حضرت اشرف را داد (که بعداً پس گرفت). القاب قدیمیتر او عبارتاند از) منشی حضور (۱۳۱۵ ه.ق.)، دبیر حضور (حدود ۱۳۲۲ ه.ق.)، و وزیر( حضور (۱۳۳۴ ه.ق.).
فرمان مشروطیت ایران که به امضای مظفرالدین شاه قاجار رسید به قلم قوام است.
آخرین نخستوزیری وی به سال ۱۳۳۱ بود، که به علت حوادث ۳۰ تیر ۱۳۳۱ پس از چهار روز عزل شد.
قیام کلنل محمد تقی خان پسیان در خراسان و حركت ملئ آذربایجان در دوران نخست وزیری قوام رخ داد. او در زمان قاجار لقب قوامالسلطنه یافت و محمدرضاشاه به او لقب حضرت اشرف را داد (که بعداً پس گرفت). القاب قدیمیتر او عبارتاند از) منشی حضور (۱۳۱۵ ه.ق.)، دبیر حضور (حدود ۱۳۲۲ ه.ق.)، و وزیر( حضور (۱۳۳۴ ه.ق.).
فرمان مشروطیت ایران که به امضای مظفرالدین شاه قاجار رسید به قلم قوام است.
آخرین نخستوزیری وی به سال ۱۳۳۱ بود، که به علت حوادث ۳۰ تیر ۱۳۳۱ پس از چهار روز عزل شد.
قوام السلطنه در زمان ۶ پادشاه زیست ( ناصرالدین شاه ، مظفرالدین شاه ، محمدعلی شاه ، احمدشاه ، رضاشاه و محمدرضاشاه ) که به ۵ تن آنها خدمت کرد ( به غیر از ناصرالدین شاه) . قوام ۱۱ بار فرمان نخست وزیری گرفت ، دولت تشکیل میداد و به اراده خودش دولت را تغییر میداد که هر دوره آن جنجال های ویژه خود را در پی داشت .
5 بار نخست وزیر شد و چند بار هم به استانداری و فرمانداری رسید. در حکومت خراسان با کلنل محمدتقی خان پسیان رئیس ژاندارمری خراسان درگیری پیدا کرد کلنل که در آغاز با او دوستی داشت به دستور سید ضیا طباطبایی عامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی در روز سیزدهم فروردین ۱۳۰۰ او را به اتفاق دوستان و آشنایانش بازداشت و تحت الحفظ به تهران فرستاد . نخست وزیری سیدضیا ۱۰۰ روز هم به طول نکشید و احمدشاه به دنبال عزل سیدضیا در روز چهارم خرداد ۱۳۰۰ خورشیدی در روز هشتم خرداد فرمان نخست وزیری قوام السلطنه را برایش به زندان او در عشرت آباد فرستاد و او از همانجا به مقر رئیس الوزرایی رسید.
ملاقات قوام با استالین، و سیاست او
این ماجرا را مورخ الدوله سپهر(احمد علی ـ وزیر پیشه و هنر) که در این سفر و در ملاقات بین رهبران سیاسی دو کشور حضور داشت و خود شاهد ماجرا بود، برای شادروان جواد صدر معاون وزارت دارایی آن زمان تعریف کردهاست.
در آغاز که هیات سیاسی ایران به سرپرستی قوام السلطنه و با شرکت چند وزیر و چند روزنامه نویس وارد مسکو شد. با بی اعتنایی مقامات شوروی و به خصوص استالین روبرو گردید. استالین به موجب اصول تشریفات میبایست روز اول نخست وزیر ایران را به حضور میپذیرفت اما این کار را از روی عمد به تعویق انداخت. از وقتی که دولت ایران در زمان نخست وزیری ساعد تقاضای شوروی را برای دادن نفت شمال به آن کشور نپذیرفته بود، روابط دو کشور سخت تیره بود. سرانجام استالین حاضر به ملاقات قوام السلطنه و هیات همراه شد. آن روز همگی به اتاق کنفرانس که استالین در صدر آن ایستاده بود وارد شدند. استالین اول با قوام دست داد(البته به سردی) بعد قوام یکی یکی همراهانش را به استالین معرفی کرد که او با آنها سردتر دست داد. آنگاه استالین متقابلا وزیران و مشاوراننش را که مهمتر از همه (مولوتف) بود به قوام السلطنه معرفی کرد آنگاه دو سیاستمدار در کنار هم پشت میز نشستند و در طرفین و مقابل آنها افراد هیات ایرانی و رجال شوروی قرار گرفتند. تفرعن و تکبر استالین در آن روز بی حد و بیاندازه بود شاید هم به خود حق میداد آنچنان متکبر باشد. از مردان مشهور جنگ جهانی دوم که سالها همه خبرهای مطبوعات درباره آنها بود: روزولت رئیس جمهور آمریکا که مرده بود، موسولینی رهبر فاشیستهای ایتالیا وارونه به دار آویخته شده بود. هیتلر رهبر آلمان نازی و مسبب جنگ پس از شکست به اتفاق معشوقهاش اوا براون که همان روز ازدواج کرده بودند، خودکشی و به دستور خودش جسدش سوزانده شد هیدکی توگو ژنرال و نخست وزیر ژاپن پس از شکست دستگیر شد و به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه و اعدام شد. چرچیل نخست وزیر انگلستان و رهبر حزب محافظه کار پس از جنگ جهانی دوم در اولین انتخابات شکست خورد و حکومت را به کلمنت اتلی رهبر حزب کارگر واگذار کرد. پس استالین تنها بازمانده جنگ و فاتح جنگی بود که از ۷ تن از رهبران آن زمان تنها او قدرت مطلقهاش را حفظ کرده بود.
استالین گذشته از برخوردهای سردی که از آغاز با قوام داشت طی آن جلسه هم بی اعتنایی خود را به اشکال گوناگون به قوام نشان میداد از جمله با وجود قد کوتاهش طوری بر روی صندلی مینشست که همیشه قسمتی از پشت کوتاه او، به قوام بلندقامت بود. مرتب پیپ خود را روشن میکرد و دودش را به سوی صورت قوام السلطنه فوت میکرد. این کار استالین تا مدتی ادامه یافت به طوری که همه افراد هیات متوجه رفتار نامناسب استالین شدند همه مانده بودند که قوام السلطنه سمبل اشرافیت ایران چه عکسالعملی در مقابل این کار ناشایست رهبر کارگران جهان از خود نشان میدهد از هیکل تنومند و قامت بلند قوام که بگذریم همه چیز به نفع استالین با قدرت ترین مرد جهان بود در حالی که قوام نخست وزیر کشوری فقیر و اشغال شد بود که جمعیت آن به زحمت به ۱۸ میلیون نفر میرسید، شوروی در آن زمان بیست میلیون سرباز مجهز داشت که تعدادی در ایران بودند و حاضر به ترک کشور نبودند. سرانجام کاسه صبر قوام لبریز شد چه فکری داشت کسی نمیدانست ولی همه دیدند دست در جیب بغل خود کرد قوطی سیگار طلای جواهرنشانش را بیرون آورد. برق جواهرات چشمها را خیره کرد سیگاری برداشت (قوام به ندرت سیگار میکشیدهاست) ته آن را چند بار بر روی قوطی سیاه طلایی گرانبهایش زد، بعد دست در جیب راست خود کرد سپس دست در جیب دست چپ خود کرد، آنگاه به جیب بغل زد مورخ الدوله سپهر که دانست به دنبال قوطی کبریت میگردد دست به جیب برد تا قوطی کبریت را بیرون آورد، اما قوام با آرنج به پهلوی او زد، سیگارش را به لب گذاشت سرش را به طرف استالین خم کرد(یعنی روشن کن). استالین بدون اراده کبریتش را برداشت روشن کرد و مقابل سیگار قوام گرفت، قوام السلطنه مدتی طول داد تا سیگار روشن شود وقتی سیگار گرفت با لبخندی معنیدار از استالین تشکر کرد.
سیگار قوام از توتون مخصوص گیلان بود که اداره دخانیات به طور سفارشی برای او تهیه کرده بود، با روشن شدن سیگار بوی عطر آن فضای سالن را پر کرد، به طوری که استالین به قوام گفت:
"ممکن است یکی از سیگارهای شما را بکشم؟"
قوام السلطنه همین را میخواست دست در جیب بغل خود کرد قوطی سیگار را بیرون آورد و مقابل استالین گرفت. رهبر شوروی سیگاری برداشت روشن کرد کمی کشید گفت:
"من در عمرم سیگاری به این خوبی نکشیدهام! "
استالین تا آخر جلسه دیگر دود پیپش را به سوی قوام السلطنه فوت نکرد. مسافرت هیات ایرانی در شوروی هیجده روز طول کشید شب ۱۴ اسفند استالین از قوام السلطنه و هیات همراه دعوت کرد تا در کاخ کرملین میهمان او باشند. به طوری که شنیده میشد، استالین که تصور میکرد به هدفهایش رسیدهاست قصد داشت ضیافت با شکوهی به افتخار هیات ایرانی بدهد. قبل از رفتن به ضیافت قوام همه افراد را به اتاق خود دعوت کرد دستور داد مقداری زیادی «کره» بیاورند و به همه افراد توصیه کرد مقدار زیادی کره بخورند، این کار باعث شگفت همگان شد قوام گفت:
«روسها عادت دارند در میهمانیها تست(tost) بدهند یعنی دائم جامشان را به سلامتی افراد گوناگون اعم از حاضران و غایبین یا به افتخار دوستی بالا ببرند، شما هم ناچارید از آنها پیروی کنید روسها مشروب خور حرفه هستند ولی شما نیستید زود مست میکنید و همه چیز را بروز میدهید اما اگر کره بخورید مشروب بر شما نفوذ نمیکند.»
قوام السلطنه در بازگشت به ایران برنامههای متعددی پیاده کرد که سرانجام به منجر به خروج سربازان شوروی از کشور و بازگشت آذربایجان به ایران بود. در این سال حوادث بسیاری در کشور رخ داد که یکی از آنها ماجرای شرکت سه وزیر تودهای در هیات دولت و دیگری بازداشت عدهای از رجال که به دشمنی با شوروی شهرت داشتند. یکی از اینها سیدضیا طباطبایی بود که بازداشت او سابقهای داشت که به بیست و چهار سال قبل از آن روزگار بر میگشت.
استالین گذشته از برخوردهای سردی که از آغاز با قوام داشت طی آن جلسه هم بی اعتنایی خود را به اشکال گوناگون به قوام نشان میداد از جمله با وجود قد کوتاهش طوری بر روی صندلی مینشست که همیشه قسمتی از پشت کوتاه او، به قوام بلندقامت بود. مرتب پیپ خود را روشن میکرد و دودش را به سوی صورت قوام السلطنه فوت میکرد. این کار استالین تا مدتی ادامه یافت به طوری که همه افراد هیات متوجه رفتار نامناسب استالین شدند همه مانده بودند که قوام السلطنه سمبل اشرافیت ایران چه عکسالعملی در مقابل این کار ناشایست رهبر کارگران جهان از خود نشان میدهد از هیکل تنومند و قامت بلند قوام که بگذریم همه چیز به نفع استالین با قدرت ترین مرد جهان بود در حالی که قوام نخست وزیر کشوری فقیر و اشغال شد بود که جمعیت آن به زحمت به ۱۸ میلیون نفر میرسید، شوروی در آن زمان بیست میلیون سرباز مجهز داشت که تعدادی در ایران بودند و حاضر به ترک کشور نبودند. سرانجام کاسه صبر قوام لبریز شد چه فکری داشت کسی نمیدانست ولی همه دیدند دست در جیب بغل خود کرد قوطی سیگار طلای جواهرنشانش را بیرون آورد. برق جواهرات چشمها را خیره کرد سیگاری برداشت (قوام به ندرت سیگار میکشیدهاست) ته آن را چند بار بر روی قوطی سیاه طلایی گرانبهایش زد، بعد دست در جیب راست خود کرد سپس دست در جیب دست چپ خود کرد، آنگاه به جیب بغل زد مورخ الدوله سپهر که دانست به دنبال قوطی کبریت میگردد دست به جیب برد تا قوطی کبریت را بیرون آورد، اما قوام با آرنج به پهلوی او زد، سیگارش را به لب گذاشت سرش را به طرف استالین خم کرد(یعنی روشن کن). استالین بدون اراده کبریتش را برداشت روشن کرد و مقابل سیگار قوام گرفت، قوام السلطنه مدتی طول داد تا سیگار روشن شود وقتی سیگار گرفت با لبخندی معنیدار از استالین تشکر کرد.
سیگار قوام از توتون مخصوص گیلان بود که اداره دخانیات به طور سفارشی برای او تهیه کرده بود، با روشن شدن سیگار بوی عطر آن فضای سالن را پر کرد، به طوری که استالین به قوام گفت:
"ممکن است یکی از سیگارهای شما را بکشم؟"
قوام السلطنه همین را میخواست دست در جیب بغل خود کرد قوطی سیگار را بیرون آورد و مقابل استالین گرفت. رهبر شوروی سیگاری برداشت روشن کرد کمی کشید گفت:
"من در عمرم سیگاری به این خوبی نکشیدهام! "
استالین تا آخر جلسه دیگر دود پیپش را به سوی قوام السلطنه فوت نکرد. مسافرت هیات ایرانی در شوروی هیجده روز طول کشید شب ۱۴ اسفند استالین از قوام السلطنه و هیات همراه دعوت کرد تا در کاخ کرملین میهمان او باشند. به طوری که شنیده میشد، استالین که تصور میکرد به هدفهایش رسیدهاست قصد داشت ضیافت با شکوهی به افتخار هیات ایرانی بدهد. قبل از رفتن به ضیافت قوام همه افراد را به اتاق خود دعوت کرد دستور داد مقداری زیادی «کره» بیاورند و به همه افراد توصیه کرد مقدار زیادی کره بخورند، این کار باعث شگفت همگان شد قوام گفت:
«روسها عادت دارند در میهمانیها تست(tost) بدهند یعنی دائم جامشان را به سلامتی افراد گوناگون اعم از حاضران و غایبین یا به افتخار دوستی بالا ببرند، شما هم ناچارید از آنها پیروی کنید روسها مشروب خور حرفه هستند ولی شما نیستید زود مست میکنید و همه چیز را بروز میدهید اما اگر کره بخورید مشروب بر شما نفوذ نمیکند.»
قوام السلطنه در بازگشت به ایران برنامههای متعددی پیاده کرد که سرانجام به منجر به خروج سربازان شوروی از کشور و بازگشت آذربایجان به ایران بود. در این سال حوادث بسیاری در کشور رخ داد که یکی از آنها ماجرای شرکت سه وزیر تودهای در هیات دولت و دیگری بازداشت عدهای از رجال که به دشمنی با شوروی شهرت داشتند. یکی از اینها سیدضیا طباطبایی بود که بازداشت او سابقهای داشت که به بیست و چهار سال قبل از آن روزگار بر میگشت.
آخرین و بزرگترین خطای بزرگ قوام السلطنه
آخرین و بزرگترین خطای بزرگ قوام السلطنه که از جاهطلبی بیحد او سرچشمه میگرفت، قبول نخست وزیری در تاریخ ۲۷ تیرماه ۱۳۳۱ و پس از قهر و استعفای دکتر مصدق از نخست وزیری بود که آن خطا را با صدور اعلامیه شدید اللحن «کشتیبان را سیاستی دگر آمد» تکمیل کرد. این کار منجر به وقایع خونین ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و عزل قوام و مصادره اموال او به وسیله مجلس آن هم به قید ۳ فوریت شد.
قوام السلطنه پس از استعفا یا در حقیقت عزل از نخست وزیری، با اطلاع و کمک ضمنی دکتر مصدق حدود یک سال در خفاگاه زندگی کرد دکتر مصدق میدانست اگر قوام به دست طرفداران دکتر مظفر بقایی و انتقام جویان ۳۰ تیر که همهجا و شب و روز در جستوجوی او بودند گرفتار شود، بدون هیچ محاکمه و پرسشی قطعه قطعه خواهدشد. این برخلاف عقیده و طرز کار دکتر مصدق بود. بعد از وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قوام آزاد شد. تصمیم مجلس مبتنی بر مصادره اموال او هم لغو شد. او دو سال دیگر را هم به حالت بیماری در بیمارستانها، در خانه و در حال در بستر گذرانید تا آنکه در روز ۳۱ تیرماه ۱۳۳۴ زندگی را بدرود گفت.
با اوصاف بالا يقين شما نيز همچون من شايد به اين قناعت برسيد كه مذاكره هيات آذربايجان به سرپرستي مرحوم پيشه وري با چنين روباهي در واقع كاري بوده كه از اول هم اميد چنداني به رسيدن آن به نتيجه مطلوب متصور نبوده است. همانطور كه سفر ستارخان به طهران نيز از اول محكوم به شكست بود. و همانگونه كه اعتماد شيخ محمد خياباني و خوش بيني اش چنان سرنوشت غمباري را براي خودش و آذربايجان رقم زد . مرحوم آيت الله شريعتمداري نيز پاداش يك رنگي و خوش بيني و پاك دامني خود را از مركز گرفت. معلوم نيست پدر پير فلك در آينده چه سرنوشتي را براي ما رقم زده ولي اميدوارم در آن موقع هيئت آذربايجاني صرف نظر از موضوع مذاكره فقط بداند با چه كساني سر ميز مي نشيند!!!