چهارشنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۹

چقدر از تاريخچه فاشيسم در ايران اطلاع داريم؟


مقاله خواندني آقاي رضا مرادي غياث آبادي با عنوان( چقدر فاشيست هستيم؟) را خواندم و با خود گفتم چقدر فاشيسم ايراني را مي شناسيم ؟ با اينكه سالهاست فاشيسم در ايران به طور رسمي و غير رسمي فعاليت مي كند و حداقل چهار ، پنج حزب رسماً فاشيست بوده اند و ده ها حزب و تشكل سياسي رسمي و غير رسمي مواضع و عملكرد فاشيستي داشته و دارند ما چقدر از تاريخچه فاشيسم در ايران اطلاع داريم ؟ تلوزيون هاي صداي آمريكا و بي بي سي ، پارس ، رنگارنگ و تلوزيون ملي ايران( وابسته به مجاهدين خلق) سالانه صدها ساعت برنامه هاي فاشيستي مستقيم و غير مستقيم دارند ، صدها ساعت مصاحبه  و برنامه تلوزيوني با داريوش همايون ، عليرضا نوري زاده ، محمدي ، ناصر انقطاع ، مشيري ، پارسا و ....پخش مي شود. در داخل ايران تيم ملي فوتبال كشور را كه بايد بار ملي و نقطه اشتراك تمام مردم و ملل ساكن در ايران را داشته باشد ستارگان پارسي ميخوانند و اخيرا نيز به آن نام شاهزاده پارسي داده اند. در يك سخنراني بالاترين مقام اجرايي كشور سي چهل بار كلمه ملت ايران تكرار ميشود ، آن ديگري پيغمبر اسلام را ايراني ميخواند(!) و در اثر اعتراضات حرف خود را پس مي گيرد و ميگويد من منظورم اين بود كه حضرت ابراهيم ايراني بوده است (!) پشت اسكناس پنج هزار توماني حديث جعل مي كنند. در كتاب هاي درسي ترك ها را چادر نشين و وحشي مي نويسند . خيابان ها را به نام فردوسي پيغمبر تحقير و نژاد پرستي نام گذاري مي كنند و .... با چنين اوضاع و احوالي ما چقدر فاشيسم ايراني را مي شناسيم ؟ حداقل چقدر از تاريخچه احزاب فاشيستي ايران اطلاع داريم ؟
با اين مقدمه كوتاه و علم بر اينكه تاريخ فاشيسم و افكار فاشيستي در ايران از خراسان و با نهضت شعوبيه قرن هاست كه شروع شده است ، مروري كوتاه بر تاريخچه احزاب فاشيستي در محدوده زماني حدود هشتاد سال اخير داشته باشيم :
حزب سومكا:

 
سومِکا که کوتاه ‌شدهٔ حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران است نام حزبی با عقاید ناسیونال سوسیالیسمی بود که در طول جنگ جهانی دوم در ایران پایه گذاری شد.رهبر این حزب داوود منشی‌زاده بود.او و تنی چند از سران این حزب تا پیش از شکست آلمان نازی عضو حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان بودند.اما پس از شکست آلمان نازی به ایران بازگشتند
.
داوود منشی‌زاده استاد ادبیات دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ بود. وی همچنین به دلیل همکاری با نیروهای اس اس در نبرد برلین زخمی شد.داوود منشی‌زاده عامل موثری در ارتباط بین آلمان نازی و ایران بود.حزب سومکا علاوه بر عضوگیری از دانشگاه‌های ایران دوام زیادی نداشت، گفته می‌شود رضاشاه نیز در یک دوره به این حزب کمک مالی کرده است.
گروه به طور عمده از ملی‌گرایان تشکیل شده بود.اما بسیاری از رفتارهای اعضای حزب از حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان برگرفته شده بود ، مانند سلام به سبک حزب نازی.نشان سواستیکا و رنگ‌های سیاه و سفید به عنوان رنگ‌ها و نشان حزب برگزیده شده بودند، با این حال اعضای حزب به شاه نیز احترام می گذاشتند.
ایدئولوژی سومکا برپایه همان شعارهای نازی‌ها بود.حزب در ایران و در مرحله اول بر ضد متفقین اشغالگر فعالیت می‌کرد ولی هدف اصلی حزب برضد ایدئولوژی کمونیسم بود.سرانجام این حزب در برابر رژیم پهلوی ایستاد و رهبرش به بیرون از کشور رفت. پس از آن چندی یک دگرگونی بنیادی در حزب صورت گرفت و اعضای باقی مانده به همراهی با نیروهای بهرام آریانا پرداختند و بر ضد جمهوری اسلامی فعالیت کردند.نفرت از اعراب، و یهودی‌ها و کمونیست‌ها و جذب روشنفکران از ویژگی‌های حزب سومکا بود.
منشي زاده در سال 1293در تهران بدنيا آمد و پسر يك قزاق از اهالي چوقور سعد (ايروان فعلي) بود.در 1939به آلمان رفت و در آنجا سعي مي كرد ايران و افغانستان را به هم ملحق كند. در همانجا به حزب نازي پيوست و تا آخرين روزهاي جنگ جهاني دوم در ارتش آلمان خدمت كرد و در روزهاي آخر جنگ در برلن زخمي و مدت 2سال بستري شد. در سال 1329به ايران برگشت و با همكاري يك كرد به نام امير مكري حزب سومكا را تاسيس كرد. عضويت در اين حزب با سوگند ويژه در حاليكه فرد جعبه اي كه محتوي خاك ايران است را در دست داشت انجام مي گرفت. ارگان اين حزب نامه سومكا بود كه با  مجله مردان آهنين و سپس شير شرق همكاري مي كرد. نويسنده عمده ان نشريات داريوش همايون (وزير اطلاعات بختيار )بود.
 

حزب پان ايرانيست:
  
حزب پان ایرانیست تشکیلاتی است که هدف خود را مبارزه با استکبار، استبداد، استعمار و نژادپرستی (!!!)می‌داند. پایه‌های ایدئولوژیک این تشکیلات در ۱۵ شهریور ۱۳۲۰ گذاشته شد و در سال ۱۳۳۰ وارد مرحله حزبی و سیاسی شد. این سازمان در دوره‌های گوناگون مجلس شورای ملی نماینده داشت. پس از انقلاب ایران (۱۳۵۷) مرکز اصلی حزب به خارج از کشور منتقل شد و هم اکنون در داخل و خارج از ایران به فعالیت خود ادامه می‌دهد.
مکتب پان ایرانیسم در سال ۱۳۲۶ به رهبری محسن پزشکپور بنیانگذاری گردید .
 افراد این مکتب در سال‌های ۱۳۲۰ به هنگام ورود نیروهای انگلیسی به ایران و در سال‌های ۱۳۲۴ و ۲۵ به هنگام اشغال آذربایجان بدست ارتش سرخ با تشکیل گروه‌های ضربت و زیرزمینی به مبارزه علیه بیگانگان پرداخته بودند. در سال ۱۳۳۰ خورشیدی مکتب پان ایرانیسم به مرحله نوینی گام گذاشت و حزب پان ایرانیست تشکیل گردید. اندامان حزب پان‌ایرانیست تا سال ۵۷ به گونه آشکار و نهان در میدان سیاسی و فرهنگی ایرانزمین حضور داشتند و چه در مجلس شورای ملی (دوره‌های ۲۲ و ۲۵) و چه در کابینه‌های وقت حضور داشتند؛ محسن پزشکپور و دکتر محمدرضا عاملی تهرانی دو تن از اندیشمندان و سیاستمدارانی هستند که به پایداری پایه‌های تئوریک نهضت پرداختند.
پس از دستگیریهای اندامان و اعدام دکتر عاملی تهرانی ، کادر مرکزی حزب پان‌ایرانیست در سال ۱۳۵۹ به برون مرز انتقال یافت، و لیکن محسن پزشکپور در سال ۱۳۷۰ به ایران بازگشت و حزب کوششهای خود را از سرگرفت. در بهمن ۱۳۷۶ با ادامه ی فعالیتها, کنگره هفتم حزب تشکیل شد. در سال ۱۳۸۱ کنگره ی نهم حزب برگزار گردید و اعضای شورای مرکزی برای مدت سه سال انتخاب شدند پس از آن در سال ۱۳۸۴ با یورش نیروهای انتظامی و امنیتی, کنگره ی دهم حزب ناکام ماند و فشار بر اندامان روزبه روز بیشتر شد و متعاقبا تعدادی از اعضا با احکام بازداشت و حبسهای طویل المدت مواجه شدند. تا تابستان ۱۳۸۹ حزب کماکان با همان کنگره ی قبل و با انجام تغییراتی در کادر رهبری به فعالیتهای خود ادامه می داد در شهریور ماه ۱۳۸۹ رضا کرمانی و حسین شهریاری اعضای بجا مانده از کنگره ی قبلی که به ترتیب در شرایط بازداشت موقت و زندانی زندان گوهردشت بودند, با انتشار بیانیه ای ادامه ی فعالیتهای کنگره نهم را مطابق با ماده ۱۰ اساسنامه ی حزب پان ایرانیست شهریور۱۳۸۱ به مصلحت ندانسته و خواستار تشکیل شورای موقت رهبری در برونمرز شدند. متعاقبا بیش از صد تن از از اعضا با صدور بیانیه ای در شهریور ۱۳۸۹ اختتام دوران کنگره ی مصوب ۱۳۸۱ را اعلام کردند. و حزب پان ایرانیست از آن تاریخ کماکان برای تشکیل کنگره ی موقت خود در تبعید تلاش می کند. در طول تمام سالهای پس از انقلاب ایران (۱۳۵۷) ,علاوه بر آن دسته اندامان و هواداران حزب پان ایرانیست که در بیشتر شهرهای بزرگ ایران فعالیت دارند ,بسیاری از ایشان در پایتختهای اروپایی و برخی شهرهای کانادا، استرالیا وآمریکا به کوشندگیهای خود ادامه می‌دهند. ارگان حزب پان‌ایرانیست حاکمیت ملت است. از فروردین ۱۳۷۷ نشریه داخلی حزب پان‌ایرانیست به نام «ضد استعمار» منتشر شد و از شماره ۴۴ به «حاکمیت ملت» تغییر نام داد.
سايت فاشيستي آينده روشن وابسته به حزب پان ايرانيست چنين مي نويسد:
اعضاي مکتب پان ایرانیسم همگی جوان و نوجوان بودند و پیش از آن هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشتند. به اقتضای روح جوانی هر تند بادی سبب جدایی و شاخه شاخه شدن در رده های آنان میشد. داریوش فروهر به همراه عده ای "حزب ملت ایران بر بنیاد مکتب پان ایرانیسم "را تشکیل داد. عده ای "سازمان پان ایرانیست یا پرچمداران"، را تشکیل دادند که محمد مهرداد و ناصر انقطاع از این گروه بودند. گروهی همانند پرویز ورجاوند عاشق مصدق بودند و به جبهه ملی پیوستند. محسن پزشکپور و محمدرضا عاملی تهرانی حزب پان ایرانیست را تشکیل دادند. داریوش همایون هم زمانی با حزب بود زمانی با دایوش فروهر زمانی با حزب سوسیالیست ملی (سومکا) و زمانی هم با رستاخیز .... .بنابر این پان ایرانیسم همچون درختی است که شاخه های گوناگون دارد گذر بسیاری از افراد به دانشگاه ِ آن افتاده.حتی ما در ایران گروه ها و جمعیت هایی داریم که در عمل پان ایرانست هستند ولیکن بنا به دلایلی و مصالحی تمایلی ندارند که با این نام خوانده شود ولی به هر حال جوهر آرمان پان ایرانیسم را که وحدت سرزمین هایی ایرانی به ویژه پیوند مجدد با 17 شهر قفقاز مباشد را در دل و جان پاک آنان نیز ریشه دارد. پان ایرانیست ها در عین صیانت از آرمان های خود، هیچگاه انحصارگر نبوده و آرمان ایران بزرگ را منحصر به خود ندانسته و نمی دانند. بطور کلی هر فرد ضد استعمار و ضد استبداد و ضد استثمار ،هر شخص ضد فرماسونری و ضد جهان وطنی و هر شخص آرمانخواه و مهین پرستی از دید ما در رده ها (صفوف) ما جای دارد، حتی اگر این آرمانها آمیخته با ارزش های دینی باشد،حتی اگر آمیخته با با دلبستگی های دیگر _در حدی که سایر آرمانها را نقض نکند_ باشد.
باید گفت پان ایرانیسم دارای معنایی است که قدمت آن به فردای انعقاد قرارداد های ننگین تاریخ ایران میرسد ولیکن اقدام به انطباق این درون مایه با واگویه (لفظ) پان ایرانیسم حادثه ای است نسبتا جدید که گذشته آن به دهه ی 20 می رسد.پان ایرانیسم به معنای اتحاد و یکپارچگی ایران است و پان لفظی است جا افتاده در ادبیات سیاسی جهان که به معنای همه یا اتحاد می باشد.از دید پان ایرانست ها ایرانیان باید در سرزمین حقیقی خود که ایران زمین با ایران بزرگ نام دارد زندگی کنند در نتیجه تجزیه سرزمین های ایرانی به واحد های ساختگی توسط استعمار عملی بود بر ضد حاکمیت ملی ما. از این جهت پان ایرانیست ها می گویند بایستی با سرزمین های پیش از دوران تجزیه پیوند ها و مناسباتی استوار در جهت نزدیکی دولتها و ملتها و برداشتن مرزها (همچون اتحادیه اروپا) انجام داد.برای نمونه پان ایرانیست ها معتقدند که باید با تاجیکستان که ناحیه ای ایرانی نژاد،ایرانی زبان و ایرانی فرهنگ و ایراندوست است روابطی داشت در راستای تقویت پیوندهای گذشته و مردم دوشنبه از دید ما با یک شهروند اصفهانی یا تبریزی و مشهدی تفاوتی ندارد و هر دو هم مهین ما هستند.حال برخی به خاطر داشتن چنین باورهایی انسان های تهی و بی مایه ما را فاشیست می دانند! چرا که فقط از حقوق غصب شده این ملت دفاع میکنیم! زیرا نمی خواهیم مردم کرد یا شیعه یا قفقازی دچار خون ریزی و جنگ و برادر کشی شوند و یا در زیر ستم حکومت های ستمگری چون رژیم صدام یا آنکارا باشند.نهضت پان ایرانیسم نهضتی است ضد استعمار و ضد فراماسونری و ضد بهره کشی ...
احزاب ديگر:
بتدريج احزاب ديگري با شالوده پان ايرانيسم و خط فكري حزب مذكور بوجود آمدند كه موسسين و اعضاء آنها كم و بيش از اين حزب بيرون آمده بودند مانند حزب مردم ايران(داريوش فروهر) ، حزب ايرانيان ، حزب مردم ، حزب ايران نوين(حسنعلي منصور) .
حزب رستاخيز:
حزب رستاخیز ملت ایران معروف به «حزب رستاخیز»، به دستور محمدرضاشاه پهلوی در ۱۱ اسفند ۱۳۵۳ تشکیل شد. همه احزاب مجاز ایران مانند حزب ایران نوین، حزب مردم، حزب پان ایرانیست و حزب ایرانیان در آن ادغام شدند. اندکی بعد عضویت در این حزب اجباری اعلام شد و شاه در سخنان خود گفت: «هر کسی باید جزو این حزب بشود و تکلیف خود را روشن بکند. اگر نشد از ایران خارج شود. اگر نخواستند خارج شوند، جایشان در زندان است.» دولت اعلام نمود برای هر ایرانی که خواستار شرکت در حزب نیست گذرنامه صادر می‌شود و به خارج فرستاده خواهد شد. دبیرکلی حزب جدید در ابتدا به عهده امیرعباس هویدا نخست ‏وزیر وقت و رئیس حزب ایران نوین نهاده شد. بعدها رهبری این حزب به عهده جمشید آموزگار گذارده شد که اندکی بعد به نخست ‏وزیری برگزیده شد. اما عملکرد جمشید آموزگار در حزب که به ایجاد جناح پیشرو انجامید خود از موانع ضعف حزب گشت و به جای آنکه حزب باعث یکرنگی و ثبات در جامعه گردد، خود از عوامل اصلی تشتت آرا و ایجاد اختلاف بین دولتمندان سیاسی گشت. در این بین درگیری جناحهای پیشرو، سازنده و لیبرال بر شدت این جریان افزود.
طيف ديگري از پان ايرانيست ها مثل آيت الله طالقاني ، بازرگان ، ورجاوند و تعدادي از چپ ها جبهه ملي را بوجود آوردند كه از شكم آن مخلوق ناميموني بنام مجاهدين خلق ايران بوجود آمد كه آن هم با انشعاب هاي خونين احزاب زيرزميني چپ گرايي را بيرون داد كه از حوصله اين بحث خارج است.  
همبستگي فاشيسم ايراني و تروريسم كرد:
از آنجا كه فارس ها در ايران اقليت مي باشند طبيعي است كه بايستي بدنبال متحد و همدست  براي خود بگردند تا از نظر عده بتوانند با دشمنان طبيعي خود يعني ترك ها و عرب هاي ايران به رقابت برخواسته و برآنان چيره شوند. بنابراين در وهله اول با شعار هر جا كرد باشد آنجا ايران است و كردها آريايي هستند و يا كردها آريايي ترين ايرانيها ! و غيره  به جلب اكراد و خويشاوندان آنها يعني لرها ، لك ها و بختياري ها  پرداختند و احزاب مختلف كردي چه در ايران و چه در خارج ايران عليرغم اينكه قطعاً جدايي طلبمي باشند با شعارهاي دهان پر كن و فريبنده و با استادي هرچه تمام تر از نيروي تبليغاتي فاشيست هاي ايراني استفاده و به دست اندازي به خاك آزربايجان پرداخته و سعي در رسيدن به اهداف خود دارند. پان ايرانيست ها هم با اينكه كاملاً از اين موضوع اطلاع دارند ولي از آنجا كه مي دانند سد راه آنها ترك ها و عرب ها هستند به همكاري با اكراد ادامه ميدهند و اين دليل ساده و روشن رسانه هاي فارسي زبان داخلي و خارجي در پررنگ جلوه دادن مسائل كردستان و بايكوت خبري آزربايجان مي باشد..

در اينجا به عنوان نمونه نامه ملا مصطفي بارزاني سردسته اكراد عراق و پدر مسعود بارزاني رييس اقليم خودمختار كردستان عراق به محسن پزشكپور را جهت تنوير افكار عمومي مي آوريم:
رهبر حزب پان ایرانیست!
 جناب آقای محسن پزشکپور رهبر گرامی پارت قهرمان پان ایرانیست چه بجاست در آستانه پنجمین کنگره حزب پر افتخاری که نشان داد جدائی های ظاهری میان تیره های یک نژاد نمی تواند پیوندهای ناگسستنی تاریخی نژاد و فرهنگی آنان را از میان بردارد پاکیزه ترین درودهای خودم و خالصانه ترین سلام پارت دموکرات کردستان حزب برادر و همه رزمندگان آزادی بخش کردستان این سوی به ویژه پیش مرگان وظیفه و قهرمان رستاخیز را به پیشگاه کنگره ی سرافراز حزب برادر و همه رزمندگان و مردان آزاده ای که در سنگر حزب شکست ناپذیر پان ایرانیست گرد آمده اند گسیل دارم. شما و حزب پر افتخار و روزنامه زرین برگ خاک و خون نه تنها در سخت ترین شرایط از رستاخیز آزادی طلب موثرترین و شدید ترین پشتیبانی را نموده اید بلکه در هر فرصت افتخارات تاریخی هم نژادان ما را چون همسایه ای بزرگ بازگو نمودید. شما به همگان آموخته اید که تیره ی کرد بنیان گذار شاهنشاهی سربلند ماد است و در کنار سواران دلاور شاهنشاهی با خود آتش فرهنگ درخشان آرین نژادان را در دل تاریک دنیای آن زمان روشن نگهداشت. به راستی در آن زمان که همه ی تیره های نژاد ما در پهنه نیاخاک خود یگانگی داشتند. جهان پیرامون ما به ویژه آریایی زبان ها در آرامش و صفای زندگی در کار ساختن و آفرینش بودند. مردان آزاده و بلند بالای نژاد ما هر یورشی که از باختر آهنگ ویرانی آسیای پرشکوه را داشت با شکست دمسازشان می کردند. نبردهای هفتصد ساله ایران و روم نشان از این قهرمانی هاست که نگذاشت آئین بردگی پرور روم از پنجه پولادین سرزمین آرین های آسیای به سوی خاورمیانه راه بگشاید. پس به جاست که ما و شما همه به خود ببالیم و چون گذشته با نبردهای هماهنگ راه را دنبال کنیم. در خاتمه دست شما و همه رزمندگان سنگر گرفته در حزب پان ایرانیست را صمیمانه می فشارم. در آینده نیز به کمک های معنوی و گرمی بخش شما امیدورام و سربلند می باشم و درودهای آرین ها را از این سوی مرز و مکتب سیاسی کمیته ی مرکزی پارت دموکرات کردستان عراق به سوی کنگره پنجم حزب برادر پان ایرانیست می فرستم.
رهبر رستاخیز و رئیس پارت دموکرات کردستان عراق - ملا مصطفی بارزانی
به پايان آمد اين دفتر حكايت همچنان باقيست...
اورمولو تايماز زمستان 1389

سه‌شنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۹

اورمودان گلن ايشيقلار- ميزه حبيب آغازاده

ميزه حبيب اورمونون آيريملو طايفاسيندان و 1262گونش ايلي اورمو شهرينده دونيايه گوز آچميشدير. آناسي گوندوزلو طايفاسينا منسوب موش. 1283گونش ايلينده اورمونون آيدينلاريلا بير گه فرياد (هايقيريش) گونده ليگين چاپ اتميشدير ، همين گونده ليگ سونرا فروردين آديلا چاپ اولوردو.ميزه حبيب نشر معارف جمعيتين قوردو . بو جمعيت ده میرزه ماحمود غزنوی، ماحمود اشراف زاده ،صادق زاده چاليشيرديلار.همين گونده ليك سونرا ايستيبداد طرفيندن توقيف اولوندو اونون يازارلاري  او جومله دن حاج موءید التجار، حاج محمد زهتاب، حاج ناظم قره باغی، میرزا علی عسگر آبادی و ابوطالب علیزاده چوخلو اذيت لر چكديلر. روس اوردوسو اورمونوايشغال اتديك دن سونرا رحمتليك صادق الملک (معارف ايداره سينين باشقانين) دارا چكدي. رحمتليك غزنوی و اشراف زاده آوروپا يا قاچديلار و آقازاده عوثمانلی كونسولوسلوقونا پناه آپاردي و سونرالار تهرانا كوچدي.1297 گونش ايلي 500تبريزلي موجاهيدين باشيندا اولاراق شرفخانا بندرين باسيب و اوراني روس اوردوسوندان گئري آلدي. بو زامان ميرزه حبيب خياواني حكومتينده آزه ربايجان فرقه سينين مركزي كوميته سينده عوضويدي. بو فتح و اوندان اله گلن سورسات و اذوقه تبريزي 6 آي موحافيظه اتدي. همچنين ارمني اوردوسونون خوي شهرينه آلماسيندان قورودو.
فروردين گونده ليگي كي خياواني زامانيندا اورمودا و توركجه چاپ اولونوردو بو فرقه نين اورمودا اولان رسمي نشريه سيميش. رحمتليك ميزه حبيب آغازاده 1339گونش ايلي دونياسين دييشديرميشدير.
Urmudan gələn ışıqlar - Mizə Həbib Ağazadə
Mizə Həbib urmunun ayrımlu tayfasından və 1262günəş ıli Urmu şəhrində dünyayə güz açmışdır . Anası gündüzlü tayfasına mənsübmüş . 1283günəş ilində Urmunun aydınlarıla birgə Fəryad ( hayqırış ) gündə ligin çap etmişdir , həmin gündəlig sonra Fərvərdin adıla çap olurdu . Mizə həbib nəşre məarif cəmiətin qürdü . Bu cəmiətdə mirzə Mahmud qəznnəvi , Mahmud Əşraf zadə , Sadqzadə çalışırdılar , həmin gündəlik sonra ıstıbdad tərəfindən tüqif olundu onun yazarları o cümlədən hac Moəidoltocar، Məhəmməd zəhtab , hac Nazim Qarabağı , Mirza Əli Əsgərabadi və Əbutalb Əlizadə çoxlu əzıətlər çəkdilər . Rüs ordusu Urmunu işğal etdıkdən sonra rəhmətlik sadiqolmolk ( məarif idarəsinin başqanın ) dara çəkdi , rəhmətlik Qəznnəvi və əşrəf zadə Avrupaya qaçdılar və Ağazadə Osmanlı kunsulusluquna pənah apardı və sunralar Tehrana küçdi . 1297günəş ıli 500 Təbrizli mucahıdın başında olaraq Şərfxana bəndrin basıb və oranı Rüs ordusundan geri aldı . Bu zaman mirzə həbib Xıavanı hokümətində Azərbaycan firqəsinin mərkəzi kümitə sində ozvüydi . Bu fəth və ondan ələ gələn sursat və azüqə Təbrizi 6 ay muhafizə etmişdı . Həmçinin ermənı ordusunun Xüy şəhrini almasından qürüdü . Fərürdin gündə ligi ki Xıavanı zamanında Urmuda və türkcə çap olunurdu bu firqənin Urmudaolan rəsmi nəşriəsimiş . Rəhmətlik Mizə həbib Ağazadə 1339günəş ılı dünyasın dəyşdirmişdir .

یکشنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۹

واقعيت حركت خلق مسلمان چه بود؟



فايل پي دي اف مقاله تحقيقي واقعيت خلق مسلمان چه بود در قسمت دانلود كنيد وبلگ قاراقاشقا و اورمو آزه ربايجانين قلبيدير آماده دانلود مي باشد. اين مقاله در سايت هاي مختلف آزربايجاني منتشر و با اقبال عمومي دوستداران مباحث تاريخي مواجه شده است. با مراجعه به لينك زير نيز مي توانيد فرمت پي دي اف اين مقاله را دانلود كنيد.

چهارشنبه، دی ۰۱، ۱۳۸۹

چيل له گجه نيز موتلو اولسونHappy “Chille Gecesi” -Naight of Chille


Longest night of year (20-21 December) called “Chille” in Turkish calendar, it is celebrated by Turks and those who adubted the cultur from Turks. Watermelon has special meaning at this night, also famous Azerbaijani nuts (Ajil) and seeds served after 10:00pm

Qaraqaşqa wishes you a happy “Chille Gecesi

گج ده اولموش اولسا ينه چيل له گجه نيز موتلو اولسون
ياشام موجاديله سي و بعضي پروبلم لردن دولايي دونن گجه اينترنته باش وورمايا ايمكانيم اولمادي . بو اوزدن بير گون سونرا بو گجه ني هركسه تبريك دييب موتلولوق لار و اسن ليك لر دلييرم .
 آمما چيل له گجه سي آزه ربايجانيميزدا نجه قوتلانير؟
بو گجه كي ايلين ان اوزون گجه سيدير گويا مين ايل لر بوندان اونجه دن قوتلانير و بو جشن بشرين سويوق و بوز دووروندن قورتولوشون جشنيدير. اوزون زامانلار يه ر كوره سي بوز و بوران اسيريميش ، بوزامان سوره جينه بوز دووري آدي وريليب . بو گجه آصليندا قيشين رسمي باشلانيش گجه سيدير يالنيز بو گجه دن ياواش ياواش گجه نين زاماني قيستالاشمايا باشلييب و عيني زاماندا گوندوزون زاماني چوخالملقا باشلايير . فارسلار بو گجه يه يلدا گجه سي(شب يلدا) ديه رلر. آمما يلدا آصليندا بير توركجه سوزودور و بونون آصلي ييلدا كلمه سيندن يعني ايلده بير گجه كي يالنيز ايلده بير گجه ايتيفاق دوشر. دا يلدا سوزجوگونده آرتيرماق پسونديدير .  بو گجه ني تورن مراسيميندن بيري بودور كي آداخلي اولان قيزا اوغلان طرفيندن هديه خونو گونده ريلر. خوندا قويولان هديه لر ايچينده شيرنيات ، چرز(آجيل ) ، قوماش (پارچا) ، ميؤه خصوصن قارپيز ، نار ، آلما قويولار. بو خونا آينا آيدينليك اوچون قويولار. ايلك آخشام هديه لر و خون اوغلان ائوينده آماده اولوب و شنليك له قيز اوينه چيخارديلار. سونرا قيز ائوينده گلينين آناسي خوني داشيانلارا انعام عينوانيندا جوراب ، دستمال و بعضن پول وره ر.  بير ياشيندا اولان يني آيله لر كي ايلك چيل له گجه لرين گچيريلر بير آز فرقلي بو مراسيمي گچيرللر. چيل له آخشامي قيزين آتاسي ، دامادين اوينه قارپيز ، نار ، آلما بير قواره كوينك ليك پارچا و بعضن بير جوت باشماق گونده رر .
گچميشده بو گون كيمين ماشين و ايرتيباطات اولماديقينا گوره يايدان چيل له قارپيزي سچيليب و ائولرده قوزي داملاردا تور دان و اودانين تاوانيندان ( سقفيندن ) آسلاناراق ساخلانيليردي . بعضنده قارپيزلاري سامان ايچينده ساخلارديلار. بيزيم اورمودا آيله لر طايفانين بويوگي ائوينده ييغيليب و بو گجه ني لطيفه ، ناغيل و چاليب اوينامايلا قوتلارلا . بو گجه ده اورمونون مخصوص جويز ( گيردكان) و هويج حالواسي قوناقلارا ايكرام اولار. چرز ، چشيتلي ميؤلر، سوجوق و قوون تورشوسو ،اوزوم تورشوسو و... سونولار. اؤين بويوگو قارپيزي كسنده ديه ر :قادا بلاميزي كسديك. بو گجه د ن آرتيق قالان ميوه قابيقلاري گچميشده آخار سويا بيراخارديلار. همچنين خانيملار كيچيك چيل له چيخمايينجا ائوين توزون توكمزلر ديلر.


یکشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۹

شيپور تعليف و مملكت داري!


اين نوشته كوچك طنز را قبلا منتشر كرده بودم ولي به مناسبت آزاد كردن قيمت ها كه از امروز بيست و هشتم آذر هشتاد و نه شروع مي شود بد نديدم يك بار ديگر آن را با هم بخوانيم.
منقول است كه در يكي از جنگ ها بايستي از معبري سخت و صعب العبور تجهيزات و سورسات جنگي عبور داده مي شد در غير اينصورت سرنوشت جنگ به نفع دشمن رقم زده مي شد. اين كار سخت هم با توجه به امكانات اون روزها توسط قاطر ها انجام مي شده . اما زمستان بود و منطقه جنگي و علوفه به قاطرها نرسيده بود ،آنها هم حاضر نبودند قدم از قدم بردارند. شرح ماوقع به سردار گزارش ميشود . سردار رزم آزموده با حيله اي كه به فكر جن هم نمي رسيده قاطرها را از معبر عبور ميدهد و جنگ به نفع اردوي خودي خاتمه مي يابد. قصه از اين قرار بوده كه به سربازي دستور مي دهد با فاصله از قاطرها حركت كند و هر از چند گاهي با دميدن بر شيپور كه قاطر ها با شنيدن آن وقت علف خوردن خود را بياد مي آورند قاطر هاي بيچاره را به اميد خوردن علوفه از جاي خود حركت مي دهد. اين شيپور در ارتش به نام بوق يا شيپور تعليف مشهور بوده است. تمام مسير به اين ترتيب طي ميشود و سردار به مقصود خود مي رسد. اما راوي داستان از سرنوشت قاطرهاي بيچاره چيزي نگفته و من هم خبري ندارم ؛ بنابراين خودتان فراخور ذوق و سليقه خودتان سرنوشت قاطرهاي اين داستان را حدس بزنيد.
حال برگرديم به اصل مطلب : گويا مملكت ما هم به شيوه قاطر داري اداره ميشود. يادم مي آيد سي و يكي دو سال قبل مردم را نويد ميدادند كه انشاالله اگر پيروز شديم پول نفت را به در خانه ها خواهيم آورد . اگر يك موقعي دير وقت در خانه تان را زدند نترسيد ، پول نفت را آورده اند! عده اي هم مي گفتند ديگر دولت پول آب و برق و بليط شركت واحد را از مردم نخواهد گرفت! بعد به سلامتي پيروزي حاصل شد اما شب ها فقط از صداي خالي كردن تير آهن و بمباران و ... بيدار ميشديم! اما اي دل غافل هيچكس نه پول نفتي بدستمان داد و نه برق و آب و بليط شركت واحد رايگان شد! بعد ها پايان جنگ را آدرس ميدادند و مي گفتند صبر كنيد انشاالله بعد از جنگ ببينيد مملكت چه گل و بلبلي بشود. جنگ تمام شد و سردار سازندگي آمد و ما به سلامتي همان پابرهنه سابق باقي مانديم. بعد آقاي گفت و گوي تمدن ها آمد و ما همان پابرهنه سابق به علاوه ترك خ...باقي مانديم . بعد هم كه دولت مهر ورز با وعده نفت سر سفره از راه رسيد . اما فقط نانمان آغشته به نفت شد و از گلويمان پايين نرفت . در اين چهار پنج ساله اخير هم كه الحمدلله معضل عدم پرداخت حقوق به مشكلات قبليمان اضافه شده و كارگران كارخانجات در برخي مناطق ماه ها است كه حقوق و مزاياي خود را دريافت نكرده اند . من هم در يكي از كارخانجات اورميه كار مي كنم و همين سر برج 6ماه است كه حقوقمان را به شيپور تعليف تبديل كرده اند . همين حاج آقاي ما كه به خود لقب پدر آب ميوه ايران داده قول داده بود در دهه فجر تسويه حساب كند. الحمدلله 22بهمن هم با حضور ميليوني شيفتگان برگزار شد و بعد از كلي مشت دهن اين و آن ما هنوز حقوق نگرفته ايم . اما اميدواريم ! چرا؟! چون شنيده ايم كه قرار است به اقشار محروم نفري ... تا ... تومن پول يارانه بدهند!!
...خوب انشاالله از اين داستان خوشتون اومده و حدس زده ايد كه چه بر سر اون قاطر هاي بيچاره آمد! راستي چي شد؟ به نتيجه رسيديد ؟ به نظر شما قاطر هاي اون داستان اولي چي شدند!!!؟
اورمولو تايماز(24بهمن 88)

شنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۹

خودتان قضاوت کنید

آنهائی که به جای ملت ترک آذربایجان به قوم آذری معتقد هستند، لطفاّ در جلو آئینه با دقت به خودشان نگاه کنند، و وجه اشتراک و تشابهشان را با مغولها پیدا بکنند!؟ به عکس ضمیمه هم نظری بیاندازید،

کاری ترین ضربه ائی که به ملت ترک آذربایجان توسط تاریخسازان فارس آریائی وارد آمده، از بین بردن اعتماد بنفس و وحشت از ابراز هویت خود بعنوان ترک بوده است، با ساختن یک خوخان از چنگیز خان مغول و نسبت دادن ترک بودن ملت ما به آن، سالها تلاش کرده اند، که یک نوع اختشاش هویتی دربین ملتمان بوجود بیاورند، در واقع این چنین القاء کرده اند، که یک ترک باید در پیش خود این طور فکر کند، که اگر من در محدوده ایران یک ترکم، پس این هویت ترک بودن از مغول به من ارث رسیده و چون مغول جنایتکارترین موجود تاریخی تعریف شده، پس من باید از ترک بودن فاصله بگیرم و ترک بودنم را انکارکنم، تا بدینوسیه از تهمت مغول بودن رها شوم، در واقع هر آن بعنوان مقصر تاریخی، باید از آن چیزی که نیستم، خودم را پنهان کنم، طبیعاّ با ایجاد چنین جو جهنمی به همراه تحقیر و توهین و جوک سازی های استادانه و سازمان یافته برای ملتی که فرار از خود و انکار موجودیت خود را فراهم نموده اند، و همانند یک جنایتکار تاریخی هر آن باید از خود فرار کند و از ابراز هویت خود وحشت کند و بدین طریق با دروغهای ساختگی تاریخی زیر سئوال برده شود و اعتماد بنفسش مضمحل گردد، و این امری است طبیعی، که انسانی که اعتماد بنفس و توانائی ها و غرور ملیش را از او بگیری تبدیل به یک موجودی تهی، که تمام پایه های شخصیتش تخریب گشته و فرو می ریزد و قادر به دفاع از خود نخواهد بود و همانند یک مجرم و به عنوان فردی فراری از هویت خود، شخصیتی مفعولی پیدا کرده و به موجودی مهرطلب و تسلیم و سرخوده تبدیل می گردد، که براحتی هر باری را می شود بر دوشش گذاشت

یعقوب گؤنئیلی

پنجشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۹

قدرت کلمات



چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودالی عمیق افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است، به دو قورباغه دیگر گفتند که راه چاره ای برای خروج از چاله نیست و شما به زودی خواهید مُرد.
دو قورباغه، این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توان کوشیدند تا از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر مدام می گفتند که دست از تلاش بردارند چون نمی توانند از گودال خارج شوند.
بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت و سر انجام به داخل گودال پرت شد و مُرد.
قورباغه دیگر اما با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد می زدند که تلاشِ بیشتر فایده ای ندارد، او مصمم تر می شد؛ تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد.
وقتی بیرون آمد بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: «مگر تو حرفهای ما را نمی شنیدی؟»
معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند

یکشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۹

ييرمي بير آزر موناسيبتيله – سؤهراب طاهير


سؤهراب ابولفز اوغلو طاهيري 1926-جي ايل مايين 27-ده گونئي آذربايجاندا (بو تايداکي آستارادا) دونيايا گليب. ايلک شعريني گونئي آذربايجاندا آزادليق حرکاتي نين قيزغين چاغلاريندا چاپ ائتديريب. او زامان چوخ گنج اولان سؤهراب گله جک دؤيوشلره حاضيرلانماق اوچون سئييد جفر پيشوري نين رهبرليگي ايله گونئي آذربايجاندا ياراديلميش ميللي هؤکومتين قرارينا اساسن قوزئيهباکيدا حربي مکتبده تحصيل آلماغا گؤندريليب. لاکين ميللي حرکاتين تئزليکله و غدارجاسينا بوغولماسي اوجباتيندان او، گئري قاييدا بيلمه ييب. س.طاهير بير ده 30 ايل سونرا گونئي آذربايجاني گؤره بيليب. س.طاهير 1957-جي ايلده باکي دؤولت اونيوئرسيتئتي نين فيلولوگييا فاکولته سيني، 1965-جي ايلده ايسه موسکوادا ماکسيم قورکي آدينا ادبيات اينستيتوتونون ايکي ايلليک کورسونو بيتيريب. 1956-جي ايلده « آي ايشيغيندا» آدلي ايلک شئير کيتابي باکيدا نشر اولونوب. سونراکي ايللرده چوخلو شعر و نسر کيتابي چيخيب. آذربايجان يازيچيلار بيرليگي نين عوضوودور. گونئي آذربايجان حسرتي، آذربايجانين ايکييه بؤلونمه سي فاجيعه سي س.طاهيرين ياراديجيليغي نين باشليجا مؤوزوسودور.

سؤهرابين ان گوزل شيعرلريندن بيري بدباخت سعادت آدلي قوشماسيدير و ييرمي بير آزر حركاتينا گوره دييليب :
دردی درد اولمـــــــــــوش ائلینــده منــــــه
آغلادیم بیر ناشــــــی گـــــــــــولنده منـــــه
هئـــــچ کیم آغــــــــــلاماسین اؤلــــنده منه
من هئچ واخت ، هئچ زامان اؤلمه رم داها

آزاد قارداشیم وار ، اونونلا خوشــام
من گرک ساحیلی ساحیله قوشــــــام
ایکی بؤلونمکدن ائله قورخموشــام
چؤپوده ایکی یه بؤلمه رم داهــــــا

دنیزلـــــــر دریالار منه دایـــــــازدیر
ان درین بیر چای وار او دا آراز دیر
منه گؤروش وئرین ، آزادلیق آزدیر
گؤروشسم آیریلماق بیلمه رم داهــا

منیم سعادتیــــــم هارداسا ایــــــتدی
او آسان گلمیشدی ، آسان دا گئـتدی
منه نه ائتدیسه سعـــــادت ائتـــــدی
بد بخت سعادته گولمه رم داهــا ...

سؤهراب طاهير، آذربايجانين گؤرکملي، جوشقون قوشوقچوسو، سؤز اوسدالارينداندير. سايين اوخوجولار، سؤهراب بيين، ان ديرلي سايديغي ايشلريندن اولان بو ايشيني، ايکي ياسمادا (نوسخه ده) سيزلره سونوروق. آتا پوئماسي ايکي قاپيدان اولوشور. بيرينجي ياسما: ابجد آلفابئتي: بيرينجي قاپي گؤيجه يازيلار ييغماسيندا باسيلميش.ايکينجي قاپي، سؤهراب بيين ال يازماسيدير. ايکينجي ياسما: کيرئلجه باسيلميشديري.

Birinci qapı: Ərəb əlifbasında
Kitabın adi: ATA POEMASI
Yazar: Söhrab Tahir
Biçim: PDF
Ölçü: 1.61 Mb
Dil: Türkcə / Ərəb əlifbasında

İkinci qapı: Ərəb əlifbasında
Kitabın adi: ATA POEMASI /Əl yazıları
Yazar: Söhrab Tahir
Biçim: PDF
Dil: Türkcə / Ərəb əlifbasında
ENDİR/DOWNLOAD

Kiril Əlifbasında
Kitabın adi: ATA POEMASI
Yazar: Söhrab Tahir
Tarıx: 2000
Biçim: PDF
Dil: Türkcə/ Kiril
ENDİR/DOWNLOAD