دوشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۰

به مناسبت 21آذر- ديروز و امروز حركت ملي 21آذر

ازسلسله مقالاتی که مهم بوده وبا مسدود شدن این وبلاگ در بلاگفا از دسترس خارج شد مقالاتی با عنوان به مناسبت 21 آزر بود که بار دیگر جهت استفاده علاقمندان مجددا انتشار داده میشود.همچنین نسخه پی دی اف این مقالات را می توانید از قسمت دانلود کنید همین وبلاگ در آرشیو خود ذخیره نمایید


به مناسبت 21آذر- ديروز و امروز حركت ملي 21آذر


هيچكس نمي تواند منكر واقعيت تاريخي و اهميت واقعه 21آذر يعني تشكيل مجلس ملي يا محلي آذربايجان و تشكيل دولت محلي آذربايجان و نيز اثرات و تبعاتي كه سقوط تشكيلات فرقه دمكرات آذربايجان در زندگي مردم آذربايجان داشت و تاكنون نيز ادامه دارد ؛ باشد. صرفنظر از اينكه خوانندگان محترم تعلق خاطر به اين حركت داشته باشند و يا مخالف آن باشند بايستي اذعان نمود كه چه اين حركت را مردمي بدانيم  و يا به عكس اين حركت را وابسته به شوروي و بيگانه فرض كنيم برخاسته از برخي شرايط و خواست ها و مشكلات مردم آذربايجان بوده كه هنوز هم به نوعي هيچكدام از آنها حل نشده است و در صورت برقراري شرايط مساعد باز هم به شكل ديگر امكان تكرار تاريخ چه از نوع مثبت و يا منفي  آن وجود دارد. بنابراين در اينجا سعي خواهم نمود به انگيزه ها و چرايي ايجاد اين حركت نظري بيافكنم.
بعد از انقلاب مشروطيت و وقايع درد ناك تير خوردن و شهادت ستارخان در تهران ؛ قتل عام و غارت اهالي غرب آذربايجان بدست جيلو ها ؛ ارامنه و كردها ؛ به حاشيه رانده شدن اقتصاد و اقتدار سياسي آذربايجان در زمان پهلوي اول و تحقير ها و توهين هاي مقامات دولتي كه بطور رسمي بر عليه آذربايجان اعمال ميشد، به تدريج آذربايجان از يك ايالت مقتدر سياسي و اقتصادي تبديل به منطقه سوخته كرد كه منجر به سقوط فرهنگ و سياست و اقتصاد آذربايجان به رده هاي چندم شد . از طرفي پس از اشغال آذربايجان توسط روس ها و بالا گرفتن تب انقلابي در جهان بالتبع آذربايجاني ها كه از وضع موجود ناراضي بودند در صدد چاره جويي بر آمدند. دراثر اقدامات پان ايرانيست ها اعتبار نامه آقاي پيشه وري كه به عنوان نماينده اول آذربايجان به مجلس شورا راه يافته بود رد شد. اين اقدام جرقه اي بود كه به شعله ور شدن خشم مردم تبريز انجاميد. براي درك بهتر اوضاع به سخنراني آقاي پيشه وري در تابستان 1324در سالن شير و خورشيد تبريز توجه كنيم:

" افسوس که مقالات آتشین و جملات شدید اللحن ما بی تاثیر و بی پاسخ ماند . تهران تکان خورد , ولی به سمت ارتجاع و به سمت پایمال کردن حقوق خلق ها کشیده شد . وضعیت سر انجام چنان حاد شد که به یقین دانستم که از ماندن در تهران و مقاله نوشتن و نطق کردن ها نتیجه ای حاصل نخواهد شد ."
 در جاي ديگر مي گويد:

" باید با نیروهای خلق آذربایجان در اینجا حکومت ملی بوجود آوریم. تهران  سر ارتجاع و مرکز استبداد است . تهران مخالف تمام جنبشهای اطراف است . در وحله اول باید از آنجا چشم بپوشیم و مستقیما همینجا کاری بکنیم .حقانیت این فکر ,زمانی در ذهنم من روشن تر جلوه کرد که با مامورین مسئول دولتی در باره تلگراف های تظلم و دادخواهانه خلق آذربایجان مذاکره کرد. مثلا بیات گفت که من از طریق رادیو صحبت کرده ام و دیگر لازم نیست که مردم با عریضه و تلگراف به خودشان زحمت دهند . صدر گفت , هزار تلگراف هم که فرستاده شود من حتی جواب هم نخواهم داد ."

و ادامه مي دهد:

"تهران همیشه سعی کرده است که آذربایجان را تحت فشار نگهدارد . عناصر خائنی که در آنجا حکم می رانند حتی یک لحظه نیز از نابود کردن رهبران ما و شکستن غرور ملی ما صرفنظر نکرده است . کشانده شدن خائنانه سردار بزرگ خلق آذربایجان "ستار خان"  به تهران و کشته شدن او هنوز از یاد نرفته است.

لذا جهت سروسامان دادن به امور و تامين خواست هاي ملي مردم آذربايجان ، پيشه وري و هم فكرانش تصميم ميگيرند كه حكومت محلي آذربايجان را تشكيل داده و از اين طريق دمكراسي و خواست مردم به مركز تحميل و در كل ايران تعميم داده شود . اين قسمت را دوباره از سخنراني فوق الذكر عيناً نقل مي كنم:

"به ناچار به فکر کردن درباره بحث های طولانی ای پرداختم که یک سال قبل , اینجا , در تبریز داشتیم .این طرح بسیار ساده بود . بسیاری از هم مسلکان من در تبریز , با طرح ازاین نکته که از تهران کاری ساخته نیست , گفتند باید از آذربایجان شروع کرد . باید اول اینجا را اصلاح کرد . باید با نیروهای خلق آذربایجان در اینجا حکومت ملی بوجود آوریم. "

خوانندگان محترم توجه داشته باشند در اين مقاله قصد نگارنده به هيچ عنوان ارائه مطلب در عليه يا له حركت 21 آذر نيست.از آنجائيكه اسناد اين واقعه مهم هنوز به قدر كافي و بي طرفانه و آزاد توسط دولت ايران و دولت روسيه و نه حتي دولت آذربايجان شمالي در اختيار عموم پژوهشگران قرار نگرفته است ، و اينجانب هم دسترسي به اسرار غيب ندارم كه بدانم در قلب تك تك رهبران فرقه چه مي گذشته كه بالفرض آنها قصد تجزيه ايران را داشته اند يا قصدشان خيانت بوده است يا خيرواساساً قصد اين مقاله داوري در مورد اين حركت نمي باشد ، بلكه فقط مي خواهم توجه عزيزان را به اين نكته جلب كنم كه از آن روز تا امروز چيزي تغيير نكرده ماهييت مشكلات و خواسته ها همان است كه بود ؛ موضع گيري دولت مركزي هيچ فرقي نكرده و راه حل فعالين نيز به انحائ مختلف همان است كه 64 سال قبل ارائه مي شد. هنوز هم هركس حتي از اصول مصرح قانون اساسي مثل اصل 15 ، 19؛ 27 وغيره حرف مي زند تجزيه طلب و عامل خارجي و پان تورك و هزار كوفت و زهر مار ديگر مي شود. شاه و تيمسار بيات و ديگران در بعد از سركوب فرقه ؛ نخست وزير شاه پس از سركوب مردم تبريز در 29بهمن 56؛ نخست وزير موقت آقاي بازرگان پس از سركوب خلق مسلمان و استاندار هاي آذربايجان شرقي و غربي و ساير مسئولين بعد از اعتراضات خرداد 85 همه و همه يك چيز گفتند  هيچكدام اينها تبريزي و آذربايجاني نبودند ، همه از آن طرف مرز ها آمده بودند . جواب مردم هم براي همه يكي بود : اروجعلي ، برجعلي هاردان اولدي خاريجه لي. (اروجعلي و برجعلي از كجا شدن خارجكي ).

هنوز مردان و زناني دراين خاك هستند كه به كوچكترين بهانه اي حاضر به بذل جان و مال در راه آذربايجان هستند؛ هنوز افراد ديگري از آذربايجاني و غير هستند كه به كوچكترين اشاره حاضر به قتل و غارت و ... هستند. هنوز هم دولت مركزي داريم . هنوز هم هزار درد بي درمان به قوت خود باقي است.

والسلام . اورمولو تايماز آذر 88

هیچ نظری موجود نیست: