چند صباح است که با خوانندگان محترم اورمو آزه ربایجانین قلبیدیر در مورد بازخوانی دوران قاجاریه صحبت می کنیم . همینطور در بخش تاریخ و ادبیات گوناز رادیو نیز چند برنامه در این ارتباط تهیه و پخش کرده ایم .این برنامه ها را می تونید از طریق اینترنت و سایت های آراز نیوز وگوناز ت .و، و در آزربایجان جنوبی توسط رادیو موج کوتاه 41metrردیف 7610khzگوش کنید.
بررسی تاریخ قاجاریه و خصوصا انقلاب مشروطیت در آسیب شناسی تاریخ معاصر آزربایجان و ایران حائز اهمیت ویژه ای است ، همینطور درسهایی که از این دوران می آموزیم راهنمای مبارزاتی موثری برای حرکت ملی آزربایجان می باشد ، به عنوان مثال مرکز غیبی تبریز یا حزب اجتماعیون عامیون ، شخص علی مسیو و سایر اعضای این حزب به سان الگوی منحصر بفردی برای حرکت ملی آزربایجان و فعالین آن می باشند ، از این رو در سلسله مقالاتی که منتشر خواهد شد در این ارتباط بیشتر صحبت خواهیم کرد. این مقاله به عنوان مقدمه این بحث تقدیم حضور می گردد ، امید آن است که فعالین آزربایجانی و فرهیختگان حرکت عظیم ملی آزربایجان مرا در این راه حمایت و راهنمایی کنند.
اورمولو تایماز- تابستان390 1
انقلاب مشروطیت در یک نگاه:
جنبش مشروطه را به دو دوره بخش کردهاند: مشروطهٔ اول از ۱۲۸۵/۱۹۰۶ تا ۱۲۸۶/۱۹۰۷ و گلولهباران مجلس؛ مشروطهٔ دوم از ۱۲۸۸/۱۹۰۹ تا ۱۲۹۹/۱۹۲۱ و کودتای سوم اسفند
بدنبال اعزام محصل و کارگر به اروپا در زمان عباس میرزا و ورود سینما ، اتومبیل ، عکاسی ، صنعت چاپ و ارتباطاتی که در زمان ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه با اروپا برقرار شد و تاثیراتی که آزربایجانی ها از عثمانی می گرفتند روح تجدد در کالبد کشور دمیده شد . از اوائل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نارضایتی مردم از ظلم وابستگان حکومت رو به رشد بود. تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی ، اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید. نوشتههای روشنفکرانی مثل حاج زینالعابدین مراغهای و عبدالرحیم طالبوف و میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان و میرزا آقاخان کرمانی و سید جمال الدین اسدآبادی و دیگران زمینههای مشروطه خواهی را فراهم آورد. سخنرانیهای سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین توده مردم مذهبی را با اندیشه آزادی و مشروطه آشنا میکرد. نشریاتی مانند حبل المتین ،صور اسرافیل ، چهرهنما ، حکمت و کمی بعد ملانصرالدین که همه در خارج از ایران منتشر میشدند نیز در گسترش آزادی خواهی و مخالفت با استبداد نقش مهمی داشتند. کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی که آشکارا انگیزه خود را قطع ریشه ظلم و نتیجه تعلیمات سیدجمال الدین دانسته بود، کوشش بیشتر در روند مشروطه خواهی را سبب شد.
اگر چه از مدتی قبل شورشها و اعتراضاتی در شهرهای ایران علیه مظالم حکومت رخ داده بود اما شروع
جنبش را معمولاً از ماجرای گران شدن قند در تهران ذکر میکنند. علاءالدوله حاکم تهران هفده نفر از بازرگانان و دونفر سید را به جرم گران کردن قند به چوب بست. این کار که با تائید عین الدوله صدراعظم مستبد انجام شد اعتراض بازاریان و روحانیان و روشنفکران را برانگیخت. اینان در مجالس و در مسجدها به سخنرانی ضد استبداد و هواداری از مشروطه و تأسیس عدالتخانه یا دیوان مظالم پرداختند. خواست برکناری عین الدوله و عزل مسیو نوز بلژیکی و حاکم تهران و حتی عسگر گاریچی به میان آمد و اعتصاب در تهران فراگیر شد. عدهای از مردم و روحانیان به صورت اعتراض به حضرت عبدالعظیم رفتند. مظفرالدین شاه وعده برکناری صدراعظم و تشکیل عدالتخانه را داد. هنگامی که به وعده خود عمل نکرد علما از جمله سیدین سندین آقا سید محمد طباطبائی و آقا سیدعبدالله بهبهانی به قم رفتند و تهدید کردند که کشور را ترک میکنند و به عتبات عالیات خواهند رفت. عده ای هم در سفارت انگلیس متحصن شدند. عین الدوله با گسترش ناآرامیها در شهرهای دیگر استعفا کرد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله صدراعظم شد. بالاخره مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ امضا کرد. علما و دیگرانی که به حضرت عبدالعظیم و قم رفته بودند بازگشتند و تحصن در سفارت انگلیس پایان یافت. مردم صدور فرمان مشروطیت را جشن گرفتند.
مجلس اول در ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ (۱۴ مهر ۱۲۸۵/۷ اکتبر ۱۹۰۶) در تهران گشایش یافت. نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند و در آخرین روزهای زندگی مظفرالدین شاه این قانون نیز به امضای او رسید.
بر پایه قانون اساسی مجلس وظایف مالی زیر را بر عهده داشت:
- تهیه بودجه و نظارت بر اجرای بودجه کشوری
- تصویب انتقال یا فروش منابع زیر زمینی و تصویب قرادادهای صنعتی و کشاورزی
- تصویب تغییر مرزهای کشور
- تصویب قراردادها و عهد نامهها با دولتهای خارجی
- تصویب تشکیل کمپانیهای ملی
- تصویب هر گونه قرار دادهای دولتی
- تصویب اعتبار و وامهای دولتی
- تصویب ساختن راهها و راه آهن
پس از مرگ مظفرالدین شاه، ولیعهد او محمدعلی میرزا شاه شد و از همان ابتدا به مخالفت با مشروطه و مجلس پرداخت. او در مراسم تاجگذاری خود نمایندگان مجلس را دعوت نکرد.
به علاوه اگرچه نمایندگان دورهٔ اول مجلس که با حرارتی تمام جهت اصلاح اوضاع ایران میکوشیدند، با راندن مسیو نوز رئیس کل گمرک و وزیر خزانه از خدمت در مقابل سیاست روسیه که از او جداً حمایت میکرد، غالب آمدند؛ اما روسها شاه تازه را در دشمنی با مجلس و مشروطه روز به روز بیش تر تقویت نمودند تا آن جا که محمدعلی شاه، مشیرالدوله را از صدارت برکنار کرد و امین السلطان (اتابک اعظم) را که سالها صدراعظم دوره استبداد بود از اروپا به ایران فراخواند و او را صدراعظم کرد. از امضای قانون اساسی سر باز زد. پس از اعتراضات مردم به ویژه در تبریز، ناچار دستخطی صادر کرد و قول همراهی با مشروطه را داد. ولی هم شاه و هم اتابک اعظم همچنان به مخالفت با مشروطه و مشروطه خواهان مشغول بودند. اتابک اعظم را جوانی به نام عباس آقا تبریزی با تیر زد و کشت.
بالاخره با فرستادن کلنل لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق حمله به مجلس را آغاز کرد. لیاخوف با نیروهایش مجلس را محاصره کردند و ساختمان مجلس و مدرسه سپهسالار را در ۲۳ جمادی الاول ۱۳۲۶ (۲ تیر ۱۲۸۷/۲۳ ژوئن ۱۹۰۸) به توپ بستند. عده زیادی از مدافعان مجلس در این حمله کشته شدند. محمدعلی شاه لیاخوف را به حکومت نظامی منصوب کرد و به تعقیب نمایندگان و دیگر آزادیخواهان پرداخت. ملک المتکلمین و میرزا جهانگیرخان و قاضی ارداقی را در باغشاه پس از شکنجه در برابر محمدعلی شاه کشتند.
پس از حمله به مجلس و دستگیری و اعدام آزادیخواهان، جنبش مشروطه خواهی با شکست روبرو شده بود. بسیاری از مشروطه خواهان مخفی شدند و برخی به خارج از ایران رفتند. از جمله مهمترین دلایل شکست مشروطه خواهان متفرق شدن نیروهای محافظ مجلس بود که برخی از وکلا برای آن که بهانه به دست شاه ندهند نیروهای محافظ مجلس را متفرق کردند و حتی مهمات و اسلحه ای که برای دفاع در نظر گرفته شده بود را از مجلس خارج کردند و با این کار به طور غیر مستقیم زمینه شکست مدافعین مجلس را فراهم کردند.
شکست در تهران شروع دوره ای بود که به استبداد صغیر مشهور است.
با توجه به ناقص بودن قانون اساسی مشروطه که با عجله تهیه شده بود مجلس متمم قانون اساسی را تصویب کرد که در آن مفصلا حقوق مردم و تفکیک قوا و اصول مشروطیت آمده بود. محمدعلی شاه به مجلس رفت و سوگند وفاداری یاد کرد. پس از چند روز او و دیگر مستبدان با همراهی شیخ فضلالله نوری عدهای را علیه مجلس در اطراف آن جمع کردند و به درگیری با نمایندگان و مدافعان مجلس پرداختند. با بمبی که یاران حیدرخان عمواوغلی به کالسکه حامل محمدعلیشاه انداختند به مقابله جدی با مجلس پرداخت و به باغشاه رفت و بریگاد قزاق را برای مقابله با مجلس آماده کرد.
قیام تبریز
پس از حمله به مجلس و پخش خبر آن، در شهرهای دیگر ایران شورشهائی برخاست. مردم تبریز و بختیاریها با شنیدن خبرهای تهران به هواداری از مشروطه و مخالفت با محمدعلی شاه برخاستند. شاه نیروهای دولتی را برای سرکوب فرستاد. علی مسیو، ستارخان، باقرخان و حیدرخان عمواوغلی درتبریز به بسیج مردم و سازماندهی نیروی مسلح (مجاهدین مشروطه) برای مقابله نیروهای دولتی دست زدند. گروهی از ایرانیان قفقاز نیز به مردم تبریز پیوستند و به مجاهدان قفقاز معروف شدند. علی مسیو از یاران حیدرخان عمواوغلی و یارانش هم دستهٔ مجاهدان تبریز را تشکیل دادند. محمدعلیشاه از تزار روسیه نیکلای دوم درخواست کمک کرد و تبریز به محاصره نیروهای روس و نیروهای دولتی درآمد. امپریالیستهای روس و انگلیس دست به مداخلات مسلحانه زدند و ارتش به ایران آوردند. انگلیسیها عدهای در جنوب پیاده کرده، انجمن بختیاری و بوشهر را منحل اعلام کرده و عده ای ازاعضای آنان را دستگیر کردند. سپس بندرعباس، بندر لنگه و بنادر دیگر خلیج فارس را نیز تصرف کردند و ژنرال کنسول انگلیس در بوشهر قدرت را در دست گرفت. در آذربایجان، در پی بسته شدن راه تبریز - جلفا، و محاصره کامل شهر از طرف قوای شاه، گرسنگی و قحطی هولناکی بر مردم روی آورد و کار بر آزادیخواهان سخت شد. در اوایل ربیع الثانی سال ۱۳۲۷ ه.ق. (اردیبهشت ۱۲۸۸ ه.خ.) دولتین روس و انگیس موافقت کردند که قشون روس به بهانه شکستن خط محاصره و حمایت از اتباع بیگانه، و رساندن خواربار به آنان وارد تبریز شود. انجمن تبریز ناچار حاضر شد که از تمام خواستههای مردم دست کشیده «دست توسل به دامان اهریمنان بزند»، ولی کار از کار گذشته بود و سپاه روس از مرز گذشته بود. با ورود سپاهیان روس محاصره تبریز شکست و نیروهای شاه از شهر دور شدند. اما خاتمه کار تبریز به معنی پیروزی ارتجاع نبود و کوشش آزادیخواهان در نقاط دیگر ایران همچنان ادامه یافت.
قیام گیلان
در این اوقات کمیته «ستار» در گیلان تشکیل شده بود. یپرم خان ارمنی با مشروطهخواهان هم پیمان شد و جوانان ارمنی را برای نهضت بسیج کرد. در همین هنگام محمدولی خان تنکابنی از تبریز بازگشته بود. کمیته ستار با او مذاکره کرد و او را راضی کرد با نیروهایش برای پیروزی جنبش مشروطه به مبارزه برخیزد. در روز ۱۹ بهمن ۱۲۸۷ انقلابیون به کمک محمدولی خان تنکابنی و یپرم خان ارمنی حاکم رشت آقا بالاخان را کشتند و شهر را تسخیر کردند. پس از آن تمام گیلان به تصرف آزادی خواهان در آمد. به موجب این پیروزی آنها رونوشتی به سفرای خارجی نوشتند که نزاعی با شاه ندارند و فقط در صدد احیای مشروطهاند. صدای انقلاب رشت به گوش شهرهای دیگر ایران و کشورهای آزاد جهان رسید و باعث دلگرمی مجاهدان تبریز شد. ستارخان و باقرخان تلگرافهای مهیجی ارسال کردند و متحصنین سفارتهای عثمانی و انگلیس به جشن پرداختند.پس از این شاه قشونی برای تصرف گیلان فرستاد. قشون او در قزوین اردو زدند و پس از رسیدن نیروهای بیشتر به سمت شمال حرکت کردند ولی در ۳۰ کیلومتری رشت خبر رسید نیروهای دولتی رشیدالملک در حاشیه دریا از مجاهدان شکست خوردهاند و این خبر باعث دلسردی آنها شد و آنها به قزوین عقب نشینی کردند.
در سوی دیگر ایران، شهر اصفهان در نیمه دیماه به تصرف مشروطه خواهان بختیاری در آمد. بعد از آن تعدادی از آزادی خواهان تهران به اصفهان رفتند و با سردار اسعد بختیاری که به تازگی از پاریس بازگشته بود مذاکره کردند.
قیام بختیاریها
در حالی که در تبریز مجاهدین در محاصره قوای دولتی و همدستان خارجی آن بودند، در اصفهان اعتراضات به بستنشینی عدهای انجامید و قوای بختیاری که در آن هنگام توسط حاکم اصفهان و بختیاریها صمصام السلطنه رهبری میشد برای نجات جنبش مشروطه بسیج شده و از تمامی مناطق بختیارینشین به سوی اصفهان حرکت کردند. با پیوستن قوای بختیاری کار بالا گرفت. نجف قلی خان صمصامالسلطنه ایلخان بختیاری با نیروی مسلح زیادی به اصفهان وارد شد. برادر او علیقلی خان سردار اسعد نیز که تا آن هنگام در فرانسه مشغول تحصیل بود، در پاریس با تعدادی از مشروطهخواهان ارتباط تنگاتنگی داشت و خود نیز از مشروطهخواهان بود، پس از سفر به لندن و مشورت با وزارت خارجه انگلستان به اصفهان آمد.
مجاهدین بختیاری با حرکت به سوی تهران و با همراهی مجاهدین شمال به فرماندهی سپهدار اعظم که در نزدیکی تهران به هم پیوستند، پس از شکست مقاومت نیروهای استبداد صغیر موفق به فتح تهران و شکست استبداد صغیر شدند.
در تهران هم دوباره کوششها بالا گرفت. بالاخره نیروهای گیلان به فرماندهی سپهدار اعظم از شمال و نیروهای بختیاری به فرماندهی علیقلی خان سردار اسعد بختیاری از جنوب به سمت تهران آمدند و در نزدیکی تهران به هم پیوستند.
در پیشروی به سوی پایتخت، نخستین قدم را بختیاریها به فرماندهی سردار اسعد بختیاری (فاتح ملی) و سپس اردوی شمال به فرماندهی سپهدار اعظم برداشتند که انقلابیون قفقاز هم در صفوف آن بودند. اردوی شمال و جنوب در بیست و چهار کیلومتری تهران به هم ملحق شدند. در این موقع نیروی روس، از انزلی وارد شده بود، به قزوین رسیده بود و اردوی انقلابی را از پشت سر تهدید میکرد.
نیروهای مجاهدین گیلان و بختیاری در ۱ رجب ۱۳۲۷ (۲۸ تیر ۱۲۸۸/۱۹ ژوئیه ۱۹۰۹) وارد تهران شدند و شاه و اطرافیانش به سفارت روس پناه بردند. انقلابیون مجلس عالی تشکیل دادند و محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کردند و ولیعهد او احمد میرزا را به تخت نشاندند و علیرضاخان عضدالملک رئیس ایل قاجار به نیابت سلطنت او برگزیده شد. بار دیگر مجلس شورای ملی تشکیل شد و ظاهراً دوره استبداد به پایان آمد و مشروطه خواهان پیروز شدند.
مجلس دوم
مشروطه و قانون بار دیگر در کشور ایران به پا گشت. اما پیش از آن که به ثمر برسد کسانی به نام رجال رشته کارها را از دست آزادی خواهان در ربودند و قانون و آزادی را در گهواره خفه کردند و هنگامی که فدائیان و جانبازان واقعی آزادی به مطلب پی بردند که بسیار دیر شده بود.
مجلس دوم در ۲۵ آبان ۱۲۸۸ یک سال پس از بسته شدن مجلس اول، با حضور شاه جوان گشایش یافت. در هنگام گشایش مجلس نگرانی از ماندن سپاهیان روس در کشور و این که وعده آشکار دادهاند که هر چه زودتر به این تشویش و نگرانی پایان دهند، در بیانات رسمی دولت انعکاس یافت، ولی این نیروها همچنان باقی ماندند و هر روز فساد تازهای بر پا کردند. مجلس که بیشتر اعضای آن اشراف و خوانین بودند، در سراسر دوره تشکیل خود کاری انجام نداد. انقلاب مشروطیت ایران، اگر چه ضربه سنگین خود را بر پیکر استبداد وارد کرد و مجلس و قانون را در کشور برقرار ساخت، ولی از زمینداری داخلی و دولت های خارجی شکست خورد.
دولت مستوفی الممالک، که پس از سپهدار به روی کار آمده بود، در مرداد ۱۲۸۹ به دستیاری نیروهای بختیاری و یپرمخان، یکی از افراد حزب داشناک که ریاست پلیس را داشت، آخرین دسته فدائیان را خلع سلاح کرد.در جریان این عملیات سردار ملی ستارخان در پارک آتا بای (اتابک) از ناحیه پا مورد اصابت قرار گرفت و چندی بعد شهید شد. به این ترتیب اتحاد فارس – ارمنی شکل گرفت و بنای مشروطه و اقتدار سیاسی آزربایجان بر ایران را مورد تهدید آشکار قرار داد.دولت ایران از رئیس جمهور آمریکا خواست که فردی را برای بازسازی خرابی های مالی به ایران گسیل دارد. مورگان شوستر، که مرد کاردانی بود، در اردیبهشت ۱۲۹۰ با هیئت مستشاران مالی آمریکایی وارد ایران شد و با به دست آوردن اختیارات ویژه به کار پرداخت.
کارشکنی ها همچنان ادامه داشت. روس ها محمد علی شاه برکنار شده را دوباره به ایران برگرداندند تا مجلس را از کار و کوشش بازداشته و سازمان شوستر را براندازند. شاه برکنار شده ناگهان در گمش تپه (پهلوی دژ کنونی) پای به خشکی نهاد و با دستهای از ترکمانان به تهران یورش برد. اما چون مردم و مجلس و سران آزادی هم آواز بودند، همه این خیالات نقش بر آب شد و در پائیز سال ۱۲۹۰ هجری شمسی نیروی محمد علی میرزا درهم شکست و او باز به روسیه گریخت.
در میانه زد و خورد ملی گرایان با اردوی محمد علی شاه و در هنگامی که به نظر میرسید کار او یکسره شده و چارهای جز فرار ندارد، روس و انگلیس یک باره پرده از اهداف نهانی خود برداشته و انگلستان واحدهای هندی را برای گرفتن بخش های مهم جنوبی ایران در بندر بوشهر پیاده کرد و حتا دستور گرفتن اصفهان (در منطقه روسی) و شیراز و بوشهر (در منطقه بی طرف) را به این واحدها داد. روسیه نیز سپاهیان دیگری به ایران آورد و به بهانه شگفت آور حمایت از زمین های شعاع السلطنه نیروی خود را از رشت تا قزوین پیش آورد.
التیماتوم روسیه تزاری
روسیه تزاری با رایزنی انگلستان روز چهارشنبه ۷ آذر ۱۲۹۰هجری شمسی اولتیماتوم سختی به دولت ایران داد و به موجب آن از ایران خواست که مورگان شوستر و همراهانش هر چه زودتر ایران را ترک کنند و دولت ایران متعهد شود که در آینده برای به کارگیری مستشاران خارجی، پیشاپیش رضایت دولت های روس و انگلیس را جلب کند و نیز هزینه لشکرکشی روس ها را به ایران عهدهدار گردد. دست یازی ایران به انگلستان سودی نداشت و دولت مذکور، ضمن نامهای به وثوق الدوله وزیر خارجهٔ ایران، سفارش کرد فوراً تقاضای روس ها را بپذیرد. اما مجلس ایران اولتیماتوم را به اکثریت قریب به اتفاق رد کرد و مردم در تبریز و گیلان به ایستادگی خود افزودند. روس ها نیروی جدیدی به ایران آوردند و در تبریز و رشت و مشهد و شهرهای دیگر کشت و کشتار به راه انداختند. سرانجام در سال ۱۲۹۰ هجری شمسی دولت ایران اولتیماتوم را پذیرفت و ناصرالملک در مجلس را بست و سازمان های ملی را با اعلان حکومت نظامی ممنوع کرد و به دست او و حسن وثوق الدوله ریشهٔ آزادی کنده و هرگونه فریاد اعتراض نسبت به بیگانگان در امور کشور و سیاست دولت در گلوی مردم شکسته شد. روز ۱۰ دی ۱۲۹۰ روس ها جمعی از بزرگان و پیشروان و در آن میان ثقةالاسلام، را در تبریز به دار کشیدند. کشتار تبریز ماه ها ادامه یافت. روس ها صمدخان شجاع الدوله حاکم مراغه، را به حکمرانی آذربایجان گماردند و به دست او از هیچ گونه بی رحمی و وحشی گری دربارهٔ مردم آذربایجان فروگذار نکردند.
بدین قرار آن جوش و خروش هفت سالهٔ انقلاب مشروطه خاموش گشت و اندیشهها پست و کوتاه شد. مردان نیکوکار و غم خوار به کنار رفتند و گروهی از سررشتهداران خودخواه و کهنهکار، که هر چه گفتند و کردند به سود بیگانگان و زیان ایرانیان بود، قدرت و اختیار در دست گرفتند .پس از برانداختن مجلس و راندن شوستر دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران به اوج خود رسید. روس ها امتیاز راهآهن تبریز - جلفا و انگلیسی ها امتیاز راه آهن محمره (خرمشهر) - خرمآباد را گرفتند و دولت ایران را وادار کردند که سیاست خود را با قرارداد ۱۹۰۷، که هیچیک از دولت ها آن را به رسمیت نشناخته بودند، هماهنگ سازد. روس ها در قزوین و تبریز از مردم مالیات میگرفتند و مانع حرکت نمایندگان آذربایجان به تهران میشدند و انگلیسی ها نیز در ازای وام ناچیزی که به ایران پرداخته بودند، گمرک بوشهر را به دست گرفته بودند. ناصرالملک، نایبالسلطنه، بار سنگین سلطنت را بر دوش ناتوان احمدشاه جوان گذارده، رهسپار اروپا شده بود.
احمد شاه واپسین پادشاه دودمان قاجار در سال ۱۲۹۳ هجری شمسی تاجگذاری کرد. چند ماه از تاجگذاری وی نگذشته بود که جنگ جهانی اول، که از مدت ها پیش زمینه آن فراهم میگردید، درگیر شد. این جنگ مقدمه فلاکت و قتل عام دهشتناک ترک های آزربایجان غربی بخصوص شهرهای اورمیه ، سلماس ، سولدوز و قوشاچای بود. ابتدا ارتش ارمنی – آشوری به مدت پنج ماه و بیست و شش روز با حمایت میسیونرهای مذهبی اروپایی و آمریکایی و دولت های روس و انگلیس به کشتار و پاکسازی قومی تورک ها پرداختند و پس از امداد نیروهای اتحاد اسلام و ارتش عثمانی منطقه مدت کمی روی صلح و آرامش را دید . پس از خروج عساکر عثمانی این بار اشرار کرد به رهبری سیمیتقوی جرار مصائب بس بزرگ تری را بر آزربایجان تحمیل کردند که قبلا شرح موجز آن در این وبلاگ آمده است . (نگاه کنید به مقالات قتل عام در آزربایجان را فراموش نکنیم و پیشینه مسئله کرد از صفویه تاکنون) . پس از چندی زمینه سقوط قاجاریه فراهم و کشور در دام دیکتاتوری رضا خانی گرفتار شد.بدینترتیب انقلاب مشروطه که بایستی در خدمت اندیشه های مترقی و صلح و رفاه اهالی قرار می گرفت ملعبه دست شوونیست فاشیست فارس قرار گرفت تا با رجوع به دوران ساسانی و باستان ، کشور یک ملیتی و یک زبانه فارس را بر خرابه های آزربایجان ، عربستان و بلوچستان بنا نهد.
در آینده در این خصوص بیشتر با هم گفتگو خواهیم کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر