پنجشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۹۰

من یک پانتورکیستم

ساوالان پورت : همیشه این سوال ذهن من را مشغول کرده که آیا پاتورکیست بودن بد است یا نه؟ اصلا کدام پانتورکیستی در تاریخ جنایتی مرتکب شده و یا افکار نژاد پرستانه ی آنچنانی داشته؟ پس چرا پانتورکیسم بدتر از پان فارسیسم و پان ایرانیسم شده و در جامعه جا افتاده است؟

آیا لقب پانتورکیست یک انگ است ؟ اصولا لقب پانتورکیست به چه کسانی با چه عقیده ای اطلاق می شود؟ در ایران به چه کسانی پانتورکیست گفته می شود ؟ و در یک کلام پانتورکیست کیست؟

ترکیب یا عبارت پانتورکیست جدا از کلمه ی تورک یک کلمه ی یونانی است، پان به معنای گرایش و میل به چیزی در ابتدای ترکیبات مشابه می آید بنابراین پانتورکیسم مکتبی است که تورک گرایی هدف و غایه اصلی معتقدان به آن را تشکیل می دهد. پانتورکیست ها در تاریخ تورک گرایی یا ملی گرایی تورک صرفا از نژاد تورک نبوده اند و بوده اند کسانی در تاریخ ملی گرایی تورک که متاثر از تاریخ و فرهنگ و زبان این ملت بزرگ قدمهای مثبت و چشمگیری را در این راه برداشته اند.

در اصل لقب پانتورکیست (تورکچو) در دنیا به ملی گرایان تورک اطلاق می شود که دارای اهداف و برنامه های استراتژیک در جهت منافع ملت تورک می باشند. اما آیا لقب پانتورکیست در ایران  به همان معنایی است که در تمام دنیا معنی می شود؟!!

پاسخ صراحتا خیر می باشد. پانتورکیسم درایران اغلب با واژه های نا خوشایندی همچون وطن فروش ، تجزیه طلب ، بیگانه پرست و در یک کلام رفتن در لوای بیگانه و یا حکومت بیگانه تعبیر می شود. علت اطلاق چنین القابی به فعالان صدیق مدنی فرهنگی سیاسی حرکت ملی آزربایجان جنوبی از طرف شهروندان فارس ایرانی و نخبگان سیاسی آنها ریشه در تاریخ و چگونگی جعل حقایق تاریخی و عملی دارد.

می توان کلمات وطن فروشی بیگانه پرستی و … را  با خیانت و وطن فروش  بیگانه پرست را با صفت فاعلی خائن جایگزین نمود. پس به این نتیجه می رسیم که همه ی این حرف ها از آنجا در ذهن و گفتار نخبگان و حتی خود ملت فارس جاری می شود که بوی خیانت به مشام آنها از سوی آزربایجان می رسد. اصولا به لحاظ دستوری و روانی خائن به کسی گفته می شود که با اعمالی در جهت منافع بیگانه و یا دشمن ضربه ای به هم نوع ، هم کیش ، هم عقیده ، هم وطن و… وارد می آورد.

بیایید همین قاعده ی فوق را در ایران و آزربایجان جنوبی بررسی کنیم.

اصولا فارس ها بعد از به قدرت رسیدن شوونیسم فارس به برکت ایده های پان فارسیست های چون کسروی تیمورتاش و افشار جای خودی و ناخودی و هم وطن را به صورت غیر علمی و نا درست آموخته و بنا به آموخته ی نادرست خود نیز دچار اشتباه می شوند.

شوونیسم فارس  برای ایجاد  ایده ی یک ملت یک دولت یک کشور واحد ، در ممالک محروسه ی به ارث رسیده از قاجاریه ناچار بود دستی بر تاریخ و تاریخ سازی برده و جهدی در علمی و مستند جلوه دادن تئوری یک ملت در ایران کرده باشد. بنابراین می بایست ملت تورک آزربایجان جنوبی به قوم آذری زبان آریایی مجهول الهویه مبدل می شد تا این امر به تشکیل ملت یک پارچه ی آریایی فقط در چارچوب مرزهای سیاسی ایران بینجامد. عملی کهبر روی تمام اتنوس های داخل در مرز های سیاسی ایران انجام گرفت.

در راستای یکپارچگی ایران آریایی صحبت در مدارس به زبان مادری ممنوع و تاریخ ارائه شده توسط پان ایرانیست ها تدریس شد. این شد که ملت تورک آزربایجان جنوبی با آداب و فرهنگ و رسوم و زبان مشترک با آنسوی مرزهای دولت ایران به قوم آذری هم وطن تغییر یافته و ارتباطات نیز رفته رفته با آنسوی مرزها محدودتر گشت.

آیا ایرانی بودن در ایران مساوی است با فارس بودن؟؟!!  آیا اگر این چنین نیست  چرا باید فعالیت در جهت فرهنگ و زبان مادری یک ملت در ایران وطن فروشی و بیگانه پرستی به حساب آید؟؟!!

در واقع ایرانی بودن با مردمی که در داخل مرزهای ایران می زییند فاصله ای نسبتا زیاد دارد. فعالین حرکت ملی در جهت تثبیت زبان تورکی در مدارس با زندان ها و شکنجه ها و اعدام ها و با عناوین وطن فروش ، بیگانه پرست ، جاسوس و خائن معرفی می شوند.

ملت فارس به برکت وجود رساله ی نژاد پرستان در راس ایران بالواقع ملل دیگر ساکن در ایران را نه آنگونه که هست و واقعیت دارد شناخته اند. مهمترین مساله در این امر ، مساله ی زبان است. نبود تصویر ذهنی از زبان تورکی در ایران و پنداشتن زبانی موهوم به نام زبان آذری که در رادیو و تلویزیون ایران و نیز توسط مانقورت هایی که در دولت مسئولیتی به عهده دارند تبلیغ می شود ، و از طرف دیگر پایبند بودن فعالان حرکت ملی آزربایجان به زبان نوشتاری و تمیز و اصیل زبان تورکی آزربایجانی که در اغلب مواقع زبانی کاراتر و زیباتر،تمیزتر و اصیل تر از زبان ادبی معیار مورد استفاده در آنسوی آراز موجب سوء ظن ملت فارس و نخبگان آنها می شود.

اما آنگونه که پیداست نخبگان ملت فارس دچار بیماری نژادپرستی به ارث رسیده از نیاکان پهلوی آریایی شان شده اند و هستند و خواهند بود. و این از ادبیات سیاسی آنها پیدا و آشکار است.

 در این میان کسانی هم پیدا می شوند که در دل حق تدریس و تحصیل به زبان مادری را قبول داشته باشند اما به دلایلی که از هم پاشیده شدن ایران یکی از آنهاست با این عمل در ایران مخالفت می کنند. غافل از این که اجرایی نشدن این قانون و متحمل کردن فشارهای فرهنگی ، اقتصادی و … ملت های غیر فارس در ایران را به هر چه بیش تر و سریع تر به سیر قهقرایی و جدا شدن می برد. کما اینکه این موضوع از گسترش حرکت ملی آزربایجان جنوبی در بین ملت تورک آشکار است.

هیچ نظری موجود نیست: