چه بخواهيم و چه نخواهيم در دنياي امروز و حتي در ادوار گذشته ملت ها منتزع از يكديگر زندگي نكرده اند و اكنون نيز بدون ارتباط با ديگران نمي توانيم زندگي كنيم. اين را هم من هم شما مي دانيم كه ما به عنوان يك ملت قديمي در جهان همواره در جريان تنازع براي بقاء مجبور بوده ايم با ملت هايي رقابت داشته باشيم و اين رقابت ها دشمني هايي بوجود آورده است . اين دشمني ها هم از جهت ديگر باعث دوستي هايي بين ما و برخي ديگر نيز شده است. چند صد سال جنگ بين ترك هاي سلجوقي و وراث آنان با مسيحيان اروپايي كه به جنگ هاي صليبي مشهور است باعث نقار و نفاق بين مسلمان و بخصوص ترك ها با مسيحيان شده است . اما ما و اروپايي ها خيلي قبل تر از آن هم با اروپايي ها مسئله داشتيم در زمان آتيلا و دولت هاي هون نيز ملل ترك با ملل اروپايي تداخل منافع داشته اند. ما ترك ها حتي در دوران هاي تاريخي در ميان خودمان هم رقابت ها و تداخل منافع خونيني داشته ايم . دوازده جنگ بزرگ ميان دولتين صفوي و عثماني بدترين نوع دشمني و رقابت دو امپراطوري بود كه به قدري بزرگ و قوي شده بودند كه لاجرم در برهه اي از تاريخ به روي همديگر خنجر كشيدند. دولت عثماني محتاج راهيابي به خليج كنگر (فارس)بود و دولت صفوي نيز ميخواست دولت بلامنازع منطقه باشد. اين دشمني چندين صد ساله و خونين در اواخر دوران عثماني و قاجار به دوستي دولتين و ملت هاي ترك آزري و عثماني تبديل شد به طوريكه عثماني ها آزربايجاني ها را در دوسوي ارس از مظالم ارمني و جيلو نجات دادند و آزربايجاني ها متحد و هم قسم بسيار مهم و حقيقي ملت ترك شدند. مي خواهم بگويم دشمني هاي تاريخي اگرچه در حافظه تاريخي ملل ضبط و ثبت مي شود ولي در اثر زمان جاي خود را به دوستي و اتحاد نيز مي دهد به عبارت ديگر دولت ها و ملت ها دشمنان و دوستان ثابت و هميشگي ندارند بلكه منافع و علايق ثابت و هميشگي دارند.
با توجه به مقدمه بالا ميخواهم مطلب ديگري را نيز بگويم و آن اينكه تنازعات طولاني و صدمات جبران نا پذيري كه ملت ما ديده باعث شده است كه خيلي ها هر نوع رابطه با خارجي را به عنوان وطن فروشي و معامله با خارجي را به جاي جاسوسي قلمداد كنند. از طرف ديگر سوابق حداقل سيصد چهارصد ساله روس و انگليس و فرانسه و صد سال اخير آمريكا در ذهن ما چنان رسوب كرده كه اين دولت ها را قطعاً دشمنمان مي دانيم وفكر مي كنيم آنها نخواهند گذاشت و يا حداقل سعي خواهند كرد نگذارند از گلوي ترك ها آب شيرين پايين برود. عملكرد بعضي از سياسيون ما هم نتيجه هاي بدي داده كه منطقاً ملت ما از رابطه با خارجي سابقه خوبي ندارد.
سوال اين است ، حركت ملي آزربايجان براي بدست آوردن يا بازپس گيري حقوق تاريخي و فرهنگي و ملي خود آيا اساساً مي تواند با خارجي تماس داشته باشد يا نه ؟ ديگر اينكه با چه ملت ها و دولت هايي مي تواند رابطه داشته باشد ؟ و سوال اساسي ترآيا چنين دسته بندي ها و مرز بندي هايي صحيح است يا خير ؟ شايد سوال هاي ديگري هم باشد ؟
براي جواب به اين سوال ها بايستي يك مقدمه ديگر را نيز به عرض برسانم . نخست اينكه در طول قرون متمادي دول اروپايي ، آنها كه اكنون قدرت هاي مسلط جهاني هستند چند قرن قبل نوع سياست و اقتصاد ديگري داشتند و اكنون سياست و اقتصادشان به نوع ديگري تنظيم و اداره ميشود. دولت هايي كه همين دويست سيصد سال قبل با دزديدن انسان ها از آفريقا و استفاده از نيروي بدني آنان شكوفا شدند با برده داري و سياست كثيف استعماري اداره مي شدند ، اكنون كشورهايي هستند كه مقيد به حقوق بشر شده اند. دولت هايي كه زماني سرمايه دارانشان بيش از 14- 15 ساعت كارگران را با كمترين شرايط رفاهي به كار وامي داشتند اكنون بيشتر از 44ساعت كار در هفته را غير قانوني اعلام كرده اند. دولت هايي كه كمي بيش از صد ، دويست سال قبل با نيروي مذهب و فتواي كشيش هاي مسيحي اداره مي شدند و جنگ ها و طاعون و بلاياي طبيعي را به جان مي خريدند الان همگي سكولار شده و هر نوع تظاهر مذهبي را غير مجاز اعلام مي كنند و شديداً نيز به آن مقيد هستند. پس دنيا عوض شده است .
مطلب ديگر اينكه آيا واقعا هر نوع همكاري و بده و بستان با خارجي ، دشمني با خودي و جاسوسي به نفع خارجي است ؟ آيا راه ميانه اي وجود ندارد كه بتوان از آن بهره جست و شرايط را به نفع خودي عوض كرد ؟
براي جواب به اين دست سوالات هم مجبورم از برخي شواهد تاريخي مثال هايي بياورم . اگر كمي مطالعه تاريخي داشته باشيم حتما به ياد خواهيم آورد كه عباس ميرزا وليعهد قاجار كه در حال جنگ با روس بود سعي كرد با دولت ناپلئون رابطه پيدا كند و با عقد قرار داد فين كنشتاين راه را براي شكست روسيه هموار كند . (البته در اثر تغيير شرايط دولت فرانسه به اين قرارداد پشت پا زد و نهايتا دولت قاجاريه متضرر شد)يك مثال امروزي تر همكاري و يا بهتر بگويم گرفتن كمك مالي و نظامي آتا ترك از دولت بلشويك روسيه و شخص لنين و شكست نيروهاي متفقين از ملي گرايان ترك در اثر اين حركت ديپلماتيك بود كه به تولد تركيه نوين انجاميد ، كمي بعد دولت تركيه عضو ناتو شد و متحد بزرگ دولت هايي شد كه چند سال قبل جنگ هاي خونين با ميليون ها كشته با آنان داشت . يعني ملت و دولت تركيه بدنبال منافع خود بود و هست و ملاك دوستي هايش مثل همه دولت هاي مترقي بر پايه منافع ملي اش مي باشد. بگذاريد يك مثال ديگر هم بزنم ، مارشال تيتو نظامي و سياست مدار بزرگ صرب كه يوگسلاوي را بوجود آورد در جريان جنگ دوم جهاني در ازاي نجات خلبانان هواپيماهاي ساقط شده متفقين در مقابل ارتش هيتلري از كمك هاي مالي و نظامي آمريكا و انگليس به نفع استقلال ملت خويش استفاده كرد ، او بعداً در بلوك شرق قرار گرفت و رودر روي متحدين سابق خود در سال هاي جنگ سرد قرار گرفت . در كوبا و طي سال هاي مبارزه با ديكتاتوري مخوف باتيستا ، فيدل كاسترو هم نمي توانست بدون كمك شوروي ها در مقابل باتيستا ديكتاتور كوبا پيروز شود و مهمتر از آن نمي توانست در مقابل آمريكايي ها مقاومت كند. مبارزين كشميري هم بدون كمك پاكستاني ها نمي توانند در مقابل هندي ها قد علم كنند. مطمئن هستم شما بيشتر از من از اين مثال ها مي دانيد.
يك مطلب ديگر مانده آن را هم بگويم و بعد به جمع بندي بپردازم . آن اين است كه همانگونه كه حركت ملي آزربايجان يك حركت منسجم و متحد به معناي يك سويي منافع و مصالح و اهداف همه فعالين و احزاب و تشكل هاي فعال در اين حركت نيست و هركس به نوعي تفاوت سليقه وتضاد منافع با ديگران دارد و به دنبال برخي از منافع و اهداف است كه لزوماً يكسان با ديگران نيست، دولت ها ي خارجي نيز در داخل خود انواع و اقسام جناح ها و اهداف و گرايش ها و مقاصد را دارند. به عنوان مثال همه احزاب و جمعيت هاي روسي و چيني و يوناني و فرانسوي صد در صد با ترك ها دشمن نيستند و يا همه احزاب و گروهها و شخصيت هاي تركيه يا قزاق يا ازبك لزوما طرفدار و يار و ياور حركت هاي ملي ترك نيستند. بنابراين حركت ملي آزربايجان مي تواند با ديپلماسي در داخل كشورهايي كه سابقه خوبي با ما ندارند دنبال دوست و متحديني باشد و اين اصلاً بد نيست بلكه بسيار هم كار خوب و بجايي است. در تاريخ از اين دست وقايع بسيار اتفاق افتاده است ، همين شصت سال قبل قوام نخست وزير سياس و زيرك محمد رضا پهلوي توانست با ديپلماسي محيل خويش از كمك آمريكايي ها در نهايت درجه استفاده كند و با سفر به مسكو استالين را مجاب به همكاري با خود كند. نتيجه چه شد ؟ نتيجه شكست خونين حكومت ملي هزاران كشته و هزاران مهاجر و شصت سال عقب گرد و در جا زدن حركت ملي در داخل آزربايجان جنوبي. بايد از تاريخ درس بگيريم و اشتباهاتمان را تكرار نكنيم .
جمع بندي
همه سعي و تلاش من از گفتن و نوشتن جملات و آوردن مثال ها و آوردن مقدمه و موخرهاي بالا اين است كه بگويم فعالين ، احزاب و جمعيت هاي آزربايجان جنوبي صرف نظر از اينكه فعال مدني و يا سياسي هستند و مقاصد فرهنگي ويا سياسي متفاوت دارند و في المثل خواهان فدراليسم و يا حتي استقلال هستند بايد به اين نكته توجه كنند كه شرايط و سياست هاي جهاني تغيير كرده و مي كند. هيچ علتي ندارد كه دولت هاي بزرگ با بدست آوردن حقوق فرهنگي و يا ملي ما مشكل داشته باشند و يا از فدراليسم و يا استقلاليت ما بدشان بيايد و دشمن آن باشند. همانگونه كه دليلي هم ندارد براي هميشه دوست و ياور دولت مركزي ايران باشند. دولت ها و ملت ها با توجه به مقتضيات و شرايط خود و منطقه و منافع مالي و نظامي و اقتصادي خود تصميم مي گيرند و سياست ها و روابطشان را تنظيم مي كنند. ما نيز به عنوان فعالين مدني و فرهنگي و سياسي آزربايجان جنوبي بايستي انعطاف پذير بوده و سياست هاي داخلي و گروهي خود را طوري تنظيم كنيم كه بتوانيم با دولت ها و ملت هاي خارجي تقارب منافع ايجاد و از مزايا و منافع آن به نفع خود بهره برداري كنيم . براي شاهد مدعاي خود يك مثال مي آورم و بحث را تمام مي كنم تا همين ده ، بيست روز و حداكثر يك ماه قبل دولت اسلامگراي تركيه تماما مهر تاييد به دولت آقاي احمدي نژاد مي زد ، پس ازتحولات و جريانت اعتراضي تونس و مصر و پيروزي قيام هاي آنان امروز بيست و پنجم بهمن در حاليكه تركيه هنوز نزديك ترين دوست و دولت به دولت ايران مي باشد ، آقاي عبدلله گل رييس جمهور تركيه در جلسه مطبوعاتي در تهران در حاليكه در كنار آقاي احمدي نژاد نشسته است اعلام مي نمايد كه دولت ها بايستي به خواست تغيير و اصلاح ملت ها جواب مثبت بدهند در غير اين صورت مردم خود دست به كار خواهند شد! به نظر شما اين گفته چه معنايي دارد ؟ آيا جز اين است كه رييس جمهور تركيه تغيير شرايط را درك كرده و ميخواهد از آن بهره برداري كند؟ پس چرا ما به عنوان فعالين و احزاب و گروههاي آزربايجاني با بزرگ كردن يا برجسته كردن نقش دولت هاي گذشته ملت هاي همسايه و يا قدرت هاي جهاني به القاي دشمني دولت ها با ترك ها دامن بزنيم و طرفداري از تئوري توهم و توطئه بكنيم و بگوييم دولت هاي بزرگ طرف دار دشمن ما هستند و ما نمي توانيم از آنها كمك بگيريم . در نظر داشته باشيم اكنون جامعه جهاني ، جامعه بده و بستان و كمك و تعامل و همدلي و استفاده متقابل از همديگر است . جهان كنوني جهان دشمني و يا دوستي هاي خالص نيست . از تعامل و كمك دهي و كمك گيري نترسيم و به ياد داشته باشيم ملت ها و دولت ها دشمن و دوست هميشگي ندارند . آنچه هميشگي است منافع ايشان مي باشد. مي توانيم با مانوورها و ايجاد روابط ديپلماتيك و لابي هاي موثر دشمني ها را به همراهي و دوستي ها را به برادري تبديل كنيم و در جهان رقابت ها از نقطه ضعف دشمنانمان استفاده مناسب را ببريم .
آخرين مثال و پايان بحث :
تصور كنيد حركت ملي آزربايجان چنان منسجم و پر قدرت شده كه دولت ايران مجبور شده است براي راضي نگه داشتن اكثريت اتباع خود يعني ترك هاي ساكن در ايران به سياست دوستي با ارمنستان پايان دهد و نمايندگان ترك در مجلس به هر نوع تحرك ارمني دوستي واكنش هاي سختي نشان ميدهند. از طرف ديگر دولت آزربايجان شمالي كه حالا تبديل به يك دولت كاملا ملي و دموكراتيك شده از قدرت اقتصادي و نظامي قابل توجهي بهره مي برد . در اين شرايط تازه براي مثال دولت روسيه چه بهره اي از سياست دوستي با ارمنستان خواهد برد . به زبان ديگر ادامه اين سياست به منافع اقتصادي اين كشور در ايراني كه ترك ها حرف اول را در آن مي زنند چه كمكي خواهد كرد ؟ به اين ترتيب شرايط جديد ، دوستي به شمار دوستانمان و دشمني به دشمن دشمنانمان اضافه خواهد كرد . در چنين شرايطي يك ارمنستان حتي اتمي نيز نمي تواند به اشغال قره باغ ادامه دهد ، چه برسد به آنكه بخواهد با آزربايجان از در جنگ برخيزد.
به اين ترتيب مي توانيم اين انتظار را داشته باشيم كه در اثر ارتباط صحيح و تعامل درست و تنظيم دقيق روابطمان در صحنه جهاني خواهيم توانست به منافع ملي و اهداف مردمي و انساني ملتمان كمك كنيم .
دشمن تراشي و ياس و حرمان و منفي بافي كمك حال فعالين ملي و مدني و كل حركت ملي آزربايجان جنوبي نخواهد بود. معني ندارد در هر فرصتي اين معنا را دنبال كنيم كه فلان كشور يا فلان شخص يا فلان قدرت خارجي دشمن استقلال يا فدراليسم يا موفقيت هاي فرهنگي و ملي ما است. كمي بايد بيشتر افق ديد خود را توسعه بدهيم و مانند ملل اطرافمان سياسي فكر كنيم و سياسي عمل كنيم . واقعا چرا بايد پنجاه و چند ميليون ترك آزربايجاني در عمل از ملت هاي كوچكي مثل كرد و ارمني در دنيا عقب باشد ؟ آيا واقعا حق ما اين قدر ناچيز است ؟! آيا اين ملت هاي كوچك و فقير به ما برتري دارند ؟! يا ما درست عمل نمي كنيم ؟
پس برگرديم به سوالات اساسي كه براي جواب به آنها اين مقدار مطلب را مجبور شديم با هم مرور كنيم : سوال اين است : حركت ملي آزربايجان براي بدست آوردن يا باز پس گيري حقوق تاريخي و فرهنگي و ملي خود آيا اساساً مي تواند با خارجي تماس داشته باشد يا نه ؟ ديگر اينكه با چه ملت ها و دولت هايي مي تواند رابطه داشته باشد ؟ و سوال اساسي تر آيا چنين دسته بندي ها و مرز بندي هايي صحيح است يا خير ؟
جواب كاملاً روشن است . بله ما بايد با دولت ها رابطه داشته باشيم . ما بايد افكار عمومي ملت ها را تحت كنترل خود بگيريم و معني ندارد با منفي بافي و القاي دشمني دولت هاي غالب جهاني به موقعيت و قدرت حركت ملي آزربايجان جنوبي ضربه بزنيم . و در انتها دسته بندي دولت ها و ملت ها به دشمن و دوست هميشگي و دائمي در جهان سياست معنا و مفهوم ندارد.
اورمولو تايماز – زمستان 89
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر