ازسلسله مقالاتی که مهم بوده وبا مسدود شدن این وبلاگ در بلاگفا از دسترس خارج شد مقالاتی با عنوان به مناسبت 21 آزر بود که بار دیگر جهت استفاده علاقمندان مجددا انتشار داده میشود.همچنین نسخه پی دی اف این مقالات را می توانید از قسمت دانلود کنید همین وبلاگ در آرشیو خود ذخیره نمایید.
به مناسبت 21آذر- مشاهدات ارتشبد فردوست از تبريز
ارتشبد فردوست يار غار و دار محمد رضا پهلوي فرزند يك نظامي معمولی بود كه از ابتداي دوران كودكي به عنوان نديم و همراه وليعهد جوان به سبب آنكه شاگردي برجسته بوده به دستور رضا شاه چه در ايران و چه در دوران تحصيل محمد رضا در اروپا همراه وي بود. دكتراي حقوق داشته و دوره هاي متعدد جاسوسي و ضد جاسوسي را گذرانده و از افسران برجسته ساواك بود. وي هميشه پشت پرده بود و روي صحنه كمتر كسي او را ديده است. بسياري او را متهم مي كنند كه به محمدرضا خيانت كرده و تسليم ارتش در انقلاب 57 و اقدامات ارتشبد قره باغي را تا حدودي به وي نسبت مي دهند . برخي نيز تشكيل و يا كمك به تشكيل سازمان اطلاعات و امنيت جمهوري اسلامي كه بعد ها به وزارت خانه تبديل شد را از اقدامات وي مي دانند. وي بعد از انقلاب بدون آنكه دادگاهي شود و يا مجازاتي را تحمل كند در تهران زندگي كرد و با آزادي سالهاي پايان عمرش را سپري كرد. كتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوي نوشته ارتشبد سابق فردوست حاوي نكات برجسته اي است كه مطالعه آن براي دوستداران تاريخ معاصر بسيار گيرا مي باشد ، اگرچه معلوم نيست چه مقدار از واقعيت؛ و يا چه مقدار از دروغ و جنگ رواني را نمايندگي مي كند.
از صفحه 148تا 154 جلد اول اين كتاب به مشاهدات عيني وي از رخدادهاي آذر سال 1325 اختصاص دارد. در قسمتي از اين يادداشت ها مي خوانيم:
روز 22آذر محمد رضا به من گفت امروز قرار است يك هواپيما به تبريز برود. توهم برو و پس از 48ساعت مراجعت كن. در هواپيما 5ميليون تومن پول بود و يك نماينده از بانك....وارد فرودگاه تبريز كه شديم هنوز ساختمان آن مي سوخت. با كاميون به شهر رفتيم....باز هم دنبال طرفداران پيشه وري بودند و آنها را از خانه هايشان بيرون مي آوردند و خود آنها را اعدام مي كردند .در كنار خيابانها جسد اعدام شده ها زياد ديده مي شد و حدود 2000الي 3000نفر را اعدام كرده بودند. دلايل و انگيزه هاي اين كشتار متفاوت بود . تا حدي كه بعضي به دليل اينكه بدهكار بودند و موقع را مناسب يافته بودند طلبكار را نفله مي كردند.
در جاي ديگري از اين نوشته ها مي خوانيم:
مسئله تصرف آذربايجان جدي نبود و اگر جدي بود با توجه به مواضع كوه قافلان و كوه هاي عجيب آن ، ده لشكر هم نمي توانست آنجا را تصرف كند.
در جاي ديگري به حبس سه تن از ژنرال هاي فرقه و بيست تن از افسران بدون آنكه نامي را ذكر كند مي پردازد:
با آنها صحبت كردم. گفتم مرا مي شناسيد ؟ گفتند بله! گفتم مي دانيد مي توانم كمكتان كنم؟ اگر از اين حركتتان پشيمان هستيد بمن بگوييد. چون شديداً در وضعتان تاثير دارد. به يكديگر نگاه كردند و گفتند نه، كار ما از اينكار ها گذشته و تغيير رويه مفهومي ندارد.
بعد از وضعيت حدود يك ميليون اسلحه و محل نگهداري انها و روش حمل سلاح هاي فرقه به تهران مي نويسد.
در قسمت ديگر مي خوانيم:
از سال بعد محمد رضا دستور داد كه 21آذر را به عنوان "روز نجات آذربايجان" جشن گرفته و ارتش رژه برود.در حاليكه محمد رضا و ارتش نقش اساسي نداشتند.
در انتهاي اين يادداشت مي نويسد:
حادثه آذربايجان بر روحيه محمد رضا تاثير بسيار شديد گذارد و او كه خود را ناجي آذربايجان مي دانست ديگر حاضر به تبعيت از هيچ نخست وزيري نبود.
قبلاً در جايي ديگر فردوست چنين ابراز عقيده نمود و تحليلي ارائه مي كند:
..و(محمد رضا) بشدت مرعوب آمريكايي ها شده بود . بعد از اين سال ضمن ادامه روابط حسنه با انگليس خود را در اختيار آمريكاييها قرار داد.
به هرحال واقعه 21آذر نه تنها در تاريخ معاصر ايران و آذربايجان تاثير بسيار عمدهاي داشت بلكه همانگونه كه در مقاله تركي در مورد ديوار برلين(برلين دوواري ييخيلدي) نوشته ام سرآغاز جنگ سرد بين شرق و غرب بود كه به طور رسمي در واقعه تخريب ديوار برلين به تاريخ پيوست. اگرچه رقابت بين غرب و روسيه و چين پايان نپذيرفته است.
اورمولو تايماز دهم آذر 88
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر