از وبلاگ ساري گلين
حركت ملي ارمني نه تنها از نظر اشغال سرزمين ملل ديگر و دست زدن به كشتار گروهي و اخراج جمعي و .... به صهيونيسم شباهات فراواني دارد، از جهت سير تاريخي نيز مشابه آن است. پس از جنگ دوم جهاني رهبران ارمني كه مشاهده نمودند طرح مساله نژادكشي يهود، باعث بدست آوردن سهل سرزمين فلسطين بدست يهوديان شد، با اتخاذ تاكتيك جديدي شروع به تقديم حوادث سالهاي ١٩١٥ اينبار به عنوان نژادكشي نمودند. به اميد اينكه در اين سايه از خاك آناتولي شرقي و قفقاز جنوبي (هر دو، سرزمينهاي ترك آزربايجاني نشين) نصيبي بدست آورند. از طرف ديگر همانطور كه نخستين طرفداران ايجاد دولت اسرائيل از ميان يهوديان سوسياليست برخاسته بودند، بخش عمده اي از طرفداران روياي ارمنستان بزرگ نيز در آغاز از سوسياليستها بودند. و نيز همانگونه كه در ميان يهوديان پس از دهه هاي ٥٠-٦٠ چرخشي آشكار به سوي آمريكا رخ داد، اين روند در ميان ارمنيان نيز مشاهده شد و رهبران ارمني نزديكي به آمريكا را به عنوان روشي كه آنها را در كوتاهترين مدت به روياي خويش نائل خواهد كرد نگريستند. اين چرخشها، نزديكي همزمان به دو اردوگاه چپ و راست و فعاليت پنجاه ساله لوبي ارمني شتاب و موفقيت بسياري براي حركت ملي ارمني ببار آورد.
از سوي ديگر در تركيه دولت اين كشور، با ترس از آنكه شايد در آرشيو عثماني چيزي كه مويد نسل كشي باشد پيدا گردد، مدتها در باز نمودن اين آرشيو تعلل نمود. اما بالاخره پس از درك وسعت اقدامات و تاثير تبليغات ارمنيان، به اين اقدام دست زد و مشاهده كرد در آرشيو عثماني چيزي كه مويد نسل كشي باشد وجود ندارد و پس از آن به انتشار اسناد پرداخت. اما هنگامي كه آنكارا آرشيوهاي خود را براي عموم گشود و اسناد را رو كرد، كار از كار گذشته بود و افكار عمومي غرب ديرزماني بود كه به وجود نژادكشي ارامنه باور كرده بود. وضع آنچنان بود كه حتي پس از باز شدن آرشيوهاي عثماني تقاضائي براي بررسي آنها نشد. تركيه ترن تبليغات را از دست داده بود.
امروز نسل جديد ارمني، بيخبر از جنايات نسل هاي قبليشان، و بدون احساس نياز به هر گونه سند و مدركي، نه تنها به قرباني بودن خود و افسانه نسل كشي ارامنه باور كرده است، بلكه توانسته است ديگران را هم به آن بباوراند. اكنون افسانه نسل كشي ارمني در آمريكا و اروپا به بخشي اقتصادي-تجاري تبديل شده است. هزاران تن از "نسل كشي" گذران زندگي ميكنند. در اين زنجيره، انجمنها، موقوفات، مدارس، شركتهاي لوبيگري، دفاتر حقوقي، رسانه هاي نوشتاري و صوتي و ديداري، موسسه هاي انتشاراتي، هنري، موسيقي و شركتهاي تهيه كننده فيلمها و ..... جاي دارند. ارمنيان با هفت ميليون دياسپوراي قوي خويش، ميوه هاي فعاليت لوبيگري خود را كه ساليان دراز با موفقيت انجام داده اند ميچينند. به عنوان نمونه، جامعه ثروتمند ارمني كه به درجه مهمي با جامعه فرانسوي ادغام شده و به مقامات بسيار مهمي در اين كشور دست يافته است، آنچنان قدرتمند گرديده كه اكنون به عنوان ارمني فرانسوي ميتواند بر سياستهاي خارجي دولت فرانسه تاثير گذارده و در راه پيوستن تركيه به اتحاديه اروپا نيز سنگ اندازي كند. وضعيت مشابهي در روسيه نيز وجود دارد و ارمنيان اين كشور از شكل دهندگان سياست خارجي اين كشور بويژه در قفقاز و خاورميانه اند. هر چند بسياري از دولتهاي اروپائي به دليل اشتراك مستقيم در امر اشغال و تجزيه عثماني و استفاده از ارامنه براي كشتار گروهي و نسل كشي تركان قفقاز و آناتولي و ايران، خود مستقيما نميتوانند ادعاي نسل كشي ارامنه را به رسميت بشناسند، اما پارلمان بسياري از دولتها داستان قتل عام ارامنه را پذيرفته است. كار به جائي رسيده كه دانشمندان و تاريخ نگاران اروپائي و آمريكائي كه نژادكشي ارامنه را انكار ميكردند حتي آنرا زير سوال ميبردند تكفير و طرد شده اند.
مركز آرشيو و اسناد حوادث جيلوولوق-قاچاقلار در آزربايجان جنوبي
گذشته بايد در گذشته باقي بماند. البته ميبايد از آنچه كه اتفاق افتاده است - بدون آنكه اسير گذشته شد- درسهاي لازم گرفته شود و اين همان چيزي است كه خلق ترك از آن غافل بوده است. در صد و پنجاه سال گذشته تركان تركيه، آزربايجان و ايران كه خود به دفعات قرباني نسل كشي ارامنه بوده اند آنچنان ميدان را خالي گذارده اند كه اكنون ارمنيان موفق به قبولاندن داستان نسل كشيشان به افكار عمومي جهان شده اند. در حاليكه ارمنيان، وقايع خونين سالهاي نخست قرن بيستم را هرگز نخواسته اند فراموش كنند و هويت ملي ارمني را بر اساس نفرت و دشمني با خلق ترك بنياد گذارده اند؛ خلق ترك در عثماني، قفقاز و ايران، با ساده دلي تمام مصيبتهايي را كه در آن سالها متحمل گرديده است، هم از حافظه خود و هم از حافظه فرزندان خود پاك نموده، تلخي ها و دشمنيها را در گذشته دفن كرده و هويت ملي خود را نه بر اساس دشمني با ديگر ملل، بلكه بر اساس دوستيهاي آينده بنا نهاده است. خلق ترك –بر خلاف خلق ارمني- نه به گذشته، بلكه به آينده نگريسته است و در اين موضوع، به سبب آنكه صادقانه به قرباني بودن خود باور داشته است، كوچكترين اقدامي ننموده است. اما دياسپوراي ارمني، به جاي اعتراف و عذرخواهي از كشتارها و مظالمي كه در آغاز و پايان قرن بيستم بارها و بارها بر عليه خلق ترك در شرق تركيه، آزربايجان شمالي و آزربايجان جنوبي انجام داده است، با زنده نگاهداشتن افسانه قتل عام ارامنه دائم در تنور نفرت دميده است.
متاسفانه ما ايرانيان نيز بيش از هشتاد سال است با تبليغات هماهنگ ترك ستيزانه لوبي ارمني- قوميتگرائي افراطي فارسي كاناليزه شده ايم و دانسته هايمان در باره مسئله ارمني در عثماني، كشتار تركان ايران و آزربايجان به دست ارامنه و كلا مسئله ترك-ارمني بسيار اندك است. آن اندك هم كه مي دانيم بدون يك كلمه زياد و كم عبارت است از ادعاهاي افراطيون داشناك و نژادپرستان فارس كه به آموزه و تبليغات رسمي دولتي جمهوري اسلامي نيز مبدل گشته است. امروز در ايران بسياري از نژادپرستان ايراني پان ايرانيست و قوميتگرايان افراطي فارس منسوب به هر سه جناح مذهبي، چپ و سلطنت طلب، عملا به صورت مدافعين توسعه طلبي دولت ارمنستان و اشغال اراضي جمهوري آزربايجان توسط دولت مذكور، توجيه كنندگان قتل عامهاي انجام شده توسط ارمنييان مسيحي بنيادگرا در آزربايجان جنوبي، جمهوري آزربايجان و لوبيگران ارمنيان ضد ترك -ضد آزربايجاني در آمده اند. لوبي پرقدرت ارمني در ايران موفق شده است به سياستهاي خارجي تنها دولت رسما شيعه جهان يعني جمهوري اسلامي ايران جهت داده و آنرا به پشتيباني از كشوري كه خاك مسلمانان شيعه را اشغال نموده و به قتل عام شيعيان مسلمان پرداخته است وادارد. با پيروي دولت جمهوري اسلامي ايران از سياست هاي ضدتركي-ضد آزربايجاني و حمايت آن از دولت اشغالگر ارمنستان، ميتوان گفت كه دول استعماري اروپائي و غرب مانند دوره شاه عباس صفوي، بار ديگر موفق شده اند كه در سيماي ايران و بنام اسلام و بدست فارسان شيعي، ضربه اي مهلك و تاريخي بر پيكر جهان اسلام و دنياي توركي وارد آورند.
در ايران - در اثر غفلت يك سد ساله خلق و نخبگان ترك و آزربايجاني كه به كرات قرباني قتل عامها و نسل كشيهاي انجام شده توسط ارمنيان بوده اند- به جز نوشته هاي پراكنده و غيرتخصصي و مقالات اغلب جدلي و برخي اشعار منفرد؛ مطالعات و بررسيهاي جدي و آكادميك و مجموعه هاي اسناد و آرشيو در باره كشتارهاي تركان آزربايجان ايران بويژه در سالهاي جنگ جهاني اول توسط نيروهاي ارمني (حوادث جيلوولوق-قاچاقلار) وجود ندارد. البته در كتب منفرد خاطرات و كتب تاريخ و جغرافياي مناطق و .... مربوط به منطقه نيز، اطلاعات پراكنده بسياري در اين مورد وجود دارند.
براي پر نمودن اين خلاء ضروري است مركز و يا مراكز آرشيوي در برگيرنده همه اسناد دولتي، روزنامه ها، عكس ها، خاطرات بازماندگان آن حوادث، سروده هاي آشيقان و مرثيه هاي مردمي در باره آن فجايع ايجاد گردند. اين مراكز مي بايست اسناد و مدارك جمع آوري شده را بر حسب موضوع و محل وقوع فجايع (اورميه، سالماس، خوي، ديلمقان، سولدوز، ماكو، قره داغ، مرند، قوشچو، شرفخانه و ....)، هر كدام به صورت مجموعه هاي جداگانه دسته بندي و نشر نمايد. همچنين همراه با برگزاري كنفرانسها و نمايشگاهها و سمينارهاي علمي در مراكز دانشگاهي و فرهنگي شهرهاي مذكور، ميبايست به برپاداشتن مراسم سالانه ياددبود مذهبي در مساجد و جمع ائوله ري و نصب مجسمه و بناها و لوحهاي يادبود در سراسر شهرهاي آزربايجان– به زبانهاي تركي و انگليسي- نيز اقدام نمود.
تنها در اين صورت است كه ميتوان به اين سوال پاسخ داد كه چگونه چنين فجايعي بوجود ميآيند و تكرار ميشوند. يافتن پاسخ اين سوال از طرف خلق و روشنفكران ترك-آزربايجاني، آينده اي صلح آميز را براي مردم منطقه تضمين ميكند. و غفلت از پاسخ دهي به اين سوال است كه باعث مي شود تركان آزربايجان در طول قرن بيستم چهار بار در معرض كشتارهاي جمعي توسط ارمنيان قرار گيرند.
۱ نظر:
عزیزم این یاوه گویی ها را بنداز دور
به فکر نان باش که خربزه آب است .
ارسال یک نظر