١-من كاملا عقيده دارم كه تركها در ايران اكثريت نسبي جمعيت و فارسها اقليت اند. من به اين نتيجه بر اساس تحقيق و بررسي در منابع و داده هاي بي شماري كه از تك تك استانها در دست است رسيده ام. اين تخمين من است. شما و ديگران مي توانيد با آن موافق نباشيد و تخمينهاي خودتان را داشته باشيد. تنها راه پي بردن به واقعيت در اين مورد آن است كه شما و امثال شما كه با تخمينهاي ملل غيرفارس ساكن در ايران مخالفند دولت ايران را دعوت كنند كه سرشماري اي بر اساس زبان مادري، زبان اول و ... مردم ايران انجام دهد. اين سرشماري بايد همگاني، پريوديك، شفاف، با متدهاي علمي و تحت نظارت بين المللي و پس از لغو رسميت انحصاري زبان فارسي انجام پذيرد. تا زمانيكه دولت ايران همچو سرشماري اي انجام نداده است، همه تخمينها در باره شمار ملتهاي ساكن در ايران، صرفا تخمين هستند، چه از طرف كنگره آمريكا ويا سيا باشند و چه از طرف من و شما. تخميمن من هم همانگونه كه گفتم اين است كه تركها در ايران اكثريت نسبي اهالي و فارسها اقليت اند.
٢- در باره كاربرد قوم در باره فارسها. من هرچند به كثيرالمله بودن مردم ايران معتقدم اما همچنين معتقدم كه گروههاي زباني ايران به لحاظ ملت شوندگي در سطح يكساني قرار ندارند برخي جلوتر و برخي عقب ترند. در مورد فارسها هر روز كه مي گذرد من بيشتر اعتقاد پيدا مي كنم كه آنها هنوز در سطح قوميت هستند و نه ملت. بدين توضيح كه
الف- اكثر ملل غيرفارس ساكن در ايران خود را ملت مي نامند (مانند كرد و ترك و تركمن و بلوچ و عرب و ....) در حالي كه روشنفكران و نخبگان فارس اصلا وجود ملتي بنام فارس را انكار مي كنند و بدان اعتقادي ندارند. بسياري از آنها حتي مخالف وجود چيزي به اسم قوم فارس اند و تنها به وجود چيزي خيالي بنام ملت ايران باور و اصرار دارند.
ب-اكثر ملل غيرفارس ساكن در ايران منطقه ملي خود را وطن خود مي دانند، براي آن نام مشخصي دارند و نقشه هائي كه حدود آنرا -درست و يا نادرست- نشان مي دهد تهيه كرده اند؛ در حاليكه نخبگان فارس نه تنها منطقه ملي خود را -يعني منطقه فارس نشين كشور را- وطن خود نمي شمارند، بلكه با تعيين حدود و ثغور آن نيز به شدت مخالفند. اين منقطه ملي فارس حتي براي خود نامي مشخص نيز ندارد (ما آنرا فارسستان مي ناميم) و هيچ نقشه اي از سوي خود فارسها كه حدود و ثغور منطقه ملي فارس نشين در ايران را نشان دهد نيز تاكنون تهيه و نشر نشده است.
ج-اكثر ملل غيرفارس ساكن در ايران براي خود و منطقه مليشان پرچمهاي سمبوليك طرح كرده اند. از بلوچها و كردها گرفته تا زيرگروههاي ملت ترك در ايران (تركان آزربايجان و قاشقاي يورد و...). در حاليكه نه جامعه فارس و نه منطقه ملي فارس تاكنون هيچ پرچمي از آن خود نداشته و نخبگانشان نيز به شدت مخالف طراحي چنين پرچمي اند
د-اكثر ملل غيرفارس ساكن در ايران به نام ملي خود و يا سرزمين ملي خود (كرد-كردستان، ترك-آزربايجان، عرب- الاحواز، بلوچ-بلوچستان،...) داراي تشكيلات و سازمانهاي سياسي متعدد قديم و جديد در ايران و يا خارج آن اند. در حاليكه در ايران و خارج آن حتي يك سازمان سياسي با نام فارس و منطقه ملي وي فارسستان وجود ندارد.
نام ملي، نام منطقه ملي، نقشه هاي آن و پرچمهاي ملي و سازمانهاي ملي و ... از نشانه ها و نتيجه روند ملت شوندگي اند كه هيچ كدام در مورد فارسها وجود ندارد. به دلائل فوق و دلائل بسيار ديگر است كه من عقيده دارم جامعه فارس هنوز به مرحله ملت شدن نرسيده و بنابراين كاربرد تعبير قوم فارس بسيار رساتر از تعبير ملت فارس است.
با توجه به آنچه گفته شد من گاها در نوشته هاي خود تعبير قوم اقليت فارس را بكار مي برم. در كاربرد اين تعبير هم معيارهاي فوق مدنظر من بوده است و كوچكترين قصد توهين به جامعه فارسزبان ايران در كار نيست.