سه‌شنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۰

قاجاریه جواهری مدفون در تاریخ - به بهانه درگذشت آخرین رئیس ایل قاجار


خبرگزاریها گزارش دادند سلطانعلی میرزا قاجار برادر زاده احمد شاه  و آخرین رییس ایل قاجار، در  هشتاد سالگی و در پاریس درگذشت . شاید این خبر کوتاه برای خیلی ها در ایران یادآور صدها صفحه کتاب درس تاریخی در باره بی لیاقتی و فقر و فاقه ، جهل و خرافات و وطن فروشی و از دست دادن هزاران کیلومتر از مام وطن باشد. شاید خیلی ها هم به یکی از دهها و صدها فیلمی که از دوران قاجار ساخته شده و فقط نکبت و ضعف و زبونی را نشان می دهد فکر کنند

اما تصور کنید اگر احمد شاه بر اریکه قدرت می ماند و کشور به سلامت از ورطه جنگ اول جهانی می گذشت ، آیا تاریخ را ما بازهم به شرحی که گذشت به یاد می آوردیم یا قضیه چیز دیگری می توانست باشد؟ برای درک بهتر اوضاع از روش قیاس منطقی ،  نظری متفاوت به مسئله  بیافکنیم . به نظر شما اگر قاجاریه آن چنان که خوانده ایم می بود چگونه روشن فکران صدر مشروطه در  چنان

دوشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۰

21 آذر مناسيبتيله-محمد بي ريا



ازسلسله مقالاتی که مهم بوده وبا مسدود شدن این وبلاگ در بلاگفا از دسترس خارج شد مقالاتی با عنوان به مناسبت 21 آزر بود که بار دیگر جهت استفاده علاقمندان مجددا انتشار داده میشود.همچنین نسخه پی دی اف این مقالات را می توانید از قسمت دانلود کنید همین وبلاگ در آرشیو خود ذخیره نمایید
21 آذر مناسيبتيله-محمد بي ریا


 من ئولسم باخ بو اوراقه
تحسرله مني ياد ائت
توپور چرخ جفاكاره
معذّب روحومي شادائت
                                                                          محمد بي ريا
                
اصل آدي محمد باقير زاده؛ آمما بي ريا تخلص اتديينه گوره بي ريايه مشهور اولدي.1914 تبريز ده آنادان اولدي. سگگيز ياشيندا باكي يوليلا مشهده گدير آمما آناسي اورانين هاواسيلا راحاتلاميينجا ينيدن باكيا كوچميه مجبور اولورلار. آناسينين دونياسين دييشمه سينن سونرا تبريزه قاييديب ؛ گوليستان باغيندا بلدييه يه ايكي ايل بويوجا ايشلير. ريضا شاه دان سونرا تبريزده ادبيات صحيفه سين بيراخير.
محمد بي ريا جاوانليقدا
محمد بي ريا؛ ميرزه علي شبستري و اعتيمادي لا ؛ بيرگه جمعيت آذربايجان آدلي تشكيلاتي قورورلار.1321   ده تبريز ده خليل آذر (اينقيلاب) بيرينجي فهله لر ايتحاديه سين ؛ توده حيزبينين بونيه سينين اشيگينده تاسيس ادير و بو توده ايلرين مذاقينا هچ خوش گلمير.بو ايختيلافلار ؛ ان يوخاري سوييه چيخير و توده اي لر كي بي ريادا اونلاردان بيريدي؛ علي زاده آدلا بيريله بو تشكيلاتي اله گچيريرلر.
محمد بي ريا 1321ده باكيا گدير و صمد وورغون لا ؛ موختليف محفيللرده شيعر اوخومايا مشغول اولور.آمما شوروي مقاملارينان دوز دميينجه ايران كونسولو ؛ يارديميلا؛ بيرده تبريزه دونور. تبريزه دوندوكدن سونرا اردشير آوانايسان(توده حيزبينين باشچيسي) اونلا علاقه قورور و اوسته گتديي كيمي ؛ خليل آذرين تشكيلاتين اله گچيرمه يه ترغيب ادير.بله ليكله شاعير سياستين قورقونج درينليكلرينه انير.
قودرتلي نطقلري سايه سينده اله بير قدرته چاتير كي اوستاندار اوننان چكيلمه يه و يالتاقليق المه يه مجبور اولور.گتديكجه خالقدان آيريلير و كوچه بازاردا ايكي روس سالداتيلا گزمه يه باشلير. همده ئوز مخاليفلرين فهله لر ايتحاديه سينده موستاراحا سالديرير.ايش اورا چكير كي ينيدن ائولنير و تبريزين بويوك سرماياداري خويي خرجيله طنطنه لي بير توي ورير.
1323دن" بي ريا" نين فعاليت لري داها دا چوخالير.بير طرفدن شيمال نفت ايمتيازين روسلارا ورمه يه چاليشير و بير طرفدن مطبوعاتدا گنيش فعاليت گوسترير.
1324ده مرحوم پيشه وري كي ميللت وكيلي اولاراق شورا مجليسينه گتميشدي ؛ دوكتور مصدق ين چابالاري نتيجه سينده اعتيباري رد اولور و تبريزه گري دونورو آذربايجان دمقيرات فيرقه سين تشكيل ادير.21آذرده ميللي مجليس ؛ ميللي حكومتي ايعلان ادير و بي ريا معاريف وزيري سچيلير.
بو زامان بي ريا ادبيات معليمي اولاراق آذربايجان دانيشگاهيندا درس ورمه يه ده باشلير. بي ريانين خيدمت لريندن آناديلي كيتابلاري و تورك ديلينده گوندليك لر و درگيلرين چيخاتماسيدا ديقته لاييق دير.تهرانلا موذاكيره لرده بو دانيشيقلارين ان جيددي موخاليفلريندن بيري ؛ گينه محمد بي ريادي . آمما تعجوبله ايران اوردوسو آذزبايجانا سالديرماق ايستديينده گينه بو بي ريادي كي ساواشمماماق و تسليمه يانا قرار ورنلرين ايچينده. شاعيرين بو قرارسيز و نچه وجهيلي شخصييتي؛ فرقه نين داغيلماسي و شيمالي آذربايجانا كوچدوكدن سونرادا؛ الينه ايش ورير . دونكي توده اي؛ بو سفر كشكول گوتورور و عيرفانا ئوز گتيرير و هر جوما مسچيده گدير و ناسيوناليستي و مذهبي تشبثلر ادير. پيشه ورينين ئولوموندن سونرا كمونيستلرين غضبينه اوغراييب و 10 ايل حبسه چاتديريلير.سونرا ايللر بويي سورگونه گوندريلير. و تكجه ايستالينين ئولوموندن سونرا آزادليقا گووشور.هر حالدا 33ايل هيرمان و هيجراننان سونرا 66 ياشيندا ايران ايسلام اينقيلابيندان سونرا تبريزه دونور.بو زامان ايل ياريم اينقيلابدان گچميشدي و آيت الله شريعتمدار و حيزب خلق موسلمان گرگينليك لري آذربايجاندا ئوز ورمك ديدي. بو زامان شاعير تبريزه گلير آمما كيمسه بو آغ بيرچكلي ؛ سينيخ قوجا كيشيني خاطير لايا بيلمير.بو زامان حتي تبريزين ايفراطي له ري، ئوني جوما نامازينا سوخمورلار.
بله ليكله بير تراژدي، محمد بي ريانين عومري باشا چاتير. آنا ديلي هفته ليگي 16نجي ساييندا بله يازير : محمد بي رياني ئولدوردولر.
الحد داشينين ئوستونده بله يازير:
وورما ال تربتيمه؛ تربت آدم ده منم
نه او دنيا ؛نه بو دونيا؛ ايكي عالم ده منم
نيله ييم پي آپاران اولمادي بو وارليغيما
عيش و عشرت ده منم؛ محنت و ماتم ده منم
آراما قبريمي؛ آختارما منيم باش داشيمي
 رسم ده نوح اسم ده خاتم ده منم


به مناسبت 21آذر-اورميه- به مناسبت 21آذر- مجمع نجات اسلام در اورميه


ازسلسله مقالاتی که مهم بوده وبا مسدود شدن این وبلاگ در بلاگفا از دسترس خارج شد مقالاتی با عنوان به مناسبت 21 آزر بود که بار دیگر جهت استفاده علاقمندان مجددا انتشار داده میشود.همچنین نسخه پی دی اف این مقالات را می توانید از قسمت دانلود کنید همین وبلاگ در آرشیو خود ذخیره نمایید.
به مناسبت 21آذر- مجمع نجات اسلام در اورميه


در اثناي جنگ دوم و اشغال ايران توسط قواي روس و انگليس اگرچه اين دو دولت در مقابل دشمن مشترك خود يعني آلمان هيتلري اتفاق معنوي و عملي داشتند وليكن از همان ابتدا به فكر روزهاي بعد از پايان جنگ بوده و به هيچ عنوان قصد تحمل يا دادن امتياز به يكديگر را نداشتند. روسها با استفاده از حزب توده و تب عمومي كمونيسم بويژه در بين ارامنه ؛ آسوري ها ؛ آذربايجاني ها و ساكنان صفحات شمالي بخصوص گيلان سعي در كاهش نفوذ انگليس ها داشتند. طرف مقابل يعني انگليس ها نيز با استفاده از كانون ها و مجامع به ظاهر خيريه سعي داشتند از نفوذ كمونيسم در بين مردم جلوگيري كنند.
تمام اين مراكز با هماهنگي و رهبري سيد ضيا عامل كودتاي 1299 وروي كار آمدن رضا شاه كه بعد از روي كار آمدن وي به فلسطين رفته بود و در آنجا به كار كشاورزي و دلالي زمين اشتغال داشت انجام مي شد.از جمله اين احزاب و مراكز حزب وطن و استقلال در تبريز؛ و انجمن خيريه مستقيماً زير نظر سيد ضيا فعاليت مي كردند.
سيد ضياالدين طباطبايي در شهريور 1320 دوباره به ايران فراخوانده شد.به كمك او ساتن جاسوس انگليسي در نقش ايران شناس وظيفه ارتباط با روحانيون را داشت. گروههاي جاسوسي ديگر با استفاده از اغواگري يك جاسوس زن انگليسي نيز در ميان عشاير كرد آذربايجان فعاليت داشتند. نگاه كنيد به كتاب جاسوس چشم آبي و ارتباطاتي كه اين جاسوس از جمله با زرو خان بهادري كه از اكراد مهاجر از سوريه بود و در منطقه بالانيش تا اوشنو و داخل خاك عراق داراي نفوذ وقدرت بود.
در اورميه با جمع شدن ده نفر از ملاكين و چند نفر معممين در اواخر 1320 مجمع نجات اسلام تشكيل شد. اعضاي مجمع عبارت بودند از :
ابراهيم صمصامي(وكيل دادگستري و رهبر جمعيت كه راب اصلي با سيد ضيا الدين طباطبايي بود.
پسر صمصامي
ابولحسن روشن افشار (از خوانين)
سيد قاسم انتصاري(از ملاكين)
حاج خطيبي(ازمتنفذين شهر)
حاج شهيدي(ازمتنفذين شهر)
محمد تمدن (ضد روس ؛مورخ ؛ روزنامه نگار )
احتشام الواعظين ( از روحانيون)
حاج ميرزا غلام فقهي(روحاني و ملاك؛ اين فرد بعدها به فرقه به جرگه شاه پرست ها در آمد و حكم اعدام فداييان راصادر كرد)
ميرزا ولي حقيري (كتاب فروش)
مركز نجات اسلام در خانه صمصامي واقع در كومورچي بازاري(بازار ذغال فروشان)-پشت مسجد اعظم-
و گاهي در خانه حقيري تشكيل مي شد.اينان در ظاهر براي تهيه ارزاق و سر پناه براي مردم مستمند و در باطن براي مقاصد فوق الذكر فعاليت مي كردند.
نيروهاي شوروي بعد از مدت كمي فعاليت اينها را كشف و نامبردگان را توسط سرهنگ زنگنه از آذربايجان اخراج و به تهران تبعيد كردند.در اين بين احتشام الواعظين به زندگي معمولي خود ادامه داد و بعدا با دختر كم سالي ازدواج كرد كه مايه مسخره كردن مردم شد و اشعاري در كوچه و بازار برايش خوانده مي شد.
اين مجمع هيچگاه دربين اهالي اورميه نتوانست توفيق پيدا كند و علي دهقان نيز نتوانست اقدامات آنان را در كتاب خود سرزمين زرتشت توجيه كند.


به مناسبت 21آذر- كشتار فداييان فرقه دمكرات در اورميه


ازسلسله مقالاتی که مهم بوده وبا مسدود شدن این وبلاگ در بلاگفا از دسترس خارج شد مقالاتی با عنوان به مناسبت 21 آزر بود که بار دیگر جهت استفاده علاقمندان مجددا انتشار داده میشود.همچنین نسخه پی دی اف این مقالات را می توانید از قسمت دانلود کنید همین وبلاگ در آرشیو خود ذخیره نمایی
كشتار فداييان فرقه دمكرات در اورميه

دسته هاي شاه پرست كه متشكل از نوكرها وخدمه هاي ملاكين (كه از آذربايجان رانده شده بودند) ؛ گروهبانها و استوارهاي قديمي ؛ فواحش ومعتادين ؛ خوانين و عشاير ؛ ماموران دولتي كه با لباس مبدل وارد آذربايجان شده بودند . تاسف بار تر از همه تعدادي از عناصر فرصت طلب كه از اعضاي فرقه دمكرات بوده و به نيروهاي دولتي پيوسته بودند؛ قبل از ورود نيروهاي ارتش كه به بهانه نظارت بر انتخابات به آذربايجان حمله ورشده بودند به كشتار وحشتناكي در همه شهرها و روستاهاي آذربايجان دست زدند.
سقوط ناگهاني و تصميم غير منتظره مبني بر عدم مقاومت باعث بلاتكليفي بسياري از فداييان شد . سرماي بسيار طاقت فرساي آن سال هم به كمك نيروهاي دولتي آمد و بسياري را رقم زد . بعلت نبود روزنامه هاي مستقل و عدم انتشار آمار كشته شدگان از طرف دولت منابع مختلف از كشته شدن دو تا بيست و پنج هزار نفردر سراسر آذربايجان حكايت دارد.
علي دهقان كه بعدها استاندار آذربايجان شرقي شد از مخالفان فرقه بوده و صاحب كتاب اروميه سرزمين زرتشت است مي نويسد :
سران فرقه دمكرات را از جاهائيكه مخفي شده بودند بيرون آورده و در استانداري نگهداري مي كردند . اين افراد عبارت بودند از آزاد وطن رييس فرقه ؛ عباس فتحي معاون وي ؛ محمد عليخان مويد زاده ؛ بهرام نابي ؛ دكتر به به دندانساز ؛ يكاني از سران مشروطيت ؛ جيبو درشكه چي و كسان ديگر.
برنامه كشتار به اين روال بود :
 براي اينكه اين كشت و كشتارها به پاي قواي دولتي نوشته نشود و به اصطلاح امروز يك حركت مردمي و خود جوش تلقي گردد سريعاً توسط دسته هاي شاه پرست بدون محاكمه و سريع كشتار متجاسرين(اعضاي فرقه دمكرات ) را قبل از ورود ارتش به پايان ببرند . همين رويه در تبريز و ساير جاهاي آذربايجان نيز تكرار شد.
 باز از قول علي دهقان :
اهالي براي اينكه خودشان سزاي دمكراتها را بدهند تصميم گرفتند حاجي نصرت نظام احمدي و حاجي غلام فقهي مجازات را تعيين كنند .لذا اينان حكم اعدام را شفاهاً صادر مي كردند . چون آن موقع احساسات بر منطق غلبه داشت لذا شب هاي بين 23تا 26 آذر دستور اجراي اعدام صادر مي شد. معروف است احمدي اين جمله را بكار مي برد:
                                 ببريد اينها را راحت كنيد

اسامي تعدادي از كساني كه بي گناه و بدون ارتكاب هيچ جرم و جنايتي در اورميه اعدام شدند:
اين افراد را سوار درشكه كرده و در توتستان نزديك شهر معروف به چوكقور باغچا (محدوده فعلي خيابان باكري از انتهاي خيابان دانش تا اداره برق) برده وهمگي را گلوله باران كردند :
محمد امين آزاد وطن
در زمان رضا خان مدتي در زنجان تبعيد بود و مدتي را نيز در زندان قصر زنداني بود. عضو حزب توده ؛ عضو مجلس ملي آذربايجان و فرمانده فداييان اورميه ( اين شخص به شهادت بسياري از معتمدين شهر كه هم اكنون نيز تعدادي از آنان زنده هستند فردي مطلع ؛ سخراني چيره دست ؛ بسيار خوش سابقه و مهربان بوده است )
اسحاق يوناف (آشوري) ، يپرم زيندشت (آشوري) ، رابي يوشيت بت دانيل (آشوري) ،‌ حسن بختياري دانشجوي دانشكده افسري و پدرش ، آرشاك هاسوپيان (ارمني) اعدام در تبريز ،‌هوسپ هوسپيان(ارمني) اعدام در تبريز، بابا داريوش؛يوليوس يونان؛‌بهرام؛ علائ الدين برادر بهرام ؛ دكتر بابك (به به) دندانساز (همگي آشوري )، ويلسون سرگيز (ارمني ) اعدام در تبريز ؛ ابراهيم جليلي ؛ محمد عليخان مويد زاده ، الهوردي مهاجر، بهرام نابي ، عباس فتحي معاون آزاد وطن عضو مجلس ملي و دريافت كننده مدال 21آذر؛نوراله يكاني از ياران ستارخان از مشروطه چيهاي قديمي اروميه ؛ عضو مجلس ملي و رييس نظميه اورميه ايشان به دار آويخته شد.اين وطن پرست نامي در جنبش خياباني؛ پسيان؛ ماژور لاهوتي نيز شركت داشت.
جيبو درشكه چي (آشوري)، مير ايوب شكيبا رييس فرهنگ اورميه كه درقيام جنگل نيز شركت داشت،
 حيدر حيدري( صدر كارگران) ؛ ولي گنجه مهر
افراد زير همگي از دهاتيهاي اروميه و آشوري بودند :
مندو جبرئيل؛گورگيز خاچو؛ باباخان؛خسرو يعقوب ؛‌آرام يوسف ؛ گورگيز رستم ؛ كئكو؛ ابراهيم بدل ؛ يوشيه يعقوب؛ كرشون موهارچ
همچنين افراد زير در خوي و ماكو اعدام شدند:
اسماعيل اقبال ؛ اسماعيل قفقاز ؛ عبدالحسين احمدي(عضو مجلس ملي)
اما اين كشتارها به نخستين روزهاي شكست محدود نشد بلكه ماهها بعد نيز ادامه يافت.البته تراژدي فقط محدود به كشتار نبود بلكه افراد متنفذ و كساني كه مناصب خوبي داشتند خلعيت شده ودر اثر ناچاري مجبور شدند به كارهايي گمارده شوند كه قبلا ً حتي به فكرشان نيز نمي رسيد .يكي از اقوام نگارنده كه افسر ارتش بود و از حبشه روستايي در اطراف سالماس و ساكن اورميه كه با دختري اروميه اي كه قوم و خويش ما بود ازدواج كرده بود در آخر عمر خود در بلديه به شغل سپوري اشتغال داشت و در نهايت فقر درگذشت.بسياري نيز به جرم اينكه اقوامشان در فرقه فدايي بودند از مناصب دولتي محروم شدند. (وه كه چه شباهتي بين همه ديكتاتورها و فاشيست ها در همه اعصار  وجود دارد.)
 اورمولو تايماز 3/9/88


به مناسبت 21آذر- ديروز و امروز حركت ملي 21آذر

ازسلسله مقالاتی که مهم بوده وبا مسدود شدن این وبلاگ در بلاگفا از دسترس خارج شد مقالاتی با عنوان به مناسبت 21 آزر بود که بار دیگر جهت استفاده علاقمندان مجددا انتشار داده میشود.همچنین نسخه پی دی اف این مقالات را می توانید از قسمت دانلود کنید همین وبلاگ در آرشیو خود ذخیره نمایید


به مناسبت 21آذر- ديروز و امروز حركت ملي 21آذر


هيچكس نمي تواند منكر واقعيت تاريخي و اهميت واقعه 21آذر يعني تشكيل مجلس ملي يا محلي آذربايجان و تشكيل دولت محلي آذربايجان و نيز اثرات و تبعاتي كه سقوط تشكيلات فرقه دمكرات آذربايجان در زندگي مردم آذربايجان داشت و تاكنون نيز ادامه دارد ؛ باشد. صرفنظر از اينكه خوانندگان محترم تعلق خاطر به اين حركت داشته باشند و يا مخالف آن باشند بايستي اذعان نمود كه چه اين حركت را مردمي بدانيم  و يا به عكس اين حركت را وابسته به شوروي و بيگانه فرض كنيم برخاسته از برخي شرايط و خواست ها و مشكلات مردم آذربايجان بوده كه هنوز هم به نوعي هيچكدام از آنها حل نشده است و در صورت برقراري شرايط مساعد باز هم به شكل ديگر امكان تكرار تاريخ چه از نوع مثبت و يا منفي  آن وجود دارد. بنابراين در اينجا سعي خواهم نمود به انگيزه ها و چرايي ايجاد اين حركت نظري بيافكنم.
بعد از انقلاب مشروطيت و وقايع درد ناك تير خوردن و شهادت ستارخان در تهران ؛ قتل عام و غارت اهالي غرب آذربايجان بدست جيلو ها ؛ ارامنه و كردها ؛ به حاشيه رانده شدن اقتصاد و اقتدار سياسي آذربايجان در زمان پهلوي اول و تحقير ها و توهين هاي مقامات دولتي كه بطور رسمي بر عليه آذربايجان اعمال ميشد، به تدريج آذربايجان از يك ايالت مقتدر سياسي و اقتصادي تبديل به منطقه سوخته كرد كه منجر به سقوط فرهنگ و سياست و اقتصاد آذربايجان به رده هاي چندم شد . از طرفي پس از اشغال آذربايجان توسط روس ها و بالا گرفتن تب انقلابي در جهان بالتبع آذربايجاني ها كه از وضع موجود ناراضي بودند در صدد چاره جويي بر آمدند. دراثر اقدامات پان ايرانيست ها اعتبار نامه آقاي پيشه وري كه به عنوان نماينده اول آذربايجان به مجلس شورا راه يافته بود رد شد. اين اقدام جرقه اي بود كه به شعله ور شدن خشم مردم تبريز انجاميد. براي درك بهتر اوضاع به سخنراني آقاي پيشه وري در تابستان 1324در سالن شير و خورشيد تبريز توجه كنيم:

" افسوس که مقالات آتشین و جملات شدید اللحن ما بی تاثیر و بی پاسخ ماند . تهران تکان خورد , ولی به سمت ارتجاع و به سمت پایمال کردن حقوق خلق ها کشیده شد . وضعیت سر انجام چنان حاد شد که به یقین دانستم که از ماندن در تهران و مقاله نوشتن و نطق کردن ها نتیجه ای حاصل نخواهد شد ."
 در جاي ديگر مي گويد:

" باید با نیروهای خلق آذربایجان در اینجا حکومت ملی بوجود آوریم. تهران  سر ارتجاع و مرکز استبداد است . تهران مخالف تمام جنبشهای اطراف است . در وحله اول باید از آنجا چشم بپوشیم و مستقیما همینجا کاری بکنیم .حقانیت این فکر ,زمانی در ذهنم من روشن تر جلوه کرد که با مامورین مسئول دولتی در باره تلگراف های تظلم و دادخواهانه خلق آذربایجان مذاکره کرد. مثلا بیات گفت که من از طریق رادیو صحبت کرده ام و دیگر لازم نیست که مردم با عریضه و تلگراف به خودشان زحمت دهند . صدر گفت , هزار تلگراف هم که فرستاده شود من حتی جواب هم نخواهم داد ."

و ادامه مي دهد:

"تهران همیشه سعی کرده است که آذربایجان را تحت فشار نگهدارد . عناصر خائنی که در آنجا حکم می رانند حتی یک لحظه نیز از نابود کردن رهبران ما و شکستن غرور ملی ما صرفنظر نکرده است . کشانده شدن خائنانه سردار بزرگ خلق آذربایجان "ستار خان"  به تهران و کشته شدن او هنوز از یاد نرفته است.

لذا جهت سروسامان دادن به امور و تامين خواست هاي ملي مردم آذربايجان ، پيشه وري و هم فكرانش تصميم ميگيرند كه حكومت محلي آذربايجان را تشكيل داده و از اين طريق دمكراسي و خواست مردم به مركز تحميل و در كل ايران تعميم داده شود . اين قسمت را دوباره از سخنراني فوق الذكر عيناً نقل مي كنم:

"به ناچار به فکر کردن درباره بحث های طولانی ای پرداختم که یک سال قبل , اینجا , در تبریز داشتیم .این طرح بسیار ساده بود . بسیاری از هم مسلکان من در تبریز , با طرح ازاین نکته که از تهران کاری ساخته نیست , گفتند باید از آذربایجان شروع کرد . باید اول اینجا را اصلاح کرد . باید با نیروهای خلق آذربایجان در اینجا حکومت ملی بوجود آوریم. "

خوانندگان محترم توجه داشته باشند در اين مقاله قصد نگارنده به هيچ عنوان ارائه مطلب در عليه يا له حركت 21 آذر نيست.از آنجائيكه اسناد اين واقعه مهم هنوز به قدر كافي و بي طرفانه و آزاد توسط دولت ايران و دولت روسيه و نه حتي دولت آذربايجان شمالي در اختيار عموم پژوهشگران قرار نگرفته است ، و اينجانب هم دسترسي به اسرار غيب ندارم كه بدانم در قلب تك تك رهبران فرقه چه مي گذشته كه بالفرض آنها قصد تجزيه ايران را داشته اند يا قصدشان خيانت بوده است يا خيرواساساً قصد اين مقاله داوري در مورد اين حركت نمي باشد ، بلكه فقط مي خواهم توجه عزيزان را به اين نكته جلب كنم كه از آن روز تا امروز چيزي تغيير نكرده ماهييت مشكلات و خواسته ها همان است كه بود ؛ موضع گيري دولت مركزي هيچ فرقي نكرده و راه حل فعالين نيز به انحائ مختلف همان است كه 64 سال قبل ارائه مي شد. هنوز هم هركس حتي از اصول مصرح قانون اساسي مثل اصل 15 ، 19؛ 27 وغيره حرف مي زند تجزيه طلب و عامل خارجي و پان تورك و هزار كوفت و زهر مار ديگر مي شود. شاه و تيمسار بيات و ديگران در بعد از سركوب فرقه ؛ نخست وزير شاه پس از سركوب مردم تبريز در 29بهمن 56؛ نخست وزير موقت آقاي بازرگان پس از سركوب خلق مسلمان و استاندار هاي آذربايجان شرقي و غربي و ساير مسئولين بعد از اعتراضات خرداد 85 همه و همه يك چيز گفتند  هيچكدام اينها تبريزي و آذربايجاني نبودند ، همه از آن طرف مرز ها آمده بودند . جواب مردم هم براي همه يكي بود : اروجعلي ، برجعلي هاردان اولدي خاريجه لي. (اروجعلي و برجعلي از كجا شدن خارجكي ).

هنوز مردان و زناني دراين خاك هستند كه به كوچكترين بهانه اي حاضر به بذل جان و مال در راه آذربايجان هستند؛ هنوز افراد ديگري از آذربايجاني و غير هستند كه به كوچكترين اشاره حاضر به قتل و غارت و ... هستند. هنوز هم دولت مركزي داريم . هنوز هم هزار درد بي درمان به قوت خود باقي است.

والسلام . اورمولو تايماز آذر 88

به مناسبت 21آذر- تيپ اورميه آخرين مقاومت هاي ارتش

ازسلسله مقالاتی که مهم بوده وبا مسدود شدن این وبلاگ در بلاگفا از دسترس خارج شد مقالاتی با عنوان به مناسبت 21 آزر بود که بار دیگر جهت استفاده علاقمندان مجددا انتشار داده میشود.همچنین نسخه پی دی اف این مقالات را می توانید از قسمت دانلود کنید همین وبلاگ در آرشیو خود ذخیره نمایید
 تيپ اورميه آخرين مقاومت هاي ارتش
سرهنگ زنگنه كه بعد ها سرتيپ شد فرمانده تيپ اورميه واقع در خيابان شهرچايي اروميه را بر عهده داشت. به عكس پادگان تبريز وي ماموران دولتي طرفدار تهران را در دفتر خود جمع كرد تادر مقابل حملات فداييان چاره جويي و اتخاذ تصميم كنند. سرگرد بهاروند رييس ستاد و سرهنگ نوربخش فرمانده ژاندارمري و آقايان امير قاسمي رييس دارايي ؛ آصف رييس دادگستري ؛ رفيعي دادستان و علي دهقان رييس فرهنگ در اين جلسه شركت داشتند.
مقاومت نيروهاي دولتي از 21 تا 25 آذر مانع از ورود فداييان به شهر شد.حتي مذاكرات شورويها و نمايندگان دمكرات ها نيز در 24 آذر نتوانست بر عزم ايشان اثر بگذارد.تمام مغازه ها تعطيل و شهر در وضعيت جنگي قرار داشت.بتدريج پادگان و كلانتريها به محاصره كامل در آمدند. از صبح روز 26آذر بتدريج فداييان و دهاتيهاي مسلح بتدريج وارد شهر مي شدند.
روز 27 آذر سرهنگ آذر نماينده فرقه با سرهنگ زنگنه مذاكره كرده و امريه فرمانده لشگر آذربايجان سرهنگ درخشاني را به وي تسليم مي كند . نهايتا قواي دولتي تصميم به از بين بردن سلاح هاي خود گرفته و افراد نظامي مرخص مي شوند.
سرهنگ زنگنه ؛ سرگرد بهاروند و سرهنگ نوربخش دستگير و به مرند فرستاده مي شوند. تعدادي از نيروها به فداييان پيوسته و تعداد زيادي نيز شب 27 آذر از شهر دور مي شوند.
يوسف عظيما وزير دادگستري حكومت ملي كه خود اهل اورميه مي باشد وارد شهر شده و در 28آذر با جمع كردن روساي ادارت در استانداري به تمشيت امور مي پردازد. بدين تريب با تاخير يك هفته اي اروميه نيز تحت اداره حكومت ملي آذربايجان قرار مي گيرد. ساختمان اصلي فرقه در اورميه در خيابان پهلوي (امام فعلي ) نرسيده به مسجد سردار قرار داشت و اكنون در بقاياي آن پاساژ ستارخان خود نمايي مي كند. مرحوم آزاد وطن اغلب در ميتينگ ها با سخنان تند و آتشين و شعر هاي ميهني در ميدان ايالت براي مردم سخنراني مي كرد.
از ديگر سران فرقه دمكرات كه از سران حركت بوده و فرماندار مراغه بود مرحوم خليل آذرآبادگان بود . ايشان عضو مجلس محلي آذربايجان بود . در اواخر به فرمانداري اردبيل منصوب شده بود و در اردبيل به دستور فرمانده تيپ تير باران شد.

به مناسبت 21آذر-اورميه

ازسلسله مقالاتی که مهم بوده وبا مسدود شدن این وبلاگ در بلاگفا از دسترس خارج شد مقالاتی با عنوان به مناسبت 21 آزر بود که بار دیگر جهت استفاده علاقمندان مجددا انتشار داده میشود.همچنین نسخه پی دی اف این مقالات را می توانید از قسمت دانلود کنید همین وبلاگ در آرشیو خود ذخیره نمایید.

به مناسبت 21آذر-اورميه

در اولين جلسه مجلس ملي افراد ذيل از آذربايجان غربي حضور داشتند. آتش خان بيات ماكو(رييس ايل) از خوي وي بعداً وزير تبليغات حكومت ملي شد.- شيخ موسي كياني(معمم) ازخوي- نورالله خان يكاني از خوي ، مراد علي تيموري ،  عبدالحسن محمودي و ماحمود ترابي از ماكو ؛ قلي خان بوزچلو رييس ايل قاراپاپاق از سولدوز ، صادق ديلمقاني ، مويدزاده ، آزادوطن از اورميه. آقاي عظيما نيز وزير دادگستري حكومت ملي شد.
با استقرار حكومت ملي در اورميه تغييراتي در زندگي مردم روي داد كه برخي قابل توجه بود.
ابتدا عظيما امور استانداري را بدست گرفت. احمد سعيدي (كلانترزاده) فرماندار اورميه شد. افرادي مانند جليل وهاب زاده ؛ كامكار (بابايف) و محمد تمدن در اداره شهر نظارت داشتند. چون اورميه ملاك بسيار بزرگ نداشت و ملاكين حداكثر تا ده آبادي داشتند لذا شامل اصلاحات ارزي نگرديد و فقط از زمينهاي خالصه دولتي(115هكتار) در بين دهاتيها (110خانواده)تقسيم شد.
فرقه دستور داده بود بر خلاف دستور رضا شاه حجاب اختياري شود. به فاصله كوتاهي تعداد زيادي روزنامه به زبان مادري  منتشر شد:
آذربايجان ارگان رسمي فرقه، آزاد ميللت ارگان رسمي مجلس ملي ، يني شرق ، جودت ، اورميه ، جوان لر (ارگان سازمان جوانان فرقه) ، آذر ، آذربايجان اولدوزي ، شاعرلر مجليسي ، معارف وطن ، فدايي ، دموكرات ، گونش.
 آقايان حميد و صولت  آقازاده، ابراهيم سپهر ، كرمعلي زماني ، ربيع انصاري ، مصطفي منوچهري از پيشروان فرقه در اورميه بودند كه همگي افراد مطلع و غالباً  فرهنگي و روشن فكر بودند.
تشكيل انجمن هاي ايالتي و ولايتي از اصول بر زمين مانده مشروطيت از دست آوردهاي اين حركت ملي بود.
وضعيت عشاير كورد:
قبل از استقرار حكومت ملي و بعد از سكون بيست ساله، دوباره دامنه تعدي و غارت عشاير كورد توسعه پيدا كرده بود.  و اين فرصت طلبان دوباره از سوراخ هاي خود بيرون آمده و آنچه در توان داشتند مضايقه نمي كردند. اين قسمت را به اختصار از نوشته تيمسار زنگنه بخوانيم:
روساي عشاير هريك درباري براه انداخته و براي تامين مخارج خود مردم روستاها را مي دوشيدند. عمر خان شريفي رييس ايل شكاك ؛ مركز حكومتش روستاي زيمدشت و محال برادوست  و  صوماي .
رشيد بيگ جهانگيري در محال مرگور ؛ ترگور ؛ دشت ؛ حاكم بلامنازع بود.
زرو بيگ بهادري محال بارانوز چاي ، بالانيش ؛ و منطقه جنوبي اروميه يغماگري خود را داشت.
طه هركي به غارت محال دول و داش اغيل اشتغال داشت.
مقاومت بر عليه اكراد:
به شهادت معتمدين از جمله ابوي مرحوم نگارنده(اورمولو تايماز)كه در آن سالها 18 ساله بوده، دائما بين افراد ژاندارمري و اكراد درگيري اتفاق مي افتاد كه واقعه حمله اكراد به قره باغ و گجين ونيز حمله به كلانتري دروازه بالوو از خونين ترين آنان بود . در اين بين  از خود گذشتگي پرسنل ژاندارمري با حد اقل امكانات و عدم اجازه روسها در استفاده از ارابه جنگي شايان دقت بود . از اهالي اورميه فردي بنام مرحوم  رحمت الله فخر آذري استوار ژاندارمري كه بعد ها تا درجه سرواني ارتقا يافت ( به عكس امروز در واقع ترفيع پرسنل درجه داري به افسري ناممكن بود) رشادت هاي بسيار از خود بروز داد و بارها هدف تير اكراد قرار گرفت و مجروح شد. به قول  شاهدان تا 18 نفر ياغي را خود به ديار فنا فرستاد. به طوري لرزه بر جان اكراد انداخته بود كه براي سرش جايزه تعيين كرده بودند و عاقبت وي را اسير وبه زندان مهاباد منتقل نمودند. ولي اين مرد رشيد قبل از اجراي حكم اعدام با قتل يكي از نگهبانان و كمك خانم دومش(مرحومه عادله خانيم) كه خود كورد  و از اهالي سقز بود موفق شد از راه كانال زيراب مستراح از زندان فرار كرده و به اورميه و سپس تبريز فرار كند. هم اكنون يك كوچه واقع در پشت ميدان توپخانه (بيمارستان سپاه يا شهيد عارفيان ؛ واقع در كوچه ارك بنام وي مزين است).مرحوم فخر آذري بعد از انقلاب و در سال 59 درگذشت. اين شخص  خود از مخالفان فرقه دمكرات بود ولي به شهادت ابوي  مرحوم نگارنده بسياري از اعضاي فرقه را پناه داده و نجات داده بود . از جمله مرحوم حمزه حبشيان(افسرارتش) و مرحوم چولاق ايسماعيل (از كفاشان غولامخان راستاسي و از فداييان فرقه دمكرات) .

21 آذر مناسيبتيله- گر قالساخ 21 آذر ده ، ينه طوفان اولاجاق



ازسلسله مقالاتی که مهم بوده وبا مسدود شدن این وبلاگ در بلاگفا از دسترس خارج شد مقالاتی با عنوان به مناسبت 21 آزر بود که بار دیگر جهت استفاده علاقمندان مجددا انتشار داده میشود.همچنین نسخه پی دی اف این مقالات را می توانید از قسمت دانلود کنید همین وبلاگ در آرشیو خود ذخیره نمایید.
به مناسبت 21آذر - گر قالساخ 21 آذر ده ، ينه طوفان اولاجاق

آه ؛
آه ؛ بير  بولوت  اولسام!
آه بير بولوت اولسام دا ، ياغسام؛
آه بير بولوت اولسام دا ، گورولده سم؛
آه بير بولوت اولسام دا ، شيمشك كيمين چاخسام؛
آه ؛... آه بير  بولوت  اولسام !...

آلتميش ؛ آرتي اوچ ايلدير كي، ير ده؛گوي ده ؛ بير بير يندن كووس كيمي دير. سانكي بيزلري ايمشي لييب لر ؛ بير حوزون ؛ بير اوميد ؛بير سوينج ؛ بير كدر ؛بير چيرپينما ؛ بير رخوت  ؛ بير؛ بير؛ بير ...آردي آردينا گليپ گدير.هر گلديينده  ،هم من ده ، هم سويداشلاريمين  جانيندا  ايز بيراخير.
 بو نادا راضي اولمير روحومدا دامقاسين ووروب گدير.
ئوزومي يوز ياشيندا حيس اديرم !
يوخ!
يوخ!
 يانيلديم ، شاشديم! يوز دييل اوچ يوز ياشيندايام!يوخ يوخ دايان غاليبا  مين ياشيندايام!يوخ يوخ دايان مين دييل مينلر ايل ياشيم وار!
آخي من آذربايجانليام .
نلر گورموشم ؛ نه صفالار سورموشم  .نجه ايفتيخارلارين زيروه سينه اولاشميشام. نجه ظفرلر قازانميشام.نجه سوينميشم. نجه گولموشم.نلر ياشاميشام.نلر! بير اوقدرده حزيمت لره اوغراميشام. بو قاحبه فلك منه نلر چكديرميش ؛ نه لر!!!! نجه تاپتالانميشام . نجه سوسدورولموشام . ئوز  يوردومدا ؛ ئوز يووا مدا مولتجي اولموشام.ديليم ياساق لانيپ . هدلنميشم .آياق آلتيندا قالميشام.
سوننان قار چيچگي كيمين بوزون ايچيندن ديرچلميشم؛اياغا قالخيب بيرده من ؛ من اولموشام.
 بالامي قاردا بورا ندا ارمني كوپگي قادينيمين اليله بوغوب. قودوز جاناوار اليمه كلبچه ووروب. آغزيمداكي قيزيلدان ئوتوري انگيمي سينديريب.ييلماميشام ؛ سينماميشام ؛ بيتمميشم ؛ بيتميه جم ؛ سينمياجام ؛ اودوزمياجام.چونكي سوز ورميشم ؛چونكي قول چكميشم .هم آتالاريما ؛ هم بابالاريما ؛هم ده مندن سونرا گلن بالالاريما.
آخي گلجك بيزيم دير.
آخي گلجك يالچين قايالارين ؛ييلميان لاچين لارين ؛ بلي بوكولمين ؛ صبيرلي ؛ آغيللي خالقلاريندي.گلجك بير خالقينديكي اونون غيرتي ،جسارتي ،ا وميدي ، بيليمي ،خوش گوروسي ،عطوفتي، وطن سوگيسي ، ديرايتي اولا. بونلارين هپسي منده وار . وار اولمايا مجبورام . توكنمه ميه مجبورام . چونكي سوز ورميشم . چونكي قول چكميشم. هم سلفيمه؛ هم ولديمه.
هم، سن باخ عزيزيم !
همده ؛ سن باخ قودوز دوشمانيم !
گور نجه اولاجاق .
قوي سنه دييم ؛ قوي سنه اله بو گچن يوز ايلدن دييم ، اله مشروطه دن ، تبريز دن ؛ لاله سنگرلرينن ؛ علي مسيودان ؛ ستتار خاننان ؛ باغير خاننان ؛ صيقه الاسلامنان ، دار آغاجلاريننان، حيدر عم اوغلونون بومباسيننان. داشناقين خيانتينن. جيلونون قان دان قيزارميش گوزوندن ؛ اورمونون ؛ سالماسين ؛ سولدوزون كورپه بالالاريننان . سميتقونين آت اويناتماسيننان دييم. قوي سنه عوثمانلي عسگرينين . باكيدا ؛ گنجه ده؛ خويدا ؛ اورمودا جانينين فدا اتمه سيندن دييم. جيلونون ؛ ارمني نينين ؛ كوردون قاچيب سيچان دليينين ساتين آلماسيننان دييم. قوي سنه خياوا نينين مظلوم اولوموندن دييم .   قوي سنه پيشه وريدن؛ تهراننان نيظامي روتبه لري بيراخيب وطنه دونوب شهيد اولانلاردان دييم . قوي سنه يير مي بش مين سولان چيچكدن دييم. قوي سنه يتميش بش مين قاچاخدان دييم . مدينه گولگونن دييم . سهراب طاهيردن دييم . سهند دن دييم . سوز سالاري شهرياردان دييم. قوي سنه آذر آيينندا ئولوب كوچه لرده بوراندان قاردان دونانلاردان دييم . قوي سنه  اورمودا آسيلانلاردان  دييم . قوي سنه ديلي باغلانميش صمددن دييم .قانا بوغولموش بهروزدان دييم.  قوي سنه خلق موسلماندان دييم . قوي سنه قاري كورپوسوندن آتيلانلاردان ؛ قوي سنه گولليله قانا بوغولانلاردان دييم . قوي سنه سگيز ايل بويونجا غربده؛ جنوبدا ؛هوردا ؛اهوازدا ؛ ايلامدا ؛سوسوز ئولموش، ئوزي گوزي پارچالانلاردان دييم . قوي سنه باكريلردن دييم. قوي سنه اورمودان ، تبريزدن ،اردبيلدن ؛ خياودان ،خويدان ، ماراغادان ، قوشا چايدان ، سولدوزدان هاراي هاراي توركوم دينلردن دييم . سنه بذ قالاسيندان؛  زهتابيدن ؛هيئت دن ؛ سردارنيادا ن ؛ اله سنين ئوزوندن ، اله باخ .منيم ئوزومدن دييم !
باخ گور  بله ميللتين بله اينسانين زوالي اولارمي؟
 باخ گور بيزي سيليب  ؛سينديريب ؛ بيزي بيزدن آييرانلار نجه بوش فيكير لر سوردورمك دديلر ؟
 باخ گور ، بله بير ميللت ، بله يه ل لر دن اييلر مي ؟
من اينانميرام
 سنده ايننانما
  آخي  گله جك بيزيمدير!
گر قالساخ 21 آذر ده ، ينه طوفان اولاجاق
گور نجه قان قوپاجاق ،كوهنه قفس لر نجه ويران اولاجاق
وطن آزاد اولاجاق ؛آذري  بايجان ينه آباد اولاجاق
اوندا بابكلريميز نغمه سي قالخيب گويه
ميللت ينه شادان اولاجاق                                                                                                                                                                                                   (شاعير ناشيناس)
اورمولو تايماز13/9/88

به مناسبت 21آذر- مشاهدات ارتشبد فردوست از تبريز

ازسلسله مقالاتی که مهم بوده وبا مسدود شدن این وبلاگ در بلاگفا از دسترس خارج شد مقالاتی با عنوان به مناسبت 21 آزر بود که بار دیگر جهت استفاده علاقمندان مجددا انتشار داده میشود.همچنین نسخه پی دی اف این مقالات را می توانید از قسمت دانلود کنید همین وبلاگ در آرشیو خود ذخیره نمایید.

به مناسبت 21آذر- مشاهدات ارتشبد فردوست از تبريز 

ارتشبد فردوست يار غار و دار محمد رضا پهلوي فرزند يك نظامي معمولی بود كه از ابتداي دوران كودكي به عنوان نديم و همراه وليعهد جوان به سبب آنكه شاگردي برجسته بوده به دستور رضا شاه چه در ايران و چه در دوران تحصيل محمد رضا در اروپا همراه وي بود. دكتراي حقوق داشته و دوره هاي متعدد جاسوسي و ضد جاسوسي را گذرانده و از افسران برجسته ساواك بود. وي هميشه پشت پرده بود و روي صحنه كمتر كسي او را ديده است. بسياري او را متهم مي كنند كه به محمدرضا خيانت كرده و تسليم ارتش در انقلاب 57 و اقدامات ارتشبد قره باغي را تا حدودي به وي نسبت مي دهند . برخي نيز تشكيل و يا كمك به تشكيل سازمان اطلاعات و امنيت جمهوري اسلامي كه بعد ها به وزارت خانه تبديل شد را از اقدامات وي مي دانند. وي بعد از انقلاب بدون آنكه دادگاهي شود و يا مجازاتي را تحمل كند در تهران زندگي كرد و با آزادي سالهاي پايان عمرش را سپري كرد. كتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوي نوشته ارتشبد سابق فردوست حاوي نكات برجسته اي است كه مطالعه آن براي دوستداران تاريخ معاصر بسيار گيرا مي باشد ، اگرچه معلوم نيست چه مقدار از واقعيت؛ و يا چه مقدار از دروغ و جنگ رواني را نمايندگي مي كند.

 از صفحه 148تا 154 جلد اول اين كتاب به مشاهدات عيني وي از رخدادهاي آذر سال 1325 اختصاص دارد. در قسمتي از اين يادداشت ها مي خوانيم:
روز 22آذر محمد رضا به من گفت امروز قرار است يك هواپيما به تبريز برود. توهم برو و پس از 48ساعت مراجعت كن. در هواپيما 5ميليون تومن پول بود و يك نماينده از بانك....وارد فرودگاه تبريز كه شديم هنوز ساختمان آن مي سوخت. با كاميون به شهر رفتيم....باز هم دنبال طرفداران پيشه وري بودند و آنها را از خانه هايشان بيرون مي آوردند و خود آنها را اعدام مي كردند .در كنار خيابانها جسد اعدام شده ها زياد ديده مي شد و حدود 2000الي 3000نفر را اعدام كرده بودند. دلايل و انگيزه هاي اين كشتار متفاوت بود . تا حدي كه بعضي به دليل اينكه بدهكار بودند و موقع را مناسب يافته بودند طلبكار را نفله مي كردند.
در جاي ديگري از اين نوشته ها مي خوانيم:
مسئله تصرف آذربايجان جدي نبود و اگر جدي بود با توجه به مواضع كوه قافلان و كوه هاي عجيب آن ، ده لشكر هم نمي توانست آنجا را تصرف كند.
در جاي ديگري به حبس سه تن از ژنرال هاي فرقه و بيست تن از افسران بدون آنكه نامي را ذكر كند مي پردازد:
با آنها صحبت كردم. گفتم مرا مي شناسيد ؟ گفتند بله! گفتم مي دانيد مي توانم كمكتان كنم؟ اگر از اين حركتتان پشيمان هستيد بمن بگوييد. چون شديداً در وضعتان تاثير دارد. به يكديگر نگاه كردند و گفتند نه، كار ما از اينكار ها گذشته و تغيير رويه مفهومي ندارد.
بعد از وضعيت حدود يك ميليون اسلحه و محل نگهداري انها و روش حمل سلاح هاي فرقه به تهران مي نويسد.
در قسمت ديگر مي خوانيم:
 از سال بعد محمد رضا دستور داد كه 21آذر را به عنوان "روز نجات آذربايجان" جشن گرفته و ارتش رژه برود.در حاليكه محمد رضا و ارتش نقش اساسي نداشتند.


در انتهاي اين يادداشت مي نويسد:
حادثه آذربايجان بر روحيه محمد رضا تاثير بسيار شديد گذارد و او كه خود را ناجي آذربايجان مي دانست ديگر حاضر به تبعيت از هيچ نخست وزيري نبود.
قبلاً در جايي ديگر فردوست چنين ابراز عقيده نمود و تحليلي ارائه مي كند:
..و(محمد رضا) بشدت مرعوب آمريكايي ها شده بود . بعد از اين سال ضمن ادامه روابط حسنه با انگليس خود را در اختيار آمريكاييها قرار داد.

به هرحال واقعه 21آذر نه تنها در تاريخ معاصر ايران و آذربايجان تاثير بسيار عمدهاي داشت بلكه همانگونه كه در مقاله تركي در مورد ديوار برلين(برلين دوواري ييخيلدي) نوشته ام سرآغاز جنگ سرد بين شرق و غرب بود كه به طور رسمي در واقعه تخريب ديوار برلين به تاريخ پيوست. اگرچه رقابت بين غرب و روسيه و چين پايان نپذيرفته است.
اورمولو تايماز دهم آذر 88

به مناسبت 21آذر- احمد قوام

ازسلسله مقالاتی که مهم بوده وبا مسدود شدن این وبلاگ در بلاگفا از دسترس خارج شد مقالاتی با عنوان به مناسبت 21 آزر بود که بار دیگر جهت استفاده علاقمندان مجددا انتشار داده میشود.همچنین نسخه پی دی اف این مقالات را می توانید از قسمت دانلود کنید همین وبلاگ در آرشیو خود ذخیره نمایید.

به مناسبت 21آذر- احمد قوام


اكنون بر همه واضح است كه يكي از اصلي ترين مهره هاي ديپلماسي تاريخ معاصر ايران احمد قوام مي باشد. و اگر او نبود شايد سرنوشت حكومت ملي آذربايجان و به طبع آن تاريخ معاصر ايران و خاورميانه و مهمتر از آن جغرافياي سياسي دنياي ترك سرنوشتي غير از اين كه حال شاهد آن هستيم قابل تصور مي بود. احمد قوام اين پير سياست تاريخ معاصر را بشناسيم:
میرزا احمد خان قوام (ملقب به قوام‌السلطنه)، فرزند میرزا ابراهیم معتمدالسلطنه، متولد ۱۲۵۲ ه‍.ش. (۱۲۹۰ ه‍.ق.)، وفات ۲۸ تیر ۱۳۳۴ در تهران، سیاست‌مدار پایان دوران قاجار و روزگار پهلوی بود که پنج بار نخست‌وزیر شد (سه بار در پایان دوران قاجار و دو بار در زمان حکومت محمدرضاشاه پهلوی). او برادر کوچک‌تر وثوق‌الدوله بود.(اين وثوق الدوله همان است كه طرح تقسيم ايران به دو قسمت تحت نفوذ روسها و انگليس را تقديم مجلس كرد )
قیام کلنل محمد تقی خان پسیان در خراسان و حركت ملئ آذربایجان در دوران نخست وزیری قوام رخ داد. او در زمان قاجار لقب قوام‌السلطنه یافت و محمدرضاشاه به او لقب حضرت اشرف را داد (که بعداً پس گرفت). القاب قدیمی‌تر او عبارت‌اند از) منشی حضور (۱۳۱۵ ه‍.ق.)، دبیر حضور (حدود ۱۳۲۲ ه‍.ق.)، و وزیر( حضور (۱۳۳۴ ه‍.ق.).
فرمان مشروطیت ایران که به امضای مظفرالدین شاه قاجار رسید به قلم قوام است.
آخرین نخست‌وزیری وی به سال ۱۳۳۱ بود، که به علت حوادث ۳۰ تیر ۱۳۳۱ پس از چهار روز عزل شد.
قوام السلطنه در زمان ۶ پادشاه زیست ( ناصرالدین شاه ، مظفرالدین شاه ، محمدعلی شاه ، احمدشاه ، رضاشاه و محمدرضاشاه ) که به ۵ تن آنها خدمت کرد ( به غیر از ناصرالدین شاه) . قوام ۱۱ بار فرمان نخست وزیری گرفت ، دولت تشکیل می‌داد و به اراده خودش دولت را تغییر می‌داد که هر دوره آن جنجال های ویژه خود را در پی داشت .


5 بار نخست وزیر شد و چند بار هم به استانداری و فرمانداری رسید. در حکومت خراسان با کلنل محمدتقی خان پسیان رئیس ژاندارمری خراسان درگیری پیدا کرد کلنل که در آغاز با او دوستی داشت به دستور سید ضیا طباطبایی عامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ خورشیدی در روز سیزدهم فروردین ۱۳۰۰ او را به اتفاق دوستان و آشنایانش بازداشت و تحت الحفظ به تهران فرستاد . نخست وزیری سیدضیا ۱۰۰ روز هم به طول نکشید و احمدشاه به دنبال عزل سیدضیا در روز چهارم خرداد ۱۳۰۰ خورشیدی در روز هشتم خرداد فرمان نخست وزیری قوام السلطنه را برایش به زندان او در عشرت آباد فرستاد و او از همانجا به مقر رئیس الوزرایی رسید.
ملاقات قوام با استالین، و سیاست او
این ماجرا را مورخ الدوله سپهر(احمد علی ـ وزیر پیشه و هنر) که در این سفر و در ملاقات بین رهبران سیاسی دو کشور حضور داشت و خود شاهد ماجرا بود، برای شادروان جواد صدر معاون وزارت دارایی آن زمان تعریف کرده‌است.

در آغاز که هیات سیاسی ایران به سرپرستی قوام السلطنه و با شرکت چند وزیر و چند روزنامه نویس وارد مسکو شد. با بی اعتنایی مقامات شوروی و به خصوص استالین روبرو گردید. استالین به موجب اصول تشریفات می‌بایست روز اول نخست وزیر ایران را به حضور می‌پذیرفت اما این کار را از روی عمد به تعویق انداخت. از وقتی که دولت ایران در زمان نخست وزیری ساعد تقاضای شوروی را برای دادن نفت شمال به آن کشور نپذیرفته بود، روابط دو کشور سخت تیره بود. سرانجام استالین حاضر به ملاقات قوام السلطنه و هیات همراه شد. آن روز همگی به اتاق کنفرانس که استالین در صدر آن ایستاده بود وارد شدند. استالین اول با قوام دست داد(البته به سردی) بعد قوام یکی یکی همراهانش را به استالین معرفی کرد که او با آنها سردتر دست داد. آنگاه استالین متقابلا وزیران و مشاوراننش را که مهمتر از همه (مولوتف) بود به قوام السلطنه معرفی کرد آنگاه دو سیاست‌مدار در کنار هم پشت میز نشستند و در طرفین و مقابل آنها افراد هیات ایرانی و رجال شوروی قرار گرفتند. تفرعن و تکبر استالین در آن روز بی حد و بی‌اندازه بود شاید هم به خود حق می‌داد آنچنان متکبر باشد. از مردان مشهور جنگ جهانی دوم که سالها همه خبرهای مطبوعات درباره آنها بود: روزولت رئیس جمهور آمریکا که مرده بود، موسولینی رهبر فاشیست‌های ایتالیا وارونه به دار آویخته شده بود. هیتلر رهبر آلمان نازی و مسبب جنگ پس از شکست به اتفاق معشوقه‌اش اوا براون که همان روز ازدواج کرده بودند، خودکشی و به دستور خودش جسدش سوزانده شد هیدکی توگو ژنرال و نخست وزیر ژاپن پس از شکست دستگیر شد و به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه و اعدام شد. چرچیل نخست وزیر انگلستان و رهبر حزب محافظه کار پس از جنگ جهانی دوم در اولین انتخابات شکست خورد و حکومت را به کلمنت اتلی رهبر حزب کارگر واگذار کرد. پس استالین تنها بازمانده جنگ و فاتح جنگی بود که از ۷ تن از رهبران آن زمان تنها او قدرت مطلقه‌اش را حفظ کرده بود.
استالین گذشته از برخوردهای سردی که از آغاز با قوام داشت طی آن جلسه هم بی اعتنایی خود را به اشکال گوناگون به قوام نشان می‌داد از جمله با وجود قد کوتاهش طوری بر روی صندلی می‌نشست که همیشه قسمتی از پشت کوتاه او، به قوام بلندقامت بود. مرتب پیپ خود را روشن می‌کرد و دودش را به سوی صورت قوام السلطنه فوت می‌کرد. این کار استالین تا مدتی ادامه یافت به طوری که همه افراد هیات متوجه رفتار نامناسب استالین شدند همه مانده بودند که قوام السلطنه سمبل اشرافیت ایران چه عکس‌العملی در مقابل این کار ناشایست رهبر کارگران جهان از خود نشان می‌دهد از هیکل تنومند و قامت بلند قوام که بگذریم همه چیز به نفع استالین با قدرت ترین مرد جهان بود در حالی که قوام نخست وزیر کشوری فقیر و اشغال شد بود که جمعیت آن به زحمت به ۱۸ میلیون نفر می‌رسید، شوروی در آن زمان بیست میلیون سرباز مجهز داشت که تعدادی در ایران بودند و حاضر به ترک کشور نبودند. سرانجام کاسه صبر قوام لبریز شد چه فکری داشت کسی نمی‌دانست ولی همه دیدند دست در جیب بغل خود کرد قوطی سیگار طلای جواهرنشانش را بیرون آورد. برق جواهرات چشم‌ها را خیره کرد سیگاری برداشت (قوام به ندرت سیگار می‌کشیده‌است) ته آن را چند بار بر روی قوطی سیاه طلایی گرانبهایش زد، بعد دست در جیب راست خود کرد سپس دست در جیب دست چپ خود کرد، آنگاه به جیب بغل زد مورخ الدوله سپهر که دانست به دنبال قوطی کبریت می‌گردد دست به جیب برد تا قوطی کبریت را بیرون آورد، اما قوام با آرنج به پهلوی او زد، سیگارش را به لب گذاشت سرش را به طرف استالین خم کرد(یعنی روشن کن). استالین بدون اراده کبریتش را برداشت روشن کرد و مقابل سیگار قوام گرفت، قوام السلطنه مدتی طول داد تا سیگار روشن شود وقتی سیگار گرفت با لبخندی معنی‌دار از استالین تشکر کرد.
سیگار قوام از توتون مخصوص گیلان بود که اداره دخانیات به طور سفارشی برای او تهیه کرده بود، با روشن شدن سیگار بوی عطر آن فضای سالن را پر کرد، به طوری که استالین به قوام گفت:
"
ممکن است یکی از سیگارهای شما را بکشم؟"

قوام السلطنه همین را می‌خواست دست در جیب بغل خود کرد قوطی سیگار را بیرون آورد و مقابل استالین گرفت. رهبر شوروی سیگاری برداشت روشن کرد کمی کشید گفت:
"
من در عمرم سیگاری به این خوبی نکشیده‌ام! "
استالین تا آخر جلسه دیگر دود پیپش را به سوی قوام السلطنه فوت نکرد. مسافرت هیات ایرانی در شوروی هیجده روز طول کشید شب ۱۴ اسفند استالین از قوام السلطنه و هیات همراه دعوت کرد تا در کاخ کرملین میهمان او باشند. به طوری که شنیده می‌شد، استالین که تصور می‌کرد به هدفهایش رسیده‌است قصد داشت ضیافت با شکوهی به افتخار هیات ایرانی بدهد. قبل از رفتن به ضیافت قوام همه افراد را به اتاق خود دعوت کرد دستور داد مقداری زیادی «کره» بیاورند و به همه افراد توصیه کرد مقدار زیادی کره بخورند، این کار باعث شگفت همگان شد قوام گفت:

«
روس‌ها عادت دارند در میهمانی‌ها تست(tost) بدهند یعنی دائم جامشان را به سلامتی افراد گوناگون اعم از حاضران و غایبین یا به افتخار دوستی بالا ببرند، شما هم ناچارید از آنها پیروی کنید روس‌ها مشروب خور حرفه هستند ولی شما نیستید زود مست می‌کنید و همه چیز را بروز می‌دهید اما اگر کره بخورید مشروب بر شما نفوذ نمی‌کند
قوام السلطنه در بازگشت به ایران برنامه‌های متعددی پیاده کرد که سرانجام به منجر به خروج سربازان شوروی از کشور و بازگشت آذربایجان به ایران بود. در این سال حوادث بسیاری در کشور رخ داد که یکی از آنها ماجرای شرکت سه وزیر توده‌ای در هیات دولت و دیگری بازداشت عده‌ای از رجال که به دشمنی با شوروی شهرت داشتند. یکی از اینها سیدضیا طباطبایی بود که بازداشت او سابقه‌ای داشت که به بیست و چهار سال قبل از آن روزگار بر می‌گشت.
آخرین و بزرگترین خطای بزرگ قوام السلطنه
آخرین و بزرگترین خطای بزرگ قوام السلطنه که از جاه‌طلبی بی‌حد او سرچشمه می‌گرفت، قبول نخست وزیری در تاریخ ۲۷ تیرماه ۱۳۳۱ و پس از قهر و استعفای دکتر مصدق از نخست وزیری بود که آن خطا را با صدور اعلامیه شدید اللحن «کشتی‌بان را سیاستی دگر آمد» تکمیل کرد. این کار منجر به وقایع خونین ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و عزل قوام و مصادره اموال او به وسیله مجلس آن هم به قید ۳ فوریت شد.

 قوام السلطنه پس از استعفا یا در حقیقت عزل از نخست وزیری، با اطلاع و کمک ضمنی دکتر مصدق حدود یک سال در خفاگاه زندگی کرد دکتر مصدق می‌دانست اگر قوام به دست طرفداران دکتر مظفر بقایی و انتقام جویان ۳۰ تیر که همه‌جا و شب و روز در جست‌وجوی او بودند گرفتار شود، بدون هیچ محاکمه و پرسشی قطعه قطعه خواهدشد. این برخلاف عقیده و طرز کار دکتر مصدق بود. بعد از وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ قوام آزاد شد. تصمیم مجلس مبتنی بر مصادره اموال او هم لغو شد. او دو سال دیگر را هم به حالت بیماری در بیمارستانها، در خانه و در حال در بستر گذرانید تا آنکه در روز ۳۱ تیرماه ۱۳۳۴ زندگی را بدرود گفت.
با اوصاف بالا يقين شما نيز همچون من شايد به اين قناعت برسيد كه مذاكره هيات آذربايجان به سرپرستي مرحوم پيشه وري با چنين روباهي در واقع كاري بوده كه از اول هم اميد چنداني به رسيدن آن به نتيجه مطلوب متصور نبوده است. همانطور كه سفر ستارخان به طهران نيز از اول محكوم به شكست بود. و همانگونه كه اعتماد شيخ محمد خياباني و خوش بيني اش چنان سرنوشت غمباري را براي خودش و آذربايجان رقم زد . مرحوم آيت الله شريعتمداري نيز پاداش يك رنگي و خوش بيني و پاك دامني خود را از مركز گرفت. معلوم نيست پدر پير فلك در آينده چه سرنوشتي را براي ما رقم زده ولي اميدوارم در آن موقع هيئت آذربايجاني صرف نظر از موضوع مذاكره فقط بداند با چه كساني سر ميز مي نشيند!!!