دوم مرداد سالمرگ احمد شاملو است . او در 21آذر1304در تهران بدنيا آمد. به گفته خودش در شعرمن بامدادم پدرش حيدر از اهالي كابل و مادرش كوكب شاملوي عراقي از آزربايجان شمالي كه در جريان انقلاب بولشويكي به ايران كوچيده بودند .در اينكه او شاعر بزرگي است هيچ حرفي نيست . اما انديشه هايش نيز به بزرگي سخن سرايي اش باشد چيزي است كه هركس بايستي با تكيه بر وجدانش به آن پاسخ بگويد. اين نظر شخصي من است كه ماحصل انديشه ها و برآيند تبليغاتي اشخاصي مثل شاملو ، شريعتي ، چمران ، آل احمد و حتي خواننده اي مثل داريوش و برخي ديگرعلي رغم گوناگوني و متضادي افكارشان وسوسه كننده و موجب بيداري حس آنارشيسم در بين نسل بعد از كودتاي 28مردادسال 32منجر به انقلاب شد . انقلابي كه هركس با توجه به خواست ها و گرايشات خود در ان شركت كرد و در نهايت خيلي ها سرخورده از اين ياري شدند كه البته موضوع صحبت امروز من نمي باشد. نسلي كه من به آن تعلق دارم قطعاً شعرهاي شاملو را خوانده و از زخمه صداي گيراي وي دمي به خلسه فرو رفته است . در آن سال ها كه اثري از بيداري ملي ترك هاي ايران ديده نميشد و يا آنقدر كم رنگ بود كه به نواي عاشقان و شعر حيدر باباي شهريار محدود ميگرديد اثر امثال شاملو بسيار پررنگ تر از امروز بود و كمتر روشنفكر يا تحصيل كرده اي بود كه شعري از شاملو ازبر نباشد و يا كتاب و نواري از وي خريداري نكرده باشد . در اينجا من قصد نوشتن يادبود براي شاملو و ذكر آثار وي ندارم زيرا علاقه مندان مي توانند به آساني در دنياي اينترنت و يا از كنج كتابفروشي ها و يا كتابخانه ها به منابع بي شماري دست بيابند . موضوع مورد علاقه من سخنراني جنجالي وي در دانشگاه بروكلي آمريكا در سال 1999مي باشد كه داد شوونيسم و فاشيسم فارس در آورد . در اين سخنراني شاملو حمله به فردوسي را وجه خود قرارداده و كمبوجيه و طوطئه كودتاي داريوش را مورد نقد قرار ميدهد و نيز داستان ضحاك فردوسي را به نقد مي كشد. به جشن مهرگان زرتشتي ها هم سري ميزند كه جيغ باستان پرستان را در مي آورد. در اينجا به نقل چند سطر از سخنراني سي و پنج صفحه اي وي اكتفا مي نمايم .
... بعدها که مورخان مغرض قلم به مزد، به اقتضاى سياستهاى روز گفتند تصوف از همان اول چيزى مفتخورى و گدامنشى و درويشمسلکى نبوده، ما اين حکم را مثل وحى منزل پذيرفتيم.
اگـر گفتهاند انوشيروان آدمکش دودوزهباز فرصتطلب مظهر عدل و انصاف بوده، اين حکم را هم مانند وحى منزل پذيرفتهايم واگر فردوسى اشتباه کرده يا ريگى بهکفش داشته و اسطورهى ضحاک را به آن صورت؛ جازده، حتا طبقهى تحصيل کرده و مشتاق حقيقت ما نيز حکم او را مثل وحى منزل پذيرفتهاند.
من موضوع قضاوت نادرست دربارهى نهضت تصوف يا اسطورهى ضحاک را بهعنوان دو نمونهى تاريخى مطرح کردم تا به شما دوستان عزيز نشان بدهم که حقيقت چهقدر آسيبپذير است. اين نمونهها را آوردم تا آگاه باشيد چه حرامزادگانى بر سر راه قضاوتها و برداشتهاى ما نشستهاند .
اگـر گفتهاند انوشيروان آدمکش دودوزهباز فرصتطلب مظهر عدل و انصاف بوده، اين حکم را هم مانند وحى منزل پذيرفتهايم واگر فردوسى اشتباه کرده يا ريگى بهکفش داشته و اسطورهى ضحاک را به آن صورت؛ جازده، حتا طبقهى تحصيل کرده و مشتاق حقيقت ما نيز حکم او را مثل وحى منزل پذيرفتهاند.
من موضوع قضاوت نادرست دربارهى نهضت تصوف يا اسطورهى ضحاک را بهعنوان دو نمونهى تاريخى مطرح کردم تا به شما دوستان عزيز نشان بدهم که حقيقت چهقدر آسيبپذير است. اين نمونهها را آوردم تا آگاه باشيد چه حرامزادگانى بر سر راه قضاوتها و برداشتهاى ما نشستهاند .
در تاریخ ایران باستان از مردى نام برده شده است به اسم گئومات و مشهور به غاصب. مىدانیم که پس از مرگ کوروش ، پسرش کمبوجیه با توافق سرداران و درباریان و روحانیان و اشراف به سلطنت رسید و براى چپاول مصریان به آنجا لشگر کشید، چون جنگ و جهانگشایى که نخست با غارت اموال ملل مغلوب و پس از آن، با دریافت سالانهى باج وخراج از ایشان ملازمه داشته، در آن روزگار براى سرداران سپاه که تنها از طبقهى اشراف انتخاب مىشدند، نوعى کار تولیدى بسیار ثمربخش بهحسابمىآمده.(البته اگر بتوان غارت و باجخورى را کار تولیدى گفت!)
در جايي ديگر مي گويد:
فقط میان مجانین تاریخى حساب کمبوجیهى بینوا از الباقى جداست. این آقا از آن نوع مَلَنگهایى بود که براى گرد و خاک کردن لزومى نداشت دور و برىها پارچهى سرخ جلو پوزهاش تکان بدهند یا خار زیر دمبش بگذارند. چون بهقول؛ معروف خودمان از همان اوان بلوغ مادهاش مستعد بود و بىدمبک مىرقصید. این مردک خلوضع (که اشراف هم تنها بههمین دلیل او را بهتخت نشانده بودند که افسارش تو چنگ خودشانباشد) پس از رسیدن به مصر و پیروزى بر آن و جنایات بىشمارى که در آن نواحى کرد، بهکلى زنجیرى شد. غش و ضعف و صرع و حالتى شبیه به هارى بهاش دست داد. به روزى افتاد که مصریان قلباً معتقد شدند که این بیمارى کیفرى است که خدایان مصر به مکافات اعمال جنایتکارانهاش بر او نازل کردهاند.
شاملو در نقد بزرگان و شاهان آريايي و آنان كه مورد پرستش شوونيست ها است با جمله هاي زير ياد ميكند:
از دم یه چیزیشان میشده!
از دم مشنگ بوده اند!
مشنگی!
آنقدر موس موس کرده اند!
آنقدر موس موس کرده اند!
دمبشان!
بعضی جاهایشان را لیس کشیده اند!
بعضی جاهایشان را لیس کشیده اند!
رهبر خرمند چپانشان کرده اند!
یکهو یابو ورشان! داشته است!
بالاخانه را اجاره داده بوده!
از نوع ملنگ هایی بود که!
دور و بری ها پارچه ی سرخ جلو پوزش تکان بدهند!
این مردک خل وضع!
بلوغ ماده اش مستعد بود و بی دمبک میرقصید!
همين يك سخنراني و اين نقد ها كافي بود كه فارس پرستان آريايي به تكفير وي بپردازند. اما فاشيست هاي عاقل تر (كه مثلا بي بي سي و صداي آمريكا را به محل جولان خود تبديل كرده اند ) براي اينكه شهريار ما را به محاق بيندازند از وي به عنوان بزرگترين شاعر ايران پس از حافظ تاكنون ياد مي كنند .
نكته بعدي كه ميخواهم با شما در ميان بگذارم اين است كه شاملو از نام خود بسيار ناراضي بوده و در جايي گفته است از اسم كوچك خود بخاطر اينكه عربي است (و نام ديگر پيغمبر مسلمانان است)و نام فاميل خود كه ريشه تركي دارد (نام يكي از طوايف ترك ) منزجر مي باشم .
شاملو به سبب آنكه پدرش نظامي بوده در رشت شناسنامه گرفته و در شهر هاي اصفهان ، سميرم ، آباده ، شيراز ، مشهد و نيز اورميه زندگي كرده است . در حوادث آذر 1324در اروميه ساكن بوده و گويا پدرش در معرض تير باران نيروهاي حكومت ملي آزربايجان بوده كه البته اين امر اتفاق نيفتاده است . شاملو سه بار ازدواج كرد كه نفر سوم يك خانم ارمني به نام ریتا آتانث سرکیسیان بوده كه بعد ها معروف به آيدا شاملو مي شود. شاملو درباره تأثیر فراوان آیدا در زندگی خود به مجله فردوسی گفت: «هر چه مینویسم به خاطر اوست و به خاطر او... من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکردهبودم پیدا کردم»حال به چه مناسبت يك بانوي ارمني كه شوهرش اتفاقاً نظر خوبي به ترك ها ندارد نامي صد در صد تركي براي خود انتخاب مي كند جاي سوال و صد البته تعجب دارد . سرانجام شاملو در دوم مرداد 79در تهران بدرود زندگي گفت و در امامزاده طاهر تهران به خاك سپرده شد.
منابعي براي مطالعه بيشتر:
۱ نظر:
مسابقات ارامنه در آذربایجان جنوبی برگزار خواهد شد.
سالهاست که دولت جمهوری اسلامی ایران در تقابل سیاسی با دولت جمهوری آذربایجان و همچنین تنگ تر کردن روابط سیاسی اش با دولت ارمنستان اقدام به برگزاری مراسم های مختلف فرهنگی،سیاسی و ورزشی برای ارمنیان داخل ایران و خارج ایران می نماید. برجسته ترین این مراسم ها اجازه تجمع به ارمنیان به مناسبت 24 آوریل و برگزاری تجمع قره کلیسا می باشد و جالب این که اکثر این تجمعات و مراسم ها عمدتا در شهرهای آذربایجان جنوبی خصوصا منطقه غرب آذربایجان انجام می پذیرد.
در روزهای اخیر از شهر اورمیه خبر می رسد که فستیوال ورزشی ارمنیان جهان قرار است از روز پنج شنبه هفتم مرداد ماه به مدت ده روز در مجموعه ورزشی باشگاه ارمنیان واقع در محله چارباش اورمیه با حضور تیم هایی از کشور ارمنستان،لبنان،عراق و ارمنیان ساکن کشور های اروپایی و آمریکا و ایران برگزار گردد.
نکته جالب این که بودجه این فستیوال های ورزشی از طرف انجمن ارمنیان ایران،تربیت بدنی ایران و مجلس شورای اسلامی ایران تامین گردیده و ورزشکاران و مهمانان ارمنی که سال گذشته تعداد آنها به دو هزار نفر می رسید برای راحتی در برخی مسائل غیر اسلامی در هتل های ساحلی فانوس و چی چست دریاچه اورمیه ساکن شده و این مکان ها نیز در این مدت به شدت از سوی نیروی انتظامی حفاظت می شود. لازم به ذکر است که مسابقات داخلی زنان ارمنی نیز با حضور تیم هایی از شهرهای جلفا،اصفهان،اورمیه و تبریز به مدت سه روز در روستای گردآباد اورمیه که از سوی انجمن ارمنیان مجهز به باشگاه ورزشی شده است برگزار و روز دوشنبه چهارم مرداد این مسابقات پایان یافت.
ارسال یک نظر