شنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۹۰

تفاوت زیباکلام با ناصر انقطاع در چیست؟

اورمو ايشچيلري:http://urmuiscileri.blogspot.com/:چندی پیش دکتر صادق زیبا کلام در یک کنفرانس دانشجویی با حضور حسین الله کرم در دانشگاه قزوین اظهار داشت: «من یک موی محمد بن عبدالله را به صد تا کوروش، داریوش، خشایار و گذشته ایران، تخت جمشید وپرسپولیس نمی‌دهم. شما اگر به دانشگاه تهران بیایید واز دانشجویان من بپرسید که آیا آقای دکتر زیبا کلام عید نوروز را به شما تبریک می گوید یا نه، یک دانشجو هم پیدا نمی کنید که بگوید آقای دکتر زیبا کلام عید نوروز را تبریک می گوید. می دانید چرا؟ چون من آن را خیلی قبول ندارم. از نظر من عید، دو عید قربان وعید فطر است همان دو عیدی که رسول الله جشن گرفته وبزرگ دانسته است.»  
جوابیه دکتر ناصر انقطاع (در هفته نامه فردوسی امروز):


  «کجای این آدم (صادق زیبا کلام) به ایرانی بودن می خورد؟ باید از این بی ریشه که مسلما خون ایرانی در رگ هایش جاری نیست پرسید: تو در این جهان بزرگ، کجایی هستی؟ با این سخنان، ایرانی که نیستی؟غربی؟ مغولی؟ تاتاری؟ چه هستی؟چه غلطی در ایران می کنی؟ چه دلبستگی به نازش های ایرانی داری؟چه رشته ای تو را به سرزمین ورجاوند می پیوندد؟ تو که هیچ یکی از دلاوران و قهرمانان ما را(که جهان به آنان می نازد و در برابر بزرگواری آنها سر کرنش فرو می آورد) نه تنها قبول نداری که یک موی محمد فرزند عبدالله را به صد تای آنها نمی دهی!
مردک! چه کسی از تو موی محمد را خواست که تو در اندیشه مقایسه و معامله آن برآمدی؟ آن موی ارزانی تو باد ولی با این اندیشه پلید تو غلط می کنی که گذرنامه و شناسنامه ایرانی در جیب خود می گذاری. بهتر است که بروی و در همان صحرای عربستان به کار شتر چرانی و آبیاری نخلستان ها و احیانا خوردن سوسمار و مارمولک و ملخ مشغول شوی؟! تو چرا در ایران آن هم در دانشگاه هستی؟ چرا از دسترنج آن کشاورز کرمانی، آن کارگر آذرآبادگانی، آن کارمند تهرانی و آن پیشه ور خراسانی شکم بی هنر پیج پیچ خود را پر می کنی؟ تو حق نداری حتی هوای ایران را به شش های خود بفرستی. اینجا سرزمین آموزگاران فرهنگ های گیتی است. سرزمین جوانمردان وریشه داران است. تو را در اینجا چه کار؟» 

تفاوت زیباکلام با ناصر انقطاع در چیست؟- یونس شاملی

یکی منادی مذهب، مذهب گرایی و مذهب سالاری است. دیگر منادی برتری قومی، خاک پرستی و حتی نژادپرستی است. اتفاقا امروز سخن و فکر صادق زیبا کلام در حال افول است چون جمهوری اسلامی سمبل همان تفکر دینی و دین سالاری است. اما تفکرات مشمئز کننده ناصر انقطاع خطری ایست که ایران را بعد از جمهوری اسلامی به سیاهی و تباهی و نژادپرستی و نفی دیگر اندیشی و حتی نفی تفکر آزاد تهدید میکند.

ناصر انقطاع در به اصطلاح انتقاد به زیبا کلام کریه ترین اهانت ها را متوجه خلق عرب کرده و می نویسد: "بهتر است که بروی و در همان صحرای عربستان به کار شتر چرانی و آبیاری نخلستان ها و احیانا خوردن سوسمار و مارمولک و ملخ مشغول شوی؟!
ایران ناصر انقطاع سرزمین نفرت از دیگران، سرزمین افتخارات پوچ (گیرم پدر تو بود فاضل/از فضل پدر تو را چه حاصل) و خفقان محمد رضا شاهی و کشتار مردم و جنایت علیه بشریت، استبداد نژادی... است. در همین نوشته زیباکلام درست یا غلط تفکر مذهبی خود را بیان داشته است.  اما در جامعه ایی که ناصر انقطاع میخواهد آن را به نام ایران برپا کند دین باوران حق اظهار نظر ندارند. مطمئنا ملیتهای غیرفارس هم حق اظهار وجود ندارد و مطمئن باشید که کمونیستها نیز بایستی از صفحه روزگار محو شوند تا این تفکر سخیف بتواند حکومت کورش کبیر!!! خیالی خود را برپا دارد
نتیجه؛ زمینه های عمومی ذهنی جامعه ایران دور از یک نگاه انسانی، دمکراتیک  و حتی حقوق بشری است. آینده ایران با این نگاه ناصر انقطاع و همفکران آنان در فارسستان ایران تنها در انتظار یک فاجعه دیگری است. اگر دیروز دین پرستان با امامه وارد شدند و حکومت اسلامی برپا داشتند فردا بعد از جمهوری اسلامی نوبت کرواتی ها و برپایی یک حکومت نژادپرست و نعرهای شوم نژادپرستان در انتظار مردم ایران است. ملت فارس تا کی بایستی تاوان عقب ماندگی رهبران  سیاسی و متفکران معلول خود را بدهد... جمهوری اسلامی و قبل از آن نظام شاهنشاهی آریامهری کافی نبود؟